انتظار اهالی فرهنگ از رئیس جمهور آینده
اقتصاد ایران: محمدحسن مقیسه، استاد دانشگاه، در یادداشتی به چهار مؤلفه اصلی در حوزه فرهنگ و لزوم توجه به آنها در دولت چهاردهم اشاره کرده است.
این یادداشت به شرح زیر می باشد:
با توجه به اینکه در آستانه انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری قرار داریم و این روزها اهمیت حوزه فرهنگ، ادب و هنر از ذهن و زبان و نگاه نامزدان ریاست جمهوری برآمده و بیان میگردد، چند نکته از مهمترین مؤلفههای این حوزه خطیر، پر خطر و سراسر خاطرهآفرین را یادآور شده، مینگارم، به این امید که در دولت جدید مورد توجه و اهتمام بیشتر قرار گرفته و به دیده و کارآید.
عدالت فرهنگی در بهرهمندی همه مردم از ابزارها و دستاوردهای فرهنگی
کاری که در دولت قبل، شهید عزیز، رئیسی محبوب و بزرگ، شروع کرد و ثمره آن را همگان در جلب و جذب قلوب و فتوح دلها دیدیم و شنیدیم؛ بهطوری که در این دوران ما شاهد تأسیس کتابخانه در دورترین نقاط کشور از جمله در روستاها بودیم. حتی در برخی از شهرهای کوچک، کتابخانههای سیار راهاندازی شد تا عدالت فرهنگی در مسیر و مکان درست خود رفته و نشسته باشد. همین قصه بیغصه را میتوان در بهرهمندی مردم شهرهای دور از مرکز و روستاها در خصوص دستاوردهای فرهنگی: تئاتر، سینما و به ویژه کتاب و ابزارهای فرهنگی مانند ساخت و ساز کتابخانهها، خانههای تئاتر، مراکز قصهگویی و ... نوشت و نگاشت برای سراسر کشور، تا مردمی که در دورترین نقطه از خاک این مرز و بوم میزیند، طعم شیرین رهاورد بهرهمندی از عدالت فرهنگی را بچشند.
بهرهگیری از ظرفیت نهادهای مردمپایه
آنچه اکنون به: او.ان. جیها شناخته شدهاند، ظرفیتهای پنهان و پیدایی هستند که اگر به درستی قدر و قیمت آن دانسته و آشکار گردند، در بسیاری از زمانها و زمینهها میتوانند که به یاری ملک و مملکت و دولت و ملت در آیند، گرهها بگشایند و امیدها بپرورانند.
در این شیوه، راه این است که دولت برنامههای کلاننگر خود را در حوزه فرهنگ اعلام کند و اجرای ریزمؤلفهها و جزئیات را به گروههای مردمی بسپارد. خاطرم هست که برخی از دانشجویان مراجعه میکردند و از علاقه خود برای تشکیل گروههای داستاننویسی میگفتند، اما نمیدانستند که به چه نهادی جهت حمایت مراجعه کنند؟! با سپردن این امر مهم به نهادهای مردمی، هم مشارکت مردمی درحوزه بزرگ و مهمی چون فرهنگ را افزایش داده ایم، هم با کوچکتر کردن کارهای اجرایی، دست دولت را در سیاستگذاری فرهنگی بازتر کرده واز این منظر فراغت خاطر ایجاد کردهایم.
دو مؤلفه دیگر ناظر به سیاستهای فرهنگی در خارج از مرزهای ایران است. در این دو مؤلفه ما ضعفهای ویژهای در دورههای گذشته داشتهایم که میتوان با برطرف کردن آنها، به آینده درخشانتر امیدها داشت و امیدوار بود.
نخست، حفاظت از دستاوردهای فرهنگی، هنری و ادبی در خارج از کشور است که در جغرافیای جدید جهانی، در خارج از مرزهای ایران قرار گرفته اند، اما در تعریف ایران فرهنگی، بخش جدایی ناپذیر از دستاوردهای فرهنگی ایران هستند. به عنوان نمونه، مقبره مولوی در ترکیه و نظامی در آذربایجان، ابوسعید ابوالخیر و ابوالحسن علی ابن عثمان هجویری، آفریننده «کشفالاسرار» در ترکمنستان و پاکستان، نمونه هایی از این دست هستند که در پهنه خاک سترگ و پربرکتی به نام ایران فرهنگی می زیسته اند و این ادعا از زبان آثارو رهاورد هنری شان نیز به خوبی دانسته می گردد.
همانطور که مقبره بسیاری از نویسندگان و دانشمندان ایرانی که در ایران فرهنگی زندگی میکردند در کشورهای همسایه قرار دارد، بسیاری از نسخ خط فارسی و میراث نیاکان ما نیز در کتابخانههای این کشورها نگهداری میشوند. به عنوان نمونه، ما بیشترین نسخ خطی را در شبهقاره داریم؛ بنابراین هم بخشی از شاعران و دانشمندان ما در کشورهای اطراف حضور دارند و هم بخشی از آثار معنوی ما در این کشورها نگهداری میشود. جالب اینجاست که میتوانیم بگوییم بخشی از آثار باستانی ما نیز در این کشورهاست. مثلاً سازنده بنای شکوهمند تاج محل که هر ساله هندیها مبلغ درشت و درستی از گردشگران آن کسب درآمد میکنند، کیست؟ سازنده آن یک ایرانی است؛ ایرانیهای هنرمند و معماری که در دوره صفویه به شبهقاره رفتند و با نمایش هنر معماری ایرانی در آن سوی ایران، کاری کردند شگفت و شگرف!
شبهقاره الآن به کشورهای هند، پاکستان، بنگلادش و سریلانکا تبدیل شده اما آثار ایرانی در این کشورها نمایان است، که باز از جمله و جمیله آن ها می توان به باغ شالیمار اشارت داشت در لاهور پاکستان که برداشتی است از چهار باغ اصفهان.
پس باید به گوش باشیم و به هوش، تا از غفلت و رحمت ما، اسباب زحمتمان فراهم نیاید و دوستان هم مرز، آثار و اشخاصمان را مصادره نکنند. برای این مهم، می توان ساخت و ساز مدیریت یا معاونت ویژه ای را در وزارت ارشاد یا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در نظر گرفت.
آموزش و گسترش زبان فارسی
آخرین نکته، اهتمام دولت چهاردهم است به آموزش و گسترش زبان فارسی در خارج از مرزهای ایران؛ البته این موضوع در دولتهای گذشته پیگیری میشد، اما امیدوارم در دولت جدید با اهتمام ویژهای دنبال و دامنه دار گردد.
گسترش زبان فارسی در مناطقی چون آسیای میانه، آسیای مرکزی، شبهقاره و قفقاز از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که ایران فرهنگی در این کشورها زمینه و ریشه دارد. بسیاری از اسمهایی که الآن بر روی منابر، مقابر و حتی مردم در این کشورها گذاشته میشود، از گرجستان تا قرقیزستان و تاجیکستان و شبهقاره ریشههای فارسی دارند. همچنین الان ضربالمثلها، اصطلاحات و کنایات فارسی در این کشورها رایج است. هرچند ممکن است در گذر زمان اجزایی از آن ها کاسته یا اجزایی به آن ها افزوده شده باشد، اما ریشه آنها ایرانی است؛ بنابراین اگر در این منطقه بزرگ سرمایهگذاری مادی، معنوی و معنایی کنیم، قطعاً زودتر به نتیجه خواهیم رسید. البته این بدان معنا نیست که در دیگر مناطق مانند اروپا، شرق دور یا آمریکا و آمریکای لاتین سرمایهگذاری نکنیم. اهمیت سرمایهگذاری در این مناطق از جهت زودبازده بودن و حذف واسطه مترجم، اهمیت آن را دو و چند برابر خواهد کرد.
این چهار موضوع میتواند از مهمترین راهکارهایی باشد که رئیس جمهور آینده میتواند در دستور کار فرهنگی خود قرار دهد.