یادداشت مهم ظریف درباره رابطه با آمریکا
اقتصاد ایران: ظریف در مجله روابط خارجی آمریکا نوشت: اگر تهران و واشنگتن بتوانند نسخه بهروزشدهای از برجام را اجرا کنند، شاید قادر شوند موضوعات دشوار دیگر مانند امنیت منطقهای، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم را نیز مدیریت کنند.
به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران ، محمدجواد ظریف استاد دانشیار مطالعات جهانی در دانشگاه تهران و بنیانگذار و رئیس «معماران امکانها» (PAIAB) است. او در سه دهه گذشته بهعنوان معاون رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد خدمت کرده است.
در روابط بینالملل معاصر، امنیت صرفاً چیزی نیست که کشورها برای خود جستوجو کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و هدایت رفتار دیگران نیز استفاده میشود. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتیسازی» سخن میگویند، منظورشان فرایندی است که طی آن یک موضوع خاص بهعنوان تهدیدی وجودی معرفی میشود؛ تهدیدی که بهجای سیاستورزی عادی، اقدامات فوقالعاده را توجیه میکند.
جمهوری اسلامی ایران نمونهای روشن از این پدیده است. طی دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده کوشیدهاند جهان را متقاعد کنند که ایران را نه بهعنوان یک کشور عادی، بلکه بهعنوان خطر اصلی نظام بینالملل تلقی کند. نتیجه این رویکرد، محکومیتهای مداوم، تحریمهای کمرشکن، تهدید به اقدام نظامی و در نهایت عملیات نظامی علیه خاک ایران بوده است—آن هم در زمانی که مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن در جریان بوده است. ایران نیز در واکنش، ناچار شده منابع و توجه بیشتری را به دفاع اختصاص دهد. همچنین برای نشان دادن اینکه تحت فشار تسلیم نخواهد شد، سطح غنیسازی اورانیوم را افزایش داده است. این امنیتیسازی خارجی، به موازات خود به پویایی مشابهی در داخل کشور دامن زده و دولت را به اتخاذ رویکردی سختگیرانهتر در مواجهه با چالشهای اجتماعی داخلی سوق داده است؛ چالشهایی که با محدودیتهای شدیدتر پاسخ داده شدهاند.
نتیجه، شکلگیری چرخهای از امنیتیسازی است: مارپیچی معیوب که در آن ایران و دشمنانش احساس میکنند ناگزیرند در واکنش به رفتار یکدیگر، سیاستهایی خصمانهتر اتخاذ کنند. این پدیده تا حدی شبیه «معمای امنیتی» است، جایی که تصمیم یک دولت برای تقویت توانمندیهای خود، دیگران را به واکنش مشابه وامیدارد. اما در معمای امنیتی، هر طرف به افزایش مادی ظرفیت طرف مقابل واکنش نشان میدهد؛ در حالی که این چرخه با لفاظی آغاز میشود. کشور هدف بهعنوان تهدید معرفی میشود و سپس با آن همچون تهدید برخورد میگردد. در پاسخ، کشور هدف به اقداماتی—مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنیسازی—روی میآورد که میتوانند بهعنوان تأیید ادعای اولیه به کار گرفته شوند. به بیان دیگر، این چرخه به یک پیشگویی خودمحققشونده میانجامد. کشور امنیتیشده بهتدریج از عاملیت مستقل فاصله میگیرد و در دام مجموعهای از رفتارهای واکنشی گرفتار میشود.
شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرتهای خارجی به حقوق و کرامت ایران احترام بگذارند و از بدنامسازی، تهدید و اجبار مداوم یک تمدن-دولت چند هزار ساله دست بردارند. با این حال، تهران نیز میتواند گامهایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب بردارد. این کار میتواند با تقویت حمایت داخلی از طریق اصلاحات اقتصادی آغاز شود؛ اصلاحاتی که دست ایران را در مذاکرات بینالمللی قویتر میکند. مردم ایران همواره بزرگترین سرمایه کشور در مقاومت و بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی بودهاند. تهران همچنین میتواند تأکید خود بر قدرت دفاعی مادی—که اغلب برداشتهای تهدیدآمیز را تشدید میکند—را بازتنظیم کرده و بهجای آن، همکاری و هماهنگی، بهویژه در سطح منطقهای، را در اولویت قرار دهد. ایران میتواند گفتوگویی صریح با آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای رسیدگی به نگرانیهای متقابل و یافتن راهی برای ازسرگیری همکاریها برقرار کند. همچنین میتواند با ایالات متحده برای مدیریت اختلافات، از موضوع هستهای و تحریمها آغاز کرده و وارد تعامل شود.
زیر فشار
در دو دهه گذشته، ایران هدف امنیتیسازی شدید از سوی اسرائیل و ایالات متحده بوده است. این دو کشور با هم روایتی ساخته و ترویج کردهاند که ایران را نهتنها تهدیدی برای منطقه، بلکه خطری وجودی برای کل جهان جلوه میدهد. بنیامین نتانیاهو، که دولت ایران را «فرقهای آخرالزمانی و مسیحایی» خوانده بود، در سخنرانی سال ۱۹۹۲ خود در کنست ادعا کرد که «ایران سه تا پنج سال با توانایی تولید سلاح هستهای فاصله دارد». دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، نیز در میان انبوه اهانتهایش، ایران را «جایی بسیار شیطانی» توصیف کرده است.
پوچی آشکار این ادعاها مانع از آن نشده که هر دو کشور به ترویج آنها ادامه دهند و رفتارهایی هرچه جنگطلبانهتر در پیش گیرند. ایالات متحده تحریمهای اقتصادی بیسابقهای علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با کمک واشنگتن، زیرساختهای ایران را بمباران کرده و فرماندهان نظامی، دانشمندان و غیرنظامیان عادی را به قتل رسانده است.
در نتیجه، ایران ناچار شده بهجای پیگیری برنامههای هدفمحور اولیه خود، سیاستهای واکنشی و سرکشانه اتخاذ کند. در پاسخ به فشارهای فزاینده آمریکا و اسرائیل، سطح غنیسازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد و همکاری خود با آژانس را کاهش داد. پس از حملات مشترک و بیدلیل آمریکا و اسرائیل، بحثهایی در میان مردم ایران درباره لزوم تغییر دکترین دفاعی کشور و حتی گنجاندن سلاح هستهای در آن شکل گرفت. همچنین، فراخوانها برای بستن تنگه هرمز شدت یافت. اگر چنین تجاوزهایی رخ نداده بود، ایران به همکاری بیسابقه خود با آژانس ذیل توافق هستهای ۲۰۱۵ ادامه میداد و بر همکاریهای منطقهای—که از سال ۱۹۸۵ از آن دفاع کرده—تمرکز میکرد.
امنیتیسازی ایران، ذهنیتی محاصرهگونه ایجاد کرده که اغلب به اعمال کنترلهای اجتماعی شدیدتر میانجامد؛ از جمله محدودیتهای اینترنت و شبکههای اجتماعی و اقدامات نظارتی با هدف شناسایی جاسوسان و خرابکاران. این اقدامات البته در رسیدگی به ریشههای نارضایتی داخلی—سختیهای اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف فزاینده میان دولت و جامعه—نامؤثرند. اما وقتی کشوری برای دههها در وضعیت محاصره ذهنی قرار گیرد، چنین واکنشهایی قابل پیشبینی است. در مورد تهران، این امنیتیسازی با صدام حسین آغاز شد—که هشت سال جنگ را بر ایران تحمیل کرد—و با خشونتهای جداییطلبانه و عملیاتهای تروریستی گسترده پس از انقلاب ۱۹۷۹ ادامه یافت. سپس با تهدیدها و فشارهای مداوم آمریکا و اسرائیل تداوم پیدا کرد. در چنین شرایطی، هر دولتی ناچار میشود درگیر تهدیدهای خارجی واقعی و ادراکشده علیه کرامت و استقلال خود شود.
