مداخله‌های آمریکا در جهان-20| خرابکاری در کنگو و ترور پاتریس لومومبا

اقتصاد ایران: بیستمین شماره از گزارش‌های خبرگزاری تسنیم درباره مداخله‌های آمریکا در جهان به بررسی مداخله در کنگو می‌پردازد.

بین الملل

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 ایالات متحده آمریکا به‌ عنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» می‌نامید، شکل داد.

خبرگزاری تسنیم قصد دارد به‌طور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد، این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیات‌های مخفی سیا، حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری، و جنگ‌های نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.

این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام می‌شدند، اما در واقع، هدف اصلی آن‌ها جلوگیری از شکل‌گیری دولت‌هایی بود که مسیر توسعه‌ای مستقل از سیاست‌های خارجی آمریکا را دنبال می‌کردند.

در قسمت بیستم این گزارش به بررسی مداخله آمریکا در کنگو پرداخته‌ایم.

مقدمه

کنگو، که امروزه با نام رسمی جمهوری دموکراتیک کنگو (DRC) شناخته می‌شود، یکی از بزرگ‌ترین کشورهای قاره آفریقا است و وسعتی تقریباً به اندازه دو برابر فرانسه دارد. این کشور دارای منابع طبیعی بسیار غنی است؛ از جمله مس، کبالت (که امروزه برای ساخت باتری‌های گوشی و خودروهای برقی حیاتی است)، اورانیوم، طلا، الماس و بسیاری مواد معدنی دیگر. همین ثروت طبیعی، هم دلیل اصلی جذابیت کنگو برای قدرت‌های خارجی بوده و هم یکی از عوامل اصلی مشکلات طولانی‌مدت آن.

تا سال 1960، این سرزمین مستعمره بلژیک بود و به نام کنگوی بلژیکی شناخته می‌شد. بلژیک این منطقه را از اواخر قرن نوزدهم تحت کنترل داشت. ابتدا (از 1885 تا 1908) این سرزمین به عنوان ملک شخصی پادشاه لئوپولد دوم بلژیک اداره می‌شد و به «دولت آزاد کنگو» معروف بود.

در این دوره، بهره‌کشی بسیار شدید و وحشیانه‌ای رخ داد: مردم محلی مجبور به جمع‌آوری کائوچو (لاتکس) می‌شدند و اگر سهمیه تعیین‌شده را تکمیل نمی‌کردند، دست یا پا قطع می‌کردند، شکنجه می‌شدند یا کشته می‌شدند. میلیون‌ها نفر در این دوره جان باختند. پس از فشارهای بین‌المللی، در سال 1908 بلژیک رسماً کنترل را به دولت بلژیک سپرد و نام آن را به «کنگوی بلژیکی» تغییر داد.

در دوره استعمار بلژیکی (1908–1960)، وضعیت کمی بهتر شد اما همچنان بهره‌کشی اقتصادی شدید ادامه داشت. بلژیک معادن را استخراج می‌کرد، مزارع بزرگ ایجاد کرده بود و زیرساخت‌هایی مانند راه‌آهن و جاده ساخت تا مواد معدنی و محصولات کشاورزی را به راحتی به اروپا صادر کند. اما مردم کنگو تقریباً هیچ سهمی از این ثروت نداشتند. سیستم استعماری بر پایه تبعیض نژادی شدید بود: سیاه‌پوستان (کنگویی‌ها) شهروند درجه دوم بودند، از آموزش و مشاغل مهم محروم بودند، نمی‌توانستند در محله‌های سفیدپوستان زندگی کنند، و حتی برای ورود به رستوران‌ها یا سینماهای اروپایی نیاز به مجوز ویژه داشتند. کار اجباری (هرچند کمتر آشکار از دوره لئوپولد) همچنان وجود داشت و هدف اصلی، تأمین منافع اقتصادی بلژیک بود.

