فرق مذاکره مستقیم و غیرمستقیم؛
ترامپ در مواجهه با ایران دو سناریو دارد
اقتصاد ایران: یک تحلیلگر مسائل بینالملل با اشاره به استمرار تهدیدات آمریکا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گفت که ایران هرگز تسلیم این فشارها نشده، اما آمادگی خود را برای مذاکرات اعلام کرده است.
به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران ، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تلاشها برای تضعیف ایران در اولویت اصلی رؤسای جمهور آمریکا قرار داشته است و تهران همواره مانع اساسی در تحقق اهداف محور شرارت یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است.
دولت آمریکا در همین راستا از تمامی ابزارها و راهکارهای لازم برای مقابله با ایران استفاده کرده و در حالی که به خوبی میداند هرگونه حمله نظامی علیه ایران پیامدهای فجیع اقتصادی و مالی برای این کشور به دنبال دارد، همچنان به تهدیدات خود ادامه میدهد تا بتواند پرونده مذاکرات را دنبال کند.
«وردة سعد» خبرنگار خبرگزاری مهر در همین رابطه گفتگویی را با «دکتر طلال عتریسی» استاد علوم اجتماعی و پژوهشگر مسائل منطقهای انجام داده که متن گفتگو به شرح زیر است:
تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران به بالاترین حد خود رسیده است و این طرفها حتی از تهدید رهبران دینی و سیاسی ایران نیز ابایی ندارند. شما افق این تهدیدات را چگونه ارزیابی میکنید و یه نظر شما توحش آمریکاییها در این زمینه به کجا خواهد رسید؟
تهدیدات آمریکا علیه ایران روشی است که تمامی دولتهای متوالی آمریکا شامل جمهوریخواه یا دموکرات از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در این کشور به کار گرفتهاند. این تهدیدات تنها به صورت نظامی مطرح نبوده و گاه به شکل تحریم و محاصره بروز پیدا کرده است. اما در تمامی این مراحل روش دولتهای متوالی آمریکا گرچه با کش و قوسهایی همراه بوده، اما مشابه یکدیگر بوده است و جمهوری اسلامی ایران همواره در برنامه اصلی رؤسای جمهور آمریکا قرار داشته است.
عملکرد دونالد ترامپ، رئیس جمهور کنونی آمریکا در این خصوص نیز گرچه اندکی متفاوت است، اما در مضمون اصلی خود تفاوتی با عملکرد دیگران ندارد. وی بیشترین سطح همکاری را با رویاپردازیهای رژیم صهیونیستی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل آن را در توسعه جغرافیایی این رژیم مطرح کرده به عمل میآورد. نتانیاهو تلاش میکند چیزی را محقق کند که آن را «خاورمیانه جدید» نامیده است و در این راستا روی حمایت آمریکا حساب ویژه باز کرده است؛ چرا که به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد و هیچ تغییری در منطقه ایجاد کند. جنگ در غزه و لبنان نشان میدهد که تمامی تصمیمگیریهای تل آویو باید با موافقت و حمایت آمریکا همراه باشد.
تهدیدات مطرح شده علیه جمهوری اسلامی ایران از جمله تهدید به انجام ترور و موارد مشابه آن نوعی جنگ روانی علیه این کشور است، چرا که آمریکا تهران را مانع اساسی برای پروژههای خود و رژیم صهیونیستی در خاورمیانه میبیند و معتقد است که ایران با وجود تمامی جانفشانیهای صورت گرفته در غزه و لبنان همچنان در مرکزیت محور مقاومت قرار دارد و مانعی اساسی در برابر پروژههای آمریکایی صهیونیستی به شمار میرود. به همین علت است که آمریکا فشارهای روانی گسترده و تهدیدات نظامی زیادی را به کار گرفته است و این موضوع در پیام دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای رهبران ایران نیز مشخص بود که از یک سو پیشنهاد گفتگو را مطرح میکرد و از سوی دیگر با وقاحت تمام به موشک باران این کشور تهدید میکرد.
ایرانیها بر اساس موقعیت و شخصیت خودشان با این رویکرد تعامل کردند و پیام مشابهی را برای طرف آمریکایی ارسال کردند، مبنی بر اینکه اصل گفتگوهای غیر مستقیم را هرگز رد نمیکنند. تهران از سوی دیگر تهدیدات صورت گرفته علیه ایران را محکوم و اعلام کرد که آمادگی واکنش به هر طرفی که با آمریکا در این زمین همکاری کند را خواهد داشت.
در سایه توحش آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران دو سناریو مطرح است:
سناریوی اول اینکه مذاکرات صورت بگیرد، چرا که رئیس جمهور آمریکا تنها به منافع و فواید مالی نگاه میکند و این سناریو محتملتر است.