تهدیدهای خارجی همچنین بخشی از علت مشکلات داخلی ایران هستند. تهران ناچار شده بهدلیل حملات عراق، اسرائیل و ایالات متحده، سهم بیشتری از منابع خود را صرف امور نظامی و سهم کمتری را صرف توسعه و رفاه کند. افزون بر این، جنگ اقتصادی واشنگتن علیه ایران—از طریق تحریمهای فلجکننده دوران باراک اوباما و سپس سیاست فشار حداکثری ترامپ—به سقوط شدید ارزش ریال، تورم کمرشکن و فساد گسترده برای دور زدن تحریمها انجامیده است. با این حال، بهجای پذیرش نقش خود در فقیرسازی مردم ایران، قدرتهای خارجی تصویری سیاسی، اغراقآمیز و گزینشی از جمهوری اسلامی بهعنوان ناقض حقوق بشر ارائه دادهاند. این امر نیز به تشدید چرخه امنیتیسازی و کاهش بیشتر ظرفیت ایران برای عاملیت مستقل در عرصه جهانی منجر شده است.
دولت و جامعه
برای ساختن ایرانی بهتر و جهانی امنتر، تهران و دشمنانش باید راهی برای خروج از این مارپیچ بیابند. آنچه کارساز نیست، روشن است: فشار نتوانسته ایران را به تغییر رفتار وادارد. به همین ترتیب، سیاستهای دفاعی ایران—مانند افزایش غنیسازی—هرگز تهدیدهای ادراکشده را کاهش ندادهاند. امنیتیسازی بیش از آنکه در قلمرو توانمندی مادی عمل کند، در حوزه ادراکات ذهنی جریان دارد. در نتیجه، اقدامات دفاعی کشور هدف اغلب به تقویت روایتهای خصمانه کمک میکند. این موضوع بهویژه درباره لفاظیهای تحریکآمیز صادق است؛ مانند اظهارات پوچ برخی سیاستمداران بیمسئولیت ایرانی در دهه ۲۰۱۰ مبنی بر اینکه ایران کنترل چهار پایتخت عربی—دمشق، بغداد، بیروت و صنعا—را در دست دارد؛ اظهاراتی که توسط نیروهای امنیتیساز برای توجیه فشار علیه ایران به کار گرفته شد.
این وضعیت ممکن است چنین جلوه دهد که تهران بهطور گریزناپذیری در این دام گرفتار شده است. اما تاریخ نشان میدهد که با دیپلماسی سنجیده، میتوان راه خروجی یافت. ایران در نیمه نخست دهه ۲۰۱۰ با ورود به گفتوگو با ایالات متحده توانست چرخه امنیتیسازی را بشکند؛ گفتوگویی که به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) انجامید. این توافق، در برابر عادیسازی اقتصادی، تضمین میکرد که ایران هرگز به دنبال سلاح هستهای نخواهد رفت. این توافق—هرچند موقت—محیط بینالمللی ایران را تغییر داد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در قطعنامه ۲۲۳۱ این واقعیت را تأیید کرد و اعلام داشت که «انعقاد برجام نشاندهنده تغییری بنیادین در نحوه رسیدگی به این موضوع است» و تمایل خود را برای «ساختن رابطهای جدید با ایران که با اجرای برجام تقویت شود» ابراز کرد.