پس از جنگ جهانی دوم (1939–1945)، موج استقلال‌طلبی در سراسر آفریقا بالا گرفت. کشورهای زیادی مانند غنا، نیجریه و الجزایر به استقلال رسیدند. در کنگو هم جنبش‌های ملی‌گرایانه شکل گرفت و مردم خواستار پایان استعمار شدند. بلژیک که انتظار داشت استقلال سال‌ها طول بکشد، ناگهان در سال 1960 تسلیم فشارها شد و اعلام کرد که استقلال زودتر از موعد (30 ژوئن 1960) اعطا می‌شود. این تصمیم ناگهانی و بدون آماده‌سازی کافی (آموزش مدیران، ارتش ملی قوی، ساختار اداری مستقل) گرفته شد.

اما استقلال بلافاصله به هرج‌ومرج منجر شد. دلایل اصلی این آشفتگی عبارت بودند از:

- رقابت‌های شدید قبیله‌ای و قومی (کنگو بیش از 200 گروه قومی دارد)

- اختلافات سیاسی میان رهبران مختلف

- رقابت بر سر منابع اقتصادی (به‌ویژه معادن غنی استان کاتانگا)

- نبود تجربه کافی در اداره کشور پس از خروج ناگهانی بلژیکی‌ها

به طور خلاصه:کنگو در 30 ژوئن 1960 از بلژیک مستقل شد، اما به دلیل ثروت معدنی‌اش، سابقه استعماری طولانی و تبعیض نژادی، نبود آمادگی برای اداره کشور، و رقابت‌های داخلی، بلافاصله وارد دوره‌ای از بحران، آشوب و مداخله خارجی شد که سال‌ها ادامه یافت.

در این دوره، جهان درگیر «جنگ سرد» بود. آمریکا به هر جنبش ملی‌گرایانه یا استقلال‌طلبانه در کشورهای جهان سوم برچسب تهدید کمونیستی می‌زد و تلاش می‌کرد آن را مهار کند. کنگو به دلیل ثروت معدنی‌اش (که برای صنایع غربی حیاتی بود) و موقعیت جغرافیایی‌اش، به یک میدان جنگ سرد تبدیل شد. بلژیک نیز برای حفظ منافع اقتصادی‌اش مداخله کرد، و آمریکا با آن همسو شد.

 پاتریس لومومبا: رهبر ملی‌گرای کنگو

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

پاتریس لومومبا یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ مدرن آفریقا بود. او که در سال 1925 در یک روستای کوچک در شمال کنگو به دنیا آمد، ابتدا به عنوان کارمند ساده پست و تلگراف مشغول به کار شد. اما هوش، سخنوری فوق‌العاده و حس قوی عدالت‌خواهی‌اش او را به سرعت به یکی از رهبران جنبش استقلال‌طلبی تبدیل کرد. لومومبا در سال 1958 حزب جنبش ملی کنگو (MNC) را بنیان گذاشت و به سرعت به محبوب‌ترین رهبر ملی‌گرا در میان مردم تبدیل شد.

در انتخابات ملی ماه مه 1960 – اولین انتخابات آزاد کنگو – حزب او بیشترین آرا را به دست آورد و لومومبا در 30 ژوئن 1960، همان روز استقلال، به عنوان اولین نخست‌وزیر کشور انتخاب شد. او مردی بود که استقلال را تنها یک تغییر پرچم نمی‌دید؛ برای او استقلال واقعی یعنی پایان کامل سلطه خارجی، هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه اقتصادی. لومومبا معتقد بود که کنگو نباید فقط از بلژیک جدا شود، بلکه باید کنترل واقعی معادن، زمین‌ها و منابع طبیعی‌اش را به دست مردم خود بازگرداند و از وابستگی به شرکت‌های غربی رها شود.

او یک ملی‌گرای ضداستعماری بود؛ نه یک کمونیست ایدئولوژیک. لومومبا هرگز عضو حزب کمونیست نشد و برنامه‌ای مارکسیستی نداشت، اما برخلاف بسیاری از رهبران آفریقایی که پس از استقلال به سرعت با غرب سازش کردند، او حاضر نبود برای حفظ قدرت، منافع ملی را قربانی کند. 

وقتی غرب – به‌ویژه بلژیک و آمریکا – از کمک به ارتش کنگو برای سرکوب جدایی‌طلبان کاتانگا خودداری کردند، لومومبا ناچار به شوروی و کشورهای بلوک شرق روی آورد و از آن‌ها کمک نظامی و لجستیکی درخواست کرد. این اقدام، در فضای جنگ سرد، برای واشنگتن کافی بود تا به او برچسب «تهدید کمونیستی» بزند.