سناریوی دوم گزینه جنگ است که برای تمامی طرفها پرهزینه است و منطقه خاورمیانه را به آتش میکشد و خسارتهای مادی و اقتصادی و نفتی بزرگی به بار میآورد. به این ترتیب به نظر من ترامپ گزینه اول را انتخاب میکند و در صورت ترجیح گزینه اول احتمالاً از مواضع قبلی خود عقب نشینی خواهد کرد.
چرا مقامات ایران در واکنش به نامه رئیس جمهور آمریکا پیشنهادات وی را رد کردند؟ چرا تهران مذاکرات مستقیم را در این شرایط خواستهای غیر قابل قبول میداند؟ چه تفاوتی بین مذاکرات مستقیم مورد نظر ترامپ و مذاکرات غیر مستقیم پیشنهاد شده از سوی ایرانیها وجود دارد؟
پاسخ ایران به نامه آمریکا کاملاً واضح و در مسائل اساسی مشخص بود. نکته اصلی واکنش ایران به مخالفت با تهدید بود که تاکید داشت ایرانیها تحت فشار تهدید وارد مذاکرات نخواهند شد. این همان چیزی است که من ذکر کردم و گفتم که ماهیت شخصیت ایرانیها این است که تهدید را از هر طرفی که باشد چه یک دولت بزرگ باشد یا اتحادیه اروپا یا ناتو یا امثال آن رد میکنند. با این وجود ایرانیها با واقع گرایی سیاسی و نرمش سیاسی با این نامه تعامل کردند که رهبر انقلاب در مرحلهای آن را «نرمش قهرمانانه» توصیف کردند. به این معنی که ایرانیها در حالی به میدان مبارزه رفتند که میدانند چگونه این میدان را مدیریت کنند. نکته اساسی در واکنش ایران، عدم پذیرش هرگونه تهدید بود و ایرانیها در پاسخ اعلام کردند که در برابر هر تهدیدی قادر به ابراز قدرت خود هستند و میتوانند ترامپ را حتی از تفکر در مورد جنگ باز دارند.
نکته دوم در واقع گرایی در «نرمش قهرمانانه» شامل پذیرش ایده مذاکره بود. ایرانیها در این خصوص دو شرط را بیان کردند؛ اول اینکه مذاکرات نباید شامل توانمندیهای ایران نظیر موشکهای بالستیک یا هر نوع اهرم قدرت ایران باشد. همچنین مذاکرات نباید شامل مناسبات منطقهای ایرانیها یا متحدان این کشور در منطقه باشد. در صورت پذیرش این دو شرط ایرانیها میتوانند وارد مذاکره شوند و در عین حال چیزی را به دیگران تحمیل نمیکنند.
سومین نکته شامل مذاکرات غیر مستقیم است. این موضوع نشان میدهد که ایرانیها به آمریکا و به ویژه دولت ترامپ اعتماد ندارند، چرا که این دولت توافقی که در سال ۲۰۱۵ به امضا رسیده بود را لغو کرد.
مذاکرات غیر مستقیم به معنی مذاکرات مقدماتی است و معنای آن این است که ایرانیها عجلهای در این زمینه ندارند. این موضوع نشان میدهد که ایران با وجود مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها، مشتاق مذاکره مستقیم با آمریکا نیست. نکته مهم دیگر این است که ایران عجلهای برای مذاکره یا امتیاز دادن به طرفهای دیگر ندارد. این فرق اصلی مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم است. بله ممکن است در آینده مذاکرات مستقیم بین طرفین صورت بگیرد، اما این موضوع نیازمند گذشت زمان و اعتمادسازی و شناخت بر اساس این نکته است که آمریکاییها در مذاکرات جدی هستند و به صورت مساوی وارد مذاکرات خواهند شد. اگر ایرانیها در مذاکرات غیر مستقیم این نکته را درک کنند، در مرحله بعد وارد مذاکرات مستقیم خواهند شد.
مسئولان ایرانی با تمامی قدرت و قاطعیت به چالشهای آمریکاییها واکنش نشان دادند. این در حالی است که ما در گذشته میدیدیم آنها در تعامل با مسائل استراتژیک با صبر و حکمت تعامل میکردند. شاید اظهارات علی لاریجانی مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در خصوص امکان تولید بمب اتم یکی از چالشی ترین مواضع ایران در برابر تجاوز طلبیهای آمریکاییها باشد. علاوه بر اینها فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نسبت به هرگونه تجاوز علیه جمهوری اسلامی ایران واکنشهای تندی نشان دادهاند، آیا اینها جنگ لفظی است یا ایرانیها برای بالا بردن سطح تقابل آمادگی دارند؟
شکی نیست که امروز در شرایط بیثبات منطقهای قرار داریم. اتفاقی که در سوریه رخ داد، مهمترین عنوان این تحولات منطقهای به شمار میرود. اوضاع سوریه امروز بیثبات است و درگیریها در این کشور بین ترکیه و اسرائیل و موجودیت آمریکا دنبال میشود. این درگیریها وحدت سوریه را نشان گرفته است. در حالی که برخی جریانهای داخلی سوریه اعتقاد ندارند که حاکمیت جدید به دنبال حفظ نفوذ خود در میان دروزیها و کردها است و گروههای مسلح نیز نمیخواهند وارد نظامیان سوریه شوند. از سوی دیگر نگرانیهای منطقهای در خصوص تحولات سوریه وجود دارد.
نگرانی عراق و اردن باعث شده اوضاع منطقهای بیثباتتر شود. درگیری در چندین جبهه ادامه دارد و هر طرفی تلاش دارد بیشترین اهرمهای قدرت را برای خود محقق کند. این همان کاری است که رژیم صهیونیستی نیز به دنبال آن است. تلآویو بعد از توقف جنگ در لبنان به دنبال گسترش نفوذ خود در سوریه برآمد تا مانع از قدرت گرفتن این کشور شود و این کشور بار دیگر به حلقه اتصال محور مقاومت تبدیل نشود. این نشان میدهد که تضعیف کشورهای محور مقاومت در رأس برنامه کاری آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد و ایران به عنوان رأس این محور، در رأس اولویتهای آنها است.
اتفاقات سوریه باعث شد ایران و مقاومت تضعیف شود و این موقعیت استراتژیک و مهم را از دست بدهد، اما طرفهای متخاصم با ایران معتقدند که میتوانند بیش از پیش به سمت ایران پیشروی کنند و فشارها و تهدیدات را افزایش دهند تا شاید ایران در سطح منطقهای یا در سطح متحدان خود عقبنشینیهایی را انجام دهد. از ۳۰ سال پیش تاکنون برنامه هستهای ایران مهمترین بهانه برای تقابل با این کشور است، اما ما میدانیم که مشکل آنها با ایران، برنامه هستهای آن نیست؛ بلکه به علت مواضع این کشور نسبت به فلسطین و محور مقاومت منطقه و مقابله آن با نفوذ غرب و عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی است.
با این وجود تهدید یک چیز است و اجرای تهدید چیز دیگر. ایران امروز اهرمهای قدرت زیادی را در اختیار دارد. شکست ایران در سوریه به این معنا نیست که ایران تضعیف شده است، ایران یک اهرم قدرت خارجی خود را از دست داده است، اما در سطح قدرت داخلی همچنان مانند گذشته است و حتی ابعاد بیشتری از قدرت تسلیحاتی و موشکی و فنی خود را رونمایی کرده است.
ایرانیها قدرت تهدید نسبت به تغییر زیرساختهای اتمی خود را دارند و طبعاً این موضوع باعث نگرانی رژیم صهیونیستی میشود، چرا که این رژیم میداند که در اختیار گرفتن سلاح هستهای از سوی ایران به معنی پایان قدرت بازدارندگی اسرائیل در این عرصه است. ایرانیها تمامی این تهدیدات را مورد استفاده قرار دادهاند و مواضع شخصیتهای سیاسی نظیر علی لاریجانی و کمال خرازی وزیر خارجه سابق ایران نوعی ابراز قدرت نسبت به جایگاهی است که ممکن است ایران به آن بپردازد که همان بازدارندگی دشمن نسبت به هرگونه تفکر به تجاوز است. ایرانیها در این زمینه میگویند: ما قدرت داریم و این قدرت روز به روز بیشتر میشود، لذا شما باید در خصوص هرگونه تجاوز به ایران بیشتر فکر کنید.
در سایه تمامی این شرایط آیا پیش بینی میکنید که دولت ترامپ، پیشنهاد ایران در خصوص مذاکرات غیر مستقیم در زمینه موضوعات اختلافی را بپذیرد؟ چگونه میتوان ترامپ را از سطح بالای خودکامگی که با تحریکات علنی و صریح صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی در خصوص احتمال تجاوز به جمهوری اسلامی مطرح کرده، پایین کشید؟
بعد از پیام ایران به دونالد ترامپ، از طریق برخی اطلاعات منتشر شده، مشخص میشود که روال امور به سمت مذاکرات غیر مستقیم پیش میرود و رئیس جمهور آمریکا نیز با این موضوع موافق است. همانطور که پیشتر گفتیم این موضوع نشان دهنده یک گام به عقب رئیس جمهور آمریکا است و او از سطح بالای خواستههای خود در مقابل ایران کاسته است. طبعاً این موضوع در سیاستهای ترامپ نسبت به منطقه و جهان نیز تأثیرگذار است. به این ترتیب مذاکرات غیر مستقیم به احتمال فراوان در عمان انجام میشود، چرا که ایران پیشنهاد میانجگری عمان را در این خصوص مطرح کرده است.
وقتی این مذاکرات آغاز شود که به احتمال فراوان استمرار آن زمان زیادی طول خواهد کشید، رژیم صهیونیستی در بهت فرو خواهد رفت. این یک نکته مهم است، چرا که نخستوزیر رژیم صهیونیستی که دادگاه لاهه او را یک جنایتکار جنگی توصیف کرده، به دنبال سناریوی جنگی است و میخواهد آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند، چرا که خود به تنهایی نمیتواند وارد این سناریو شود.
بنابراین اگر دولت ترامپ به دنبال مذاکره با ایران باشد، این بدان معنا است که سناریوی جنگ علیه این کشور دست کم در کوتاه مدت کنار گذاشته شده است و هر اندازه که مذاکرات طولانیتر شود، این پرونده تا مدتهای بیشتری به حاشیه رانده میشود. بنابراین به نظر میرسد مذاکرات غیر مستقیم در هفتههای آینده آغاز شود و احتمالاً زمان زیادی طول خواهد کشید، چرا که پروندههای پیچیدهای در آن مطرح میشود و اعتمادی میان دو طرف وجود ندارد و ابتدا باید اعتمادسازی لااقل نسبت به دولت آمریکا صورت گیرد، چرا که ایران هیچ اعتمادی به دولت کنونی آمریکا ندارد.
دولتهای همسایه نگرانی خود را نسبت به احتمال تقابل نظامی بین نیروهای مقتدر ایرانی و ارتش آمریکا که خود را بزرگترین قدرت جهانی معرفی میکند، ابراز میکنند. به نظر شما مواضع این کشورها در ارتباط با مسئولان ذیربط ایرانی چگونه خواهد بود و شما تأثیرات هرگونه جنگ بزرگ در منطقه علیه این دولتها و اقتصاد جهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
طبیعی است که دولتهای همسایه ایران و کشورهای منطقه نسبت به بروز هرگونه جنگ که احتمالاً بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به وجود آید و به تعبیر دقیقتر نسبت به هرگونه تجاوز دولت ترامپ علیه ایران نگران باشند. نگرانی آنها از این رو است که پاسخ به چنین تجاوزی تنها منحصر به پایگاههای آمریکایی نخواهد بود، بلکه عمق رژیم صهیونیستی را نیز هدف قرار خواهد داد.
این موضوع کاملاً مشخص است، چرا که ایران اگر از ناحیه تأسیسات اتمی خود مورد حمله قرار گیرد، واکنش خود را در قلب رژیم صهیونیستی نشان خواهد داد که باعث درد بیشتر دولت آمریکا و دولتهای غربی خواهد شد. تأثیر چنین عملیاتی بیشتر از حمله به پایگاههای نظامی آمریکا است. نکته دوم اینکه ایران پیامهایی را برای تمامی دولتهای منطقه شامل اردن و عربستان و قطر و … مخابره کرده مبنی بر اینکه اگر پایگاههای نظامی یا حریم هوایی این کشورها در حملات احتمالی آمریکا به ایران مورد استفاده قرار گیرد، این کشورها نیز شریک تجاوز به ایران هستند و در معرض حمله ایران قرار خواهند گرفت.
این دولتها به خوبی میدانند که نمیتوانند وارد جنگ با ایران شوند و اگر شریک در این جنگ شوند، هزینههای بسیار زیادی خواهند پرداخت و هیچ سودی به دست نخواهند آورد و قربانی این جنگ خواهد بود. به همین علت دولتهای مذکور نگران شرایط کنونی هستند و میترسند جنگ احتمالی آینده چاههای نفت آنها را به آتش بکشد یا قیمت نفت را افزایش دهد یا مانع از صادرات نفت آنها شود که تمامی این احتمالها در سایه وقوع جنگ مطرح است.
من تصور میکنم که این نگرانی مشروع است و این دولتها باید تلاش زیادی انجام دهند تا آمریکا نتواند از پایگاهها و اراضی و حریم هوایی آنها برای چنین حملهای استفاده کند و آنها را شریک تجاوز به ایران قرار دهد. تصور میکنم که این کشورها از سیگنالهای مطرح شده در خصوص پذیرش مذاکرات غیر مستقیم توسط آمریکا استقبال میکنند و نسبت به این شرایط راضی هستند، چرا که معتقدند چنین مذاکراتی میتواند شبح جنگ را از منطقه دور کند و از ورود آنها به چنین جنگی جلوگیری کند. منافع این کشورها در این است که آمریکا را از هرگونه تجاوز به منطقه باز دارند و این کشور را قانع کنند که مذاکره بهترین راه حل مشکلات مربوط به برنامه اتمی است و توسعه مناسبات کشورهای همسایه با ایران بهترین فرصت برای تقویت مناسبات منطقهای و جلوگیری از مداخله مستقیم آمریکا در امور داخلی این کشورها است.