موفقیت ایران در دستیابی به این توافق، در درجه نخست نتیجه مشارکت بالای مردم در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۳ بود؛ مشارکتی که توهمات آمریکا و اروپا درباره فروپاشی قریبالوقوع جمهوری اسلامی—توهماتی که به ناآرامیهای پس از انتخابات ۲۰۰۹ بازمیگشت—را از میان برد. این انتخابات همچنین به دولت روحانی مشروعیت داخلی بخشید؛ دولتی که میکوشید از طریق گفتوگو، نه تقابل، حقوق مردم ایران را حفظ و حراست کند. به بیان دیگر، شکستن چرخه امنیتیسازی از داخل آغاز شد، با ساختن اجماع داخلی گسترده. ایران میتواند بار دیگر چنین اجماعی ایجاد کند، اما این امر مستلزم برقراری گفتوگوی ملی میان جریانهای سیاسی، گروههای اجتماعی و عموم مردم است. خوشبختانه، ایران هماکنون پلتفرمهای آنلاین غیردولتی دارد که شهروندان میتوانند از طریق آنها شکایات خود از سیاستها و بوروکراسی را ثبت کنند و میزان فراگیری این شکایات نیز رصد میشود. دولت باید این گزارشدهی را تشویق کند و دستگاههای دولتی را ملزم سازد که در پاسخ به این شکایات، اقدامات اصلاحی انجام دهند. چنین رویکردی سرمایه اجتماعی دولت را افزایش داده و زمینه اجرای سیاستهایی برای مقابله با امنیتیسازی را فراهم میکند.
دولت ایران همچنین میتواند با بهبود شرایط زندگی مردم، اعتماد عمومی را تقویت کند. هرچند جنگ اقتصادی آمریکا مانع از بهبودهای گسترده اقتصادی در کوتاهمدت میشود، اما دولت همچنان میتواند با فساد مبارزه کند، شفافیت را افزایش دهد و رفتارهای رانتجویانه ناشی از دور زدن تحریمها را مهار کند. این اقدامات شکافهای اجتماعی و اقتصادی را کاهش داده، رضایت عمومی را افزایش میدهد و در نتیجه نیاز به سیاستهای امنیتی داخلی را کمتر میکند.
همسایه خوب
همزمان با ایجاد اجماع داخلی، تهران میتواند برای بهبود وجهه بینالمللی خود اقدام کند. مقامات باید اقدامات اعتمادساز را در اولویت قرار دهند که بر گفتوگو با همسایگان ایران متمرکز است. برای مثال، میتوانند «ابتکار صلح هرمز» پیشنهادی حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، را دنبال کنند؛ ابتکاری که هدف آن تقویت همکاری و اعتمادسازی میان کشورهای همجوار تنگه راهبردی هرمز بود. همچنین میتوانند «انجمن گفتوگوی مسلمانان غرب آسیا» را ایجاد کنند تا با گفتوگو میان هشت کشور ساحلی خلیج فارس بههمراه مصر، اردن، سوریه و ترکیه، دشمنی را با دوستی جایگزین کند. یا میتوانند «شبکه خاورمیانهای پژوهش و پیشرفت هستهای» را پایهگذاری کنند؛ شبکهای که سازوکارهای منطقهای برای تضمین عدم اشاعه و خلع سلاح هستهای ایجاد کرده و همزمان همکاری در استفادههای صلحآمیز از فناوری هستهای را میان کشورهای منطقهای که سلاح هستهای را رد میکنند، تقویت کند.
ایران بزرگترین قدرت تجمیعی منطقه از نظر منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک است و بنابراین منطقی است که در هدایت چنین ابتکارهایی نقش ایفا کند. در عین حال، تهران باید درک کند که قدرتش میتواند دیگران را نگران کند؛ از این رو، باید از روایت «ایران قوی»—که میتواند یکجانبه و تهدیدآمیز تلقی شود—به سمت روایت «منطقه قوی» چرخش کند. مقامات ایرانی، برای مثال، میتوانند ظرفیتهای علمی و فرهنگی کشور را بهعنوان منابعی برای نفع همه غرب آسیا بازتعریف کنند، نه بهعنوان نشانهای از سلطه ایران.