در واقع، آنچه لومومبا را برای آمریکا خطرناک می‌کرد، نه ایدئولوژی مارکسیستی‌اش (که واقعاً وجود نداشت)، بلکه کاریزما، توانایی بسیج توده‌ها و عزم راسخش برای استقلال واقعی اقتصادی بود. او سخنرانی‌های آتشین می‌کرد، مردم را به خیابان‌ها می‌آورد و مستقیماً از رنج‌های هشتادساله استعمار سخن می‌گفت. این ویژگی‌ها باعث شد که در ذهن سیاستمداران آمریکایی و بلژیکی، لومومبا به عنوان کسی دیده شود که اگر قدرت را نگه دارد، ممکن است الگویی برای دیگر کشورهای آفریقایی شود و زنجیره‌ای از ملی‌گرایی رادیکال را به راه بیندازد که دسترسی غرب به منابع حیاتی کنگو را به خطر بیندازد.

به همین دلیل بود که لومومبا، خیلی زود پس از استقلال، نه فقط یک سیاستمدار مخالف، بلکه هدف اصلی مداخله آمریکا در کنگو شد. او نماد مردمی بود که می‌خواستند سرنوشت کشورشان را واقعاً در دست بگیرند – و دقیقاً همین ویژگی، برای قدرت‌های خارجی، غیرقابل‌تحمل بود.

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

جدایی کاتانگا و مداخله بلژیک و آمریکا

کنگو در 30 ژوئن 1960 از بلژیک مستقل شد و به عنوان یک کشور واحد به نام جمهوری کنگو شناخته شد. اما این استقلال خیلی زود با بحران بزرگی روبه‌رو شد. فقط 11 روز بعد، در 11 ژوئیه 1960، رهبر استان جنوبی کاتانگا اعلام کرد که این استان از بقیه کشور جدا شده و به عنوان یک کشور مستقل جدید به وجود آمده است.

رهبر این جدایی کسی بود به نام موئیز تشومبه (Moïse Tshombe). او یک سیاستمدار ثروتمند و بانفوذ از قوم لوندا بود که پیش از استقلال، صاحب چندین کسب‌وکار بزرگ در کاتانگا شده بود. تشومبه حزب سیاسی محلی به نام کناکات (CONAKAT) را رهبری می‌کرد و روابط بسیار نزدیکی با تجار و سرمایه‌گذاران بلژیکی داشت. او طرفدار غرب بود و همیشه تأکید می‌کرد که کاتانگا باید از «هرج‌ومرج» بقیه کنگو جدا بماند.

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

تشومبه

چرا کاتانگا این‌قدر مهم بود؟

این استان جنوبی، ثروتمندترین بخش کنگو به شمار می‌رفت. تقریباً 70 تا 80 درصد از کل ثروت معدنی کشور – به‌ویژه مس، کبالت، اورانیوم، طلا و الماس – در این منطقه قرار داشت. معادن کاتانگا برای اقتصاد جهانی بسیار حیاتی بودند؛ مس و کبالت برای ساخت تسلیحات، هواپیما، الکترونیک و حتی صنایع هسته‌ای غرب لازم بودند. شرکت بزرگ بلژیکی یونیون مینی‌یر دو اوت-کاتانگا (Union Minière du Haut-Katanga) – که معمولاً به اختصار یونیون مینی‌یر خوانده می‌شد – کنترل تقریباً کامل این معادن را در دست داشت و سال‌ها سود هنگفتی به بلژیک می‌رساند.

بلژیک بلافاصله از جدایی کاتانگا حمایت کرد. نیروهای نظامی بلژیکی به بهانه «حفاظت از اتباع بلژیکی» وارد استان شدند، به تشومبه کمک مالی، تسلیحاتی و مشاوره نظامی دادند و عملاً دولت او را اداره می‌کردند. هدف بلژیک روشن بود: نمی‌خواست این معادن غنی به دست دولت مرکزی کنگو (که لومومبا رهبری‌اش می‌کرد) بیفتد. اگر کاتانگا جدا بماند، شرکت‌های بلژیکی می‌توانستند بدون پرداخت مالیات به دولت مرکزی، کنترل کامل منابع را حفظ کنند.

