زمانی که از تاثیر عوامل سیاسی بر قیمت دلار گفته میشود باید به عمق موضوع نگاه کرد و نه سطوح آن، زمانی یک متغیر سیاسی میتواند دلار را تحریک کند که اولا قیمت به لحاظ زمانی آماده تغییر باشد، دوما پتانسیل تحریک تقاضا در بازار ارز وجود داشته باشد، سوما جریان نقد موجود در بازار در سطوحی باشد که بتواند قیمت ها را به بالا سوق دهد و در وهله آخر چشم انداز تورمی نیز فعال باشد.
همین سه موضوع را بررسی میکنیم، قیمت دلار از ابتدای سال 1401 تا پایان آن بیش از 50 درصد رشد کرده و حالا قریب به 9 ماه است که در کریدور 48 تا 52 هزار تومان قرار دارد. تجربه نشان داده که دلار برای گذار به کانالهای 10 یا 20 و یا حتی 50 نیاز به اصلاح زمانی دارد چرا که اساسا مدتی زمان میبرد تا جامعه و فعالان بازار به چنین قیمتهایی واکنش دهند.
دوما، بازاری که سال گذشته جهش پیدا کرده و حالا هم با ثبات 9 ماهه خود از بازهی مانند بازدهی بازار مسکن و سهام دور بوده نمیتواند متقاضی زیادی داشته باشد و همین موضوع را هم خلوتی خیابان فردوسی به عنوان محور بازار غیر رسمی تایید میکند.
سوما آنکه به نظر میرسد با کنترل رشد نقدینگی و تعدیل سرعت رشد سپردههای دیداری به رقم تاریخی آن یعنی حدود 30 درصد، جریان نقد موجود در بازار ارز نیز به شدت محدود شده که همین مسئله به تضعیف طرف تقاضا کمک کرده است.
و در موضوع آخر نیز با وجود کنترل نقدینگی و احتمالا ادامه روند درآمدهای نفتی دولت که دست سیاستگذار برای دخالت در بازار را باز خواهد گذاشت، نمیتوان انتظار تعدیل تورم را بی دلیل دانست، به طور کلی به نظر میرسد متغیرهای محرک بازار ارز علیالحساب حتی با وجود اتفاقات سیاسی، پتانسیل تغییر را نداشته و هر افزایش قیمتی میتواند هیجانی و زود گذر باشد.