البته سایر دولتهای منطقه نیز باید نقش خود را در شکستن چرخه امنیتیسازی ایفا کنند. برای این منظور، آنها باید بر منزوی کردن چهرهای تمرکز کنند که بیش از همه مسئول امنیتیسازی ایران بوده است: نتانیاهو. او و متحدانش نشان دادهاند که صلح و آرامش را تهدیدی وجودی برای منافع خود میدانند. این موضوع آنها را از ایران متمایز میکند؛ کشوری که طبق اصل دوم قانون اساسیاش بر «نفی هرگونه ستمگری و ستمپذیری، سلطهگری و سلطهپذیری» و «بهرهگیری از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری» برای دستیابی به «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی» بنا شده است.
رفتار اخیر اسرائیل فرصتی برای رهبران ایران فراهم کرده است. جنایات هولناک در غزه، خشم جهانی و بیداری وجدانها را در سراسر مرزهای ایدئولوژیک برانگیخته است. اما معدود دولتهایی به اندازه تهران در نقد اسرائیل و حمایت از فلسطینیان ثبات و تداوم داشتهاند. مقامات ایرانی میتوانند با نهادها و سازمانهای بینالمللی—از جمله سازمان ملل و دیوان بینالمللی دادگستری—همکاری کنند تا همدلی جهانی را تقویت کرده و اجماعی قوی علیه آپارتاید، نسلکشی و تجاوز ایجاد کنند. با این کار، ایران شاید بتواند امنیتیسازی خود را خنثی یا حتی معکوس کند. منطقی نیست که ایران به اتهام اشاعه هستهای امنیتیسازی شود، در حالی که اصلیترین مروج این اتهامات، رژیمی است که خود دارای زرادخانه هستهای غیرقانونی است.
کنار آمدن
اولویت سیاست خارجی ایران همواره همسایگانش خواهد بود. با این حال، تهران باید بکوشد روابط خود را در سایر مناطق نیز تعمیق بخشد. این شامل همکاری نزدیک با روسیه و هماهنگی با چین—بهعنوان قدرتی جهانی در حال خیزش—میشود که یک ضرورت مطلق است. اما ایران همچنین میتواند از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافاتش با ایالات متحده سود ببرد. چنین رویکردی کمک میکند ایران شریک جدی، برابر و بلندمدتی برای چین و روسیه باشد، نه کشوری که صرفاً از سر ناچاری به آنها روی آورده است.
مدیریت و مهار اختلافات با ایالات متحده نیز ممکن است برای شکستن چرخه امنیتیسازی ضروری باشد. هیچ دولتی—بهجز رژیم اسرائیل—به اندازه واشنگتن برای انزوای ایران تلاش نکرده است (هرچند هیچکس به اندازه اسرائیل برای خصمانه کردن آمریکا علیه ایران و ایرانیان لابی نکرده است). از این رو، تهران باید امکان ازسرگیری گفتوگوی مستقیم با واشنگتن، بر پایه برابری، را مدنظر قرار دهد. البته باید انتظارات را مدیریت کرد؛ هدف مذاکرات نمیتواند بازگشت به روابط دوستانه باشد. ایران و آمریکا اختلافات ریشهداری دارند که در هویت و ایدئولوژی نهفته است و هیچیک بهطور واقعبینانه نمیتواند از آنها چشمپوشی کند. برای واشنگتن، این اختلافات شامل ماهیت نظام سیاسی انقلابی ایران و موضع آن در قبال اسرائیل است؛ و برای تهران، حمایت بیچونوچرای آمریکا از اسرائیل و حضور جهانی آن. اما با پذیرش «اختلاف در عین اختلاف»، مذاکرهکنندگان میتوانند راههایی برای جلوگیری از تبدیل این اختلافات به بحرانهای غیرضروری بیابند و بسیاری از منازعات سیاسی را از طریق بدهبستان متقابل حلوفصل کنند.