آمریکا هم از همان ابتدا با این سیاست بلژیک موافق بود و حمایت کرد چون معادن کاتانگا برای صنایع نظامی و اقتصادی غرب بسیار مهم بودند. علاوه بر این، بسیاری از مقامات آمریکایی (از جمله برخی سیاستمداران و تاجران) منافع مالی مستقیم یا غیرمستقیم در این معادن داشتند.

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

از طرف دیگر، آمریکا پاتریس لومومبا نخست‌وزیر مرکزی کنگو را تهدیدی برای منافع غرب می‌دید. اگر لومومبا کنترل کامل کشور را به دست می‌گرفت، ممکن بود معادن را ملی کند یا به شوروی نزدیک شود. به همین دلیل، آمریکا ترجیح می‌داد کاتانگا به عنوان یک «کشور کوچک» جداگانه باقی بماند تا معادنش از دسترس لومومبا دور باشد.

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

سازمان ملل در 14 ژوئیه 1960 (سه روز پس از اعلام جدایی) قطعنامه‌ای تصویب کرد و خواستار خروج نیروهای بلژیکی از سراسر کنگو شد. به جای آن‌ها، نیروی صلح‌بان سازمان ملل (به نام ONUC) وارد کشور شد. اما در عمل، سازمان ملل جدایی کاتانگا را متوقف نکرد. داگ هامرشولد (دبیرکل سازمان ملل در آن زمان) که دیدگاهش نزدیک به غرب بود، اجازه نداد نیروهای سازمان ملل برای سرکوب جدایی‌طلبان وارد جنگ شوند. در نتیجه، سازمان ملل بیشتر نقش «نگهبان وضعیت موجود» را بازی کرد و به تشومبه و بلژیک زمان داد تا موقعیت خود را محکم کنند.

لومومبا بارها از سازمان ملل و آمریکا درخواست کرد که به او کمک نظامی بدهند تا جدایی کاتانگا را پایان دهد، اما هر دو درخواست را رد کردند. ناچار، او به اتحاد جماهیر شوروی روی آورد و از آن‌ها هواپیماهای ترابری و کمک لجستیکی خواست. این کار در فضای جنگ سرد، آمریکا را بسیار عصبانی کرد و بهانه‌ای شد تا تلاش‌ها برای برکناری و حذف لومومبا شدت بگیرد.

کودتا علیه لومومبا

پس از استقلال کنگو در 30 ژوئن 1960، تنها دو ماه و نیم طول کشید تا بحران به نقطه‌ای برسد که دولت مرکزی عملاً از هم بپاشد. در این دوره، آمریکا و سیا (آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده) نقش بسیار فعال و مخفیانه‌ای در برکناری و حذف پاتریس لومومبا ایفا کردند.

برکناری توسط کاساووبو (5 سپتامبر 1960)

در 5 سپتامبر 1960، ژوزف کاساووبو – که رئیس‌جمهور کنگو بود – ناگهان اعلام کرد که پاتریس لومومبا را از نخست‌وزیری برکنار کرده است. این اقدام از نظر قانونی بسیار مشکوک و بحث‌برانگیز بود، چون طبق قانون اساسی موقت کنگو، رئیس‌جمهور حق نداشت نخست‌وزیر منتخب پارلمان را به تنهایی برکنار کند. اما کاساووبو این کار را کرد و دلیلش را «هرج‌ومرج و ناتوانی لومومبا در اداره کشور» اعلام نمود.

بعدها اسناد منتشرشده (به‌ویژه گزارش کمیته چرچ سنای آمریکا در سال 1975) نشان داد که سیا در پشت این تصمیم نقش کلیدی داشت. سیا نه تنها کاساووبو را تشویق و حمایت مالی کرد، بلکه سیاستمداران کنگویی متعددی را با پول و وعده‌های مختلف «خریداری» می‌کرد تا حمایت از لومومبا را از دست بدهند. یکی از اسناد داخلی سیا بعدها فاش کرد که در آن دوره، آژانس به طور منظم «سیاستمداران کنگویی را می‌خرید و می‌فروخت».

سازمان ملل – که در آن زمان نیروی صلح‌بان خود را در کنگو مستقر کرده بود – بلافاصله این برکناری را تأیید کرد. دبیرکل سازمان ملل، داگ هامرشولد، که دیدگاهش نزدیک به غرب بود، از تصمیم کاساووبو حمایت کرد. برای اینکه لومومبا نتواند با مردم صحبت کند و حمایت عمومی را بازگرداند، نیروهای سازمان ملل رادیوی ملی را اشغال و تعطیل کردند تا او نتواند سخنرانی کند.

با این حال، لومومبا تسلیم نشد. او به پارلمان کنگو رفت و با سخنرانی قدرتمند و کاریزماتیک خود توانست نمایندگان را متقاعد کند. هر دو مجلس پارلمان (مجلس نمایندگان و سنا) در 13 سپتامبر به اتفاق آرا لومومبا را دوباره به عنوان نخست‌وزیر قانونی تأیید کردند. این لحظه نشان داد که لومومبا هنوز حمایت گسترده مردمی و پارلمانی دارد.

کودتای موبوتو (14 سپتامبر 1960)

اما فقط یک روز بعد، در 14 سپتامبر 1960، ژوزف دزیره موبوتو – فرمانده ارتش کنگو که تازه به درجه سرهنگی رسیده بود – با یک کودتای نظامی قدرت را در دست گرفت. موبوتو اعلام کرد که ارتش «تا اطلاع ثانوی» کنترل کشور را به دست گرفته و فعالیت احزاب سیاسی و پارلمان را تعلیق می‌کند.

این کودتا کاملاً با حمایت و طراحی سیا و دولت آمریکا انجام شد. اسناد بعدی نشان می‌دهد که سیا از قبل با موبوتو در ارتباط بود و او را به عنوان یک مهره قابل اعتماد می‌دید. آمریکا لومومبا را به شدت خطرناک می‌دانست؛ یکی از گزارش‌های داخلی سیا او را چنین توصیف کرده بود: «لومومبا سخنران کاریزماتیک و بسیار قدرتمندی است. اگر فقط پنج دقیقه با یک گردان ارتش صحبت کند، احتمالاً همه را در مشت خود خواهد داشت.»

به همین دلیل، آمریکا تصمیم گرفت که لومومبا باید کاملاً از صحنه حذف شود.

تلاش برای ترور با ویروس (سپتامبر 1960)

در اواخر سپتامبر 1960، سیا یک عملیات مخفی بسیار عجیب را آغاز کرد. یکی از دانشمندان سیا که مسئول برنامه‌های مخفی «کنترل ذهن» و سلاح‌های بیولوژیک بود به نام دکتر سیدنی گاتلیب با یک ویروس کشنده به کنگو فرستاده شد. این ویروس قرار بود بیماری‌ای شبیه به یک بیماری محلی آفریقایی ایجاد کند که ظاهراً طبیعی به نظر برسد.

ویروس از طریق پاکت دیپلماتیک به سفارت آمریکا در لئوپولدویل (کینشاسا) منتقل شد. هدف مستقیم این ویروس ترور لومومبا بود. اما این طرح شکست خورد؛ سیا نتوانست کسی را پیدا کند که دسترسی امن و مستقیم به لومومبا داشته باشد و در عین حال قابل اعتماد باشد. در نتیجه، ویروس قبل از اینکه قدرت خود را از دست بدهد، استفاده نشد.

کمیته چرچ (کمیته تحقیق سنای آمریکا در سال 1975) بعدها تأیید کرد که آلن دالس (رئیس سیا) شخصاً دستور داده بود ترور لومومبا «یک هدف فوری و اصلی» باشد. کمیته حتی به این نتیجه رسید که «شواهد قوی» وجود دارد که رئیس‌جمهور آیزنهاور خودش اجازه یا دستور این اقدام را داده بود.

دستگیری، تحویل و ترور (دسامبر 1960 – ژانویه 1961)

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

لومومبا پس از کودتای موبوتو تحت حفاظت نیروهای سازمان ملل در خانه‌اش قرار گرفت، اما در 1 دسامبر 1960 از خانه فرار کرد. او قصد داشت به استانلی‌ویل (شرق کنگو) برود تا از آنجا مقاومت را سازمان‌دهی کند. اما سیا در ردیابی او نقش داشت؛ یک تلگرام سیا در 28 نوامبر نشان می‌دهد که ایستگاه سیا در لئوپولدویل با دولت موبوتو همکاری کرد تا جاده‌ها را ببندد و نیروهایش را برای دستگیری لومومبا آماده کند.

لومومبا در نهایت دستگیر شد و تا 17 ژانویه 1961 در بازداشت موبوتو ماند. در آن روز، موبوتو او را به موئیز تشومبه (رهبر جدایی‌طلب کاتانگا) تحویل داد. همان روز، لومومبا در نزدیکی شهر الیزابت‌ویل (لوبومباشی امروزی) به دست نیروهای کاتانگا – با حضور افسران بلژیکی – ترور شد. او را به همراه دو وزیر همراهش تیرباران کردند.

جسد لومومبا را بعداً با اسید حل کردند تا اثری باقی نماند. اما در کتاب خاطرات جان استاکول (افسر سابق سیا در آفریقا) آمده که یک افسر سیا جسد را در صندوق عقب ماشین خود حمل کرده و به دنبال راهی برای خلاص شدن از آن بوده است.

پیامد ترور لومومبا

ترور لومومبا او را به یک شهید ضداستعماری و نماد مبارزه با امپریالیسم در سراسر آفریقا و جهان سوم تبدیل کرد. میلیون‌ها نفر در آفریقا و جهان عرب و آسیا این ترور را به حساب غرب و به‌ویژه آمریکا و بلژیک گذاشتند. این رویداد نفرت عمیقی نسبت به دخالت‌های خارجی در آفریقا ایجاد کرد و تا سال‌ها الهام‌بخش جنبش‌های آزادی‌خواهی بود.

در مقابل، آمریکا و متحدانش توانستند کنترل نسبی را در کنگو حفظ کنند و موبوتو را به عنوان مهره‌ای قابل اعتماد در قدرت نگه دارند. اما این «پیروزی» به قیمت سال‌ها دیکتاتوری، فساد گسترده و فقر شدید برای مردم کنگو تمام شد.

به طور خلاصه سیا و دولت آمریکا از طریق خرید سیاستمداران، حمایت از کودتا، تلاش برای ترور بیولوژیک و هماهنگی برای دستگیری و تحویل لومومبا، مستقیماً در حذف اولین رهبر منتخب و ملی‌گرای کنگو نقش داشتند. این یکی از واضح‌ترین نمونه‌های مداخله مخفیانه آمریکا در امور یک کشور تازه‌مستقل در دوران جنگ سرد بود.

ادامه مداخلات آمریکا

پس از ترور پاتریس لومومبا در ژانویه 1961، کشور کنگو هنوز آرام نشده بود. یکی از نزدیک‌ترین همکاران لومومبا به نام آنتوان گیزنگا به شهر استانلی‌ویل (که حالا کیسانگانی نامیده می‌شود) در شرق کشور رفت و آنجا یک دولت جداگانه تشکیل داد.

گیزنگا خودش را جانشین واقعی لومومبا معرفی کرد و گفت که دولت اصلی کنگو باید در دست او باشد، نه در پایتخت که تحت کنترل نیروهای طرفدار غرب بود. این دولت موازی کمک‌های کمی از شوروی و چین گرفت (مثل مقداری سلاح و پول)، اما این کمک‌ها خیلی بزرگ نبودند. گیزنگا بیشتر یک ملی‌گرای ضداستعماری بود و می‌خواست راه لومومبا را ادامه دهد یعنی این راه که کنگو منابع خودش را کنترل کند و دیگر تحت سلطه خارجی نباشد.

با این حال، آمریکا و سازمان اطلاعات مرکزی‌اش (سیا) گیزنگا را هم خطرناک می‌دیدند. برای همین از روش‌های معمول استفاده کردند: به سیاستمداران کنگویی پول دادند تا حمایت از گیزنگا را قطع کنند، و از سیریل آدولا – نخست‌وزیر جدید دولت مرکزی که با سیا رابطه نزدیکی داشت – حمایت کامل کردند. آدولا در واقع مهره‌ای بود که آمریکا روی او حساب باز کرده بود.

در ژانویه 1962، نیروهای سازمان ملل که در آن زمان بیشتر با اهداف آمریکا هماهنگ بودند به استانلی‌ویل حمله کردند و گیزنگا را دستگیر کردند. گیزنگا را به جزیره‌ای دورافتاده در رودخانه کنگو تبعید کردند و جنبشش برای مدتی خاموش شد.

اما این پایان مشکلات نبود. در سال 1963، جدایی استان کاتانگا با فشار سازمان ملل و حمایت آمریکا بالاخره تمام شد و کاتانگا دوباره به کشور کنگو پیوست. ولی نارضایتی مردم از دولت مرکزی باعث شد شورش‌های جدیدی شروع شود. این شورش‌ها عمدتاً توسط کسانی رهبری می‌شد که راه لومومبا را ادامه می‌دادند، مثل پیر موله‌له در غرب کشور و گروهی به نام «سیمبا» (به معنای شیر) در شرق.

این مبارزان دلایل مختلفی داشتند: بعضی‌ها واقعاً می‌خواستند کنگو مستقل و عادلانه باشد، بعضی‌ها از فساد و فقر خسته بودند، و بعضی باورهای محلی و مذهبی هم داشتند. این شورش‌ها هرگز یک انقلاب منظم و کمونیستی نبودند؛ بیشتر یک انفجار بزرگ از خشم مردم عادی علیه دولتی بود که به نظرشان به غرب وابسته بود.

آمریکا این شورش‌ها را یک خطر بزرگ کمونیستی می‌دید و با تمام قدرت واکنش نشان داد. در سال 1964، کمک‌های نظامی بسیار بزرگی به دولت مرکزی کنگو فرستاد. این کمک‌ها شامل موارد زیر بود: هزاران قبضه اسلحه و مهمات مختلف؛

هواپیماهای جنگی و ترابری؛ حدود 100 تا 200 نظامی و کارشناس آمریکایی که برای آموزش ارتش کنگو و کمک به عملیات آمده بودند.

اما نقش اصلی را سازمان سیا بازی کرد. سیا خیلی سریع یک نیروی هوایی کاملاً جدید راه انداخت و خودش آن را اداره می‌کرد. برای پرواز این هواپیماها، خلبانان و خدمه‌ای استخدام کرد که بیشترشان مزدور بودند و از کشورهای مختلف می‌آمدند. این افراد شامل آمریکایی‌ها، کوبایی‌هایی که بعد از انقلاب فیدل کاسترو از کوبا فرار کرده بودند و مخالف سرسخت او بودند، و همچنین سربازان اجیرشده از آفریقای جنوبی می‌شدند.

این مزدوران با هواپیماهای آمریکایی به مناطق تحت کنترل شورشیان حمله می‌کردند. آن‌ها مرتباً بمباران و تیراندازی هوایی انجام می‌دادند و متأسفانه اغلب بدون دقت کافی عمل می‌کردند؛ یعنی فرقی بین نیروهای شورشی و مردم عادی نمی‌گذاشتند. روستاها، جاده‌ها و مناطقی که غیرنظامیان در آن زندگی می‌کردند، بارها هدف قرار می‌گرفتند و این حملات باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم محلی شد. این کار بخشی از برنامه بزرگ‌تر آمریکا بود تا مطمئن شود شورش‌ها سرکوب شوند و کنگو به دست نیروهای ملی‌گرا یا نزدیک به شوروی نیفتد، چون معادن غنی‌اش برای غرب خیلی مهم بود.

اوج ماجرا در نوامبر 1964 اتفاق افتاد. شورشیان سیمبا در استانلی‌ویل حدود 2000 تا 3000 خارجی (عمدتاً سفیدپوستان اروپایی و آمریکایی که آنجا کار می‌کردند) را گروگان گرفتند و گفتند تا وقتی حملات هوایی ادامه دارد، آن‌ها را آزاد نمی‌کنند. مذاکره شکست خورد و در 24 نوامبر 1964، آمریکا و بلژیک یک عملیات بزرگ نظامی راه انداختند که به آن «اژدهای سرخ» می‌گفتند. هواپیماهای آمریکایی بیش از 500 چترباز بلژیکی را روی فرودگاه استانلی‌ویل فرود آوردند. این نیروها شهر را سریع اشغال کردند، نقاط مهم را کنترل کردند و بیشتر گروگان‌ها را نجات دادند.

مداخله‌های آمریکا در جهان , افول آمریکا , کشور آمریکا ,

چتربازان بلژیکی در فرودگاه استانلی‌ویل

آمریکا و بلژیک این عملیات را به عنوان یک کار «انسانی» و «نجات جان انسان‌ها» معرفی کردند و گفتند هدف فقط آزاد کردن گروگان‌هاست. اما در واقعیت، این عملیات همزمان یک حمله نظامی کامل برای نابود کردن آخرین پایگاه مهم شورشیان بود. چتربازان بلژیکی و نیروهای هماهنگ‌شده با آن‌ها ظرف چند ساعت کنترل شهر را به دست گرفتند و شورشیان نتوانستند مقاومت جدی کنند.

در جریان عقب‌نشینی سریع شورشیان، فاجعه‌ای رخ داد: آن‌ها در حال فرار حدود 100 نفر از گروگان‌ها را کشتند (تعداد دقیق گزارش‌ها متفاوت است، اما بین 80 تا 200 نفر تخمین زده می‌شود). این کشتار از روی خشم، ناامیدی یا به عنوان انتقام انجام شد.

وقتی نیروهای دولتی کنگو و مزدوران (که همراه چتربازان وارد شهر شدند) کنترل را کامل به دست گرفتند، وضعیت برای مردم محلی بسیار بدتر شد. گزارش‌های خبرنگاران خارجی، شاهدان عینی و حتی برخی اسناد بعدی نشان می‌دهد که در روزهای بعد از عملیات، شهر صحنه غارت گسترده، خشونت و کشتار غیرنظامیان کنگویی شد. نیروهای دولتی و مزدوران بسیاری از مردم محلی را که متهم به حمایت از شورشیان بودند یا فقط در آنجا بودند  کشتند یا مورد آزار قرار دادند. این خشونت‌ها باعث مرگ صدها غیرنظامی شد و سازمان ملل و رسانه‌های غربی اغلب آن را کم اهمیت جلوه دادند یا نادیده گرفتند.

این عملیات عملاً ضربه نهایی به شورش سیمبا بود. با از دست دادن استانلی‌ویل (که بزرگ‌ترین شهر تحت کنترل شورشیان بود)، دیگر پایگاه مهمی برای آن‌ها باقی نماند. تا پایان سال 1964، بیشتر مناطق شورشی دوباره به کنترل دولت مرکزی درآمد و شورش‌ها تقریباً تمام شد.

راه برای تثبیت قدرت ژوزف موبوتو هموار شد؛ او در نوامبر 1965 با کودتای نهایی، کنترل کامل کشور را به دست گرفت و تا سال 1997 با دیکتاتوری سنگین، سرکوب مخالفان و فساد گسترده حکومت کرد. کنگو (که نامش را به زئیر تغییر داد) علی‌رغم ثروت معدنی عظیم، یکی از فقیرترین کشورهای جهان باقی ماند و موبوتو خودش به یکی از ثروتمندترین رهبران آفریقا تبدیل شد.

در این دوره، مداخله آمریکا  از حمایت از کودتاها و رشوه تا عملیات نظامی مستقیم و استخدام مزدوران هرگونه امید به یک دولت ملی‌گرا و مستقل را برای دهه‌ها از بین برد. این اقدامات نه تنها جنبش لومومبا را ریشه‌کن کرد، بلکه الگویی برای دخالت‌های مشابه در آفریقا شد و تا امروز بر مشکلات عمیق سیاسی و اقتصادی کنگو سایه افکنده است.

انتهای پیام/

 

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