در صدر این فهرست، برنامه هستهای ایران و تحریمهای آمریکا قرار دارد؛ همان گرهای که برجام برای گشودن آن طراحی شده بود. ایالات متحده باید درک کند که نمیتواند توانمندیهای قابلتوجه ایران را نابود کند، چراکه بیشتر آنها بومی هستند و میتوانند بازسازی شوند. اما هر دو کشور میتوانند بر سر دو هدف مشترک توافق کنند: ایران هرگز سلاح هستهای نسازد و ایالات متحده هرگز ایران را به جنگ نظامی یا اقتصادی تهدید نکند یا درگیر آن نشود. برای تحقق این اهداف، ایران میتواند شفافیت، محدودیتهایی بر غنیسازی و حتی سازوکار منطقهای—مانند کنسرسیوم غنیسازی—را پیشنهاد دهد. در مقابل، ایالات متحده باید تحریمهای خود را لغو کرده و اجازه رفع تحریمهای سازمان ملل را بدهد.
ایران و آمریکا همچنین ممکن است فرصتهایی برای کمک فعال به یکدیگر بیابند. ایران میتواند با همکاری مناسب با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، درباره برنامه هستهای خود شفافتر عمل کند. مقامات ایرانی بهحق نگراناند که اطلاعات ارائهشده به آژانس، با توجه به باورشان به نشت اطلاعات محرمانه در گذشته، برای هدفگیری نظامی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. اظهارات مدیرکل آژانس در ژوئن مبنی بر اینکه تهران «به پرسشهای آژانس پاسخ نداده یا پاسخهای فنی معتبر ارائه نکرده است» نیز توسط اسرائیل برای توجیه بمباران همان ماه مورد سوءاستفاده قرار گرفت. بنابراین ایران حق دارد در ازای همکاری، از آژانس بخواهد که اصول بیطرفی، عینیت، محرمانگی و حساسیت نسبت به ملاحظات امنیت ملی را بهدقت رعایت کند. با این حال، اگر این خطرات مدیریت شوند، منافع همکاری بر هزینههای آن میچربد. شفافیت با آژانس باید به توقف انتشار روایتهای امنیتیساز بیاساس درباره ایران و تسهیل یک توافق سیاسی با آمریکا بینجامد.
اگر تهران و واشنگتن به توافق هستهای بهروزشدهای دست یابند، ممکن است بتوانند به سایر مسائل دشوار نیز بپردازند؛ از جمله امنیت منطقهای، کنترل تسلیحات و مقابله با تروریسم. برای مثال، ایران میتواند در برابر تضمین متقابل آمریکا و متحدانش، تعهد دهد که به ایالات متحده یا متحدانش در منطقه حمله نکند. تهران همچنین میتواند متعهد شود که توان نظامی خود را صرفاً در چارچوب دفاع مشروع و در پاسخ به حمله مسلحانه قبلی به کار گیرد، مشروط به تعهد متقابل طرف مقابل. ایالات متحده نیز باید به شکایات امنیتی ایران رسیدگی کند؛ از جمله حضور تهدیدآمیز پیرامون مرزهای ایران و سیل بیسابقه تسلیحات پیشرفته آمریکایی به منطقه. با وجود همه نگرانیهای واشنگتن درباره خریدهای دفاعی ایران، تهران در مقایسه واقعی، سرانهای و نسبت به تولید ناخالص ملی، تنها کسری از هزینه نظامی متحدان آمریکا در منطقه را صرف میکند.
ایران و آمریکا همچنین ممکن است حوزههایی برای همکاری فعال بیابند. ایران از شبکهای قوی از دانشگاهها، جمعیتی بزرگ و تحصیلکرده و بخش خصوصی پویا با پیوندهای تاریخی با بازارهای جهانی برخوردار است. در واقع، ایران یکی از بکرترین، باثباتترین و سودآورترین اقتصادهای جهان است. دو کشور میتوانند در حوزههای مهم علمی و فناورانه همکاری کنند.
همچنین ممکن است زمینههایی برای هماهنگی کوتاهمدت سیاست خارجی وجود داشته باشد. تهران و واشنگتن، با وجود اختلافات راهبردی، در اوایل این قرن در افغانستان و عراق و در سالهای اخیر علیه داعش همکاری کردهاند. امروز نیز هر دو با چالشهای مشترکی در زمینه افراطگرایی و تهدیدهای آزادی کشتیرانی مواجهاند. این مسائل میتوانند زمینههایی برای دستکم تنشزدایی کوتاهمدت، اگر نه هماهنگی، باشند. همکاری در مبارزه با قاچاق بینالمللی مواد مخدر نیز میتواند سودمند باشد. ایران که در مسیر اصلی ترانزیت مواد مخدر از افغانستان قرار دارد، هزینه انسانی و مالی نامتناسبی—از جمله هزاران کشته در میان نیروهای انتظامی—پرداخته است. هماهنگی بیسروصدا، چه از طریق تبادل اطلاعات، کمک فنی یا حمایت از سازوکارهای منطقهای مقابله، میتواند تهدیدی امنیتی مشترک را بدون نیاز به همسویی سیاسی گستردهتر مهار کند.
کنشها و واکنشها
چرخه امنیتیسازی، ایران، منطقه و کشورهای ناتو—بهویژه ایالات متحده—را در وضعیتی پیچیده و خودتقویتشونده گرفتار کرده است. اقدامات دفاعی و واکنشی ایران، بهجای کاهش تهدیدها، برداشتهای امنیتیشده از ایران را تشدید کرده و به پیشبرد روایت خطرناک بودن تهران کمک کرده است. شکستن این چرخه، ضرورتی حیاتی برای ایران است. شاید تصور ایران بهعنوان تهدیدی وجودی کاملاً نادرست باشد، اما همین تصور تهدیدهایی وجودی برای ایرانیان ایجاد کرده است—واقعیتی که حملات ژوئن آن را بهشدت آشکار ساخت.
گریز از امنیتیسازی مستلزم مجموعهای از راهبردهای همزمان، جامع و هماهنگ است: دیپلماسی فعال و متوازن منطقهای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادساز داخلی و بینالمللی، بازگشت به قدرت ایدهای انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریکآمیز توان دفاعی کشور و تغییر در ارتباطات راهبردی.
در عین حال، شکستن چرخه امنیتیسازی برای ایالات متحده و اروپا نیز حیاتی است. آنها باید با برخورد با ایران بهعنوان شریک، نه تهدید، آغاز کنند و به یاد داشته باشند که این کار منافع خودشان را نیز تأمین میکند. آمریکا و اروپا با گرفتار شدن در گفتمان خصمانه و امنیتیساز علیه ایران، تنشهای منطقهای و جهانی را تشدید کردهاند بیآنکه به هیچیک از اهداف اعلامی خود دست یابند. آنها بسیار بهتر خواهد بود اگر به استقلال، کرامت و حقوق مشروع ایران احترام بگذارند و تمرکز خود را بر علت اصلی بیثباتی در منطقه معطوف کنند: رفتار غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل.
ایران میانجی طبیعی است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن به کشور امکان میدهد گفتوگو و همکاری میان آسیا و اروپا را تسهیل کند. ایران میتواند به قطب تجارت—بهویژه برای کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی—تبدیل شود. سرمایه انسانی آن نیز این ظرفیت را دارد که ایران را به شریکی مهم در نوآوری فناورانه جهانی بدل کند. شکستن چرخه امنیتیسازی ایران و فراهم کردن زمینه برای دستیابی آن به جایگاه شایستهاش، به صلح، توسعه و ثبات در دهههای آینده کمک خواهد کرد.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه