«امیرحسین»؛ شهیدی که فخر ایران است
اقتصاد ایران: فریدونکنار- «شهید امیرحسین نصیری» از شهدای اقتدار ایران اسلامی که در جنگ ۱۲ روزه رژیم غاصب صهیونیستی به شهادت رسید، او اینک فخر ایران و ایرانی است.
خبرگزاری مهر، گروه استانها - علیرضا نوری کجوریان - سمیه اسدی: یک صبح پاییزی، نسیم ملایم و خنک برگهای زرد و نارنجی، دلی آرام و در عین حال داغ از یاد و خاطرهها را در دل شهر به راه میاندازد.
در چنین صبحی، قرار است به خانه شهید امیرحسین نصیری، یکی از جوانان رشید و شجاع این مرز و بوم، قدم بگذاریم. خانهای که شاید هنوز بوی عطر یاد او را در دل خود حفظ کرده باشد، خانهای که دیوارهایش گواهی بر فداکاریها و جانفشانیهای اوست.
خانه شهید
در دل کوچهای آرام و ساکت، خانهای ساده و بدون زرق و برق خود را نمایان میسازد. اینجا، دیوارها نه تنها گواه خاطرات زندگی یک شهید، بلکه حافظهای از یک خانواده است که هنوز مرگ عزیزترین فرد خود را باور نکردهاند.
پدر و مادر و خواهر امیرحسین، همه سیاهپوش و خاموش در گوشهای از خانه نشستهاند. گویی زمان برایشان متوقف شده و هیچ چیزی نتوانسته بر غم فقدان این جوان رشید سایه بیفکند. حتی در این روزهای پاییزی، که برگها از درختان میافتند و سرما به دلها میچسبد، داغ فرزند و برادر در دلهای آنها تازه است.

پدر امیرحسین با چشمانی اشکآلود و بغض سخن میگوید، هنوز به سختی از کلمات خود استفاده میکند، گویی در تلاش است تا درد عظیم فقدان را به زبان آورد، اما نمیتواند.
مادرش در گوشهای دیگر از اتاق نشسته و با چشمان خشک و بیصدا، فقط به عکس فرزندش نگاه میکند. خواهرش هم همچنان در سکوت، در کنار پدر و مادر ایستاده است، گویی هر کدام از آنها در دنیای خود، در حال جنگ با خاطرات و داغهای هستند.
فضای خانه با تمام سادگی و دلتنگیای که در خود دارد، هنوز نتوانسته است تمامی احساسات و حرفهای دل خانواده شهید را بیان کند. پدر و مادر امیرحسین، هرچند در سکوت خود سخنها دارند، اما اینجا شاید نمیشود تمام آنچه در دل دارند را گفت.
به ذهنم میرسد که پیشنهاد دهم به مزار شهید برویم، جایی که شاید در کنار آرامگاه او، کلمات و یادها با وضوح بیشتری بیان شوند.
بیایید به مزار برویم، شاید آنجا بهتر بتوانیم از احساسات و خاطرات حرف بزنیم، میگویم. چشمان پدر کمی روشنتر میشود و مادر با نگاهی پر از درد و شوق به من نگاه میکند، گویی در دلش امیدی تازه شکل گرفته است. خواهر امیرحسین سر به زیر میاندازد و لحظاتی بعد، حرکت میکنیم.
در مزار شهید امیرحسین نصیری
در آرامگاه شهید امیرحسین نصیری، سکوتی مقدس و سنگین حاکم است. تنها صدای باد و خشخش برگهای پاییزی است که در این فضا میپیچد. پدر، مادر و خواهر امیرحسین، کنار قبر فرزند و برادرشان ایستادهاند. چشمان همه پر از اشک است، اما این اشکها نه از سر غم بلکه از سر احترام و ارادت است.
پدر با دست لرزان سنگ قبر را لمس میکند، گویی در آن سنگ سرد، خاطرات جوانی شجاع خود را جستجو میکند. مادر به آرامی دعا میکند، به زبان نمیآورد، اما دلش پر از کلمات است. خواهرش آرام به قبر نگاه میکند، گویی میخواهد در آن خاک، نشانهای از وجود برادرش پیدا کند.

در این لحظات، حضور شهید به وضوح حس میشود. شاید در این لحظهها، جایی فراتر از خاطرات، شهید امیرحسین نصیری همچنان در قلبهای خانوادهاش زندگی میکند.
خانه شهید امیرحسین نصیری، با تمام سادگیاش، تنها یک بخش از داستان این جوان فداکار است. در مزار او، در کنار سنگ قبر و در دل خانوادهاش، زندگی و فداکاریاش به شکل دیگری در حال جریان است. شهید امیرحسین نصیری، نه تنها در دل خانوادهاش، بلکه در یادها و در تاریخ این مرز و بوم جاودانه است.
کنار آرامگاه شهید امیرحسین نصیری، احساس میکنیم که اینجا تنها یک نقطه بر روی خاک نیست، بلکه سرزمینی است که یاد شهیدان در آن زنده است.
همانطور که در کنار مزار امیرحسین ایستادهایم، یاد مردان بزرگی چون شهید حاج حسین بصیر نیز در دلهایمان زنده میشود. فریدونکنار مهد دلیران، مردانه بزرگی است که همچنان یادش در دلها میدرخشد. نام او همچون نام بسیاری از شهدای بزرگ و گرانقدر این سرزمین، نه تنها در کتابها، بلکه در ذهن و جان مردم حک شده است.
شهید حاج حسین بصیر، همانند امیرحسین نصیری، مردانه جنگید و در دل دشمنان وحشت و ترس ایجاد کرد. هنوز هم نامش در دلها طنینانداز است، هنوز هم در میان مردم یاد او زنده است و هنوز هم در کلمات و رفتارها، نیرو و ارادهاش در ما به جریان میافتد.
این شهید بزرگ، همانند دیگر شهیدان، نشان داد که مبارزه برای وطن و آرمانهای انسانی، تنها در میدان جنگ نیست، بلکه در دلهایی است که همیشه بر یادی پر افتخار و پر از شجاعت و صداقت باقی میماند.
مادرانهای برای شهید
مادر شهید با صدای پر از غم و دلتنگی به یاد میآورد: فرزندم خیلی دوستداشتنی، مهربان و صبور بود. اخلاقش بینظیر بود. وقتی با لباس نظامی میرفت، همیشه در نهایت احترام و ادب با دیگران برخورد میکرد. همانطور که در خانه مهربان و با دلسوزی با ما رفتار میکرد، با دیگران هم همیشه مهربان بود. مردی که در کار و تلاشش جدی و ثابت قدم بود، اما در کنار تمام این ویژگیها، همیشه در رفتار و گفتارش صمیمی و دلنشین بود.

او با چشمانی غرق در اشک ادامه میدهد: وقتی پسرم دیپلم را گرفت، همانطور که در آرزوی خدمت به وطن بود، به سربازی رفت. همیشه در فکر این بود که چگونه به کشورش خدمت کند. وقتی به مرخصی میآمد، با دلسوزی به خانه میآمد و از همه میپرسید که چه کاری برایمان میتواند انجام دهد. هر چند که کمتر پیش میآمد، اما زمانی که میآمد، میدانستیم که همهچیز بهتر خواهد شد.
مادر شهید با صدای بغضآلود میگوید: وقتی به تهران رفتیم برای پیدا کردن پیکر فرزندم، ۱۲ روز در بیمارستانها و مراکز مختلف سرگردان بودیم. از همه جا میپرسیدیم و به دنبال نشانهها میگشتیم. بالاخره توانستیم او را شناسایی کنیم، اما در دل من همیشه این سوال باقی ماند که چرا باید چنین اتفاقی میافتاد؟ دخترم هنوز هم از شهادت برادرشان غمگین و نگران است و همیشه در دلش درد این فقدان را دارند، اما به یاد او، قویتر از قبل میایستند.
پدر شهید با یادآوری روزهای سخت و شیرین زندگی فرزندش، چشمانش پر از بغض و دلتنگی میشود. پسرم صبور بود و اهل ترس و کنار کشیدن نبود. وقتی ماموریتهایی که میرفت، هیچ وقت از آنها حرف نمیزد.
همیشه شجاع و نترس بود. مردی بود که در شرایط سخت هم هیچگاه جایی برای ترس باقی نمیگذاشت.
او ادامه میدهد: وقتی به یاد پسرم میافتم، نشانههای او را در زندگیام میبینم. گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که هنوز هم در کنارم است. وقتی که برای شناسایی پیکر فرزندم به تهران رفتم، روزها دنبال مکانی میگشتیم تا جایی برای دفن او پیدا کنیم، اما من به خانوادهام گفتم: نگران نباشید، هم پیکر فرزندم پیدا میشود و هم خودش مزارش را پیدا میکند. اصلاً نگران این نباشید که جایی برای دفن او پیدا کنیم و حالا، جایش خیلی خوب است.
پدر شهید در ادامه به تلاش و سختکوشی فرزندش اشاره میکند: فرزندم وقتی دیپلمش را گرفت، خیلی زود به خدمت نظام مشغول شد. همان موقع برای درجهداری رفت و با درجه استوار یکم به شهادت رسید. او همیشه در پی این بود که چگونه به کشورش خدمت کند و برای دفاع از وطن آماده بود.
او به یاد میآورد که حتی در ارتباط با بزرگترها نیز همیشه برخوردی محترمانه داشت: عموی همسرم که ۸۰ سال سن دارد، میگفت که فرزندم با او و دیگر افراد خانواده خیلی راحت بود و همیشه با احترام و مهربانی برخورد میکرد. فرزندم با اینکه یک نظامی بود، اما رفتارش همیشه عادی و معمولی بود و به همین دلیل با همه مهربان بود.
پدر شهید در پایان با لحنی پر از محبت میگوید: ۱۵ تا ۲۰ روز به مرخصی میآمد و همیشه به خانه سر میزد. در این مدت همیشه میخواست که از حالوهوای خانواده باخبر شود و در کنار ما باشد. وقتی از مرخصی برمیگشت، میدیدیم که چقدر آمادهتر و با انگیزهتر از قبل برای ادامه خدمت برمیگشت.
خاطرهای از برادر شهیدم: افتخار به مردی که به خدمت وطن جان داد
فاطمه خواهر شهید نصیری میگوید: برادرم، که همیشه برای من مانند یک الگو و محافظ بود، راهی خدمت نظامی شد. آن زمان، ما تمام تلاش خود را میکردیم تا خبری از او پیدا کنیم. سه روز تمام جستجو کردیم تا بفهمیم کجا مشغول خدمت است. در نهایت، از دوستانش خبر دادند که او در جایی دور خدمت میکند و دوباره به خانه نیامده بود. همان روزها بود که آخرین بار با هم حرف زدیم.

وی گفت: برادرم همیشه شخصیتی خاص داشت. مردی بود با اخلاقی به شدت صبور، مهربان و با ایمان. هر وقت از او میپرسیدم که کجا میرود، همیشه میگفت که باید به وطن خدمت کند و هیچ چیزی از این مهمتر نیست. هیچ وقت گلهای نمیکرد، حتی زمانی که سختیهای زندگی را پشت سر میگذاشت. لباسهایش همیشه مرتب بود، رفتارش مثل مردهای بزرگ و اصیل، پر از احترام و اراده بود. خیلی کم پیش میآمد که کسی بخواهد ناراحتش کند، چون همیشه با صداقت و احترام رفتار میکرد.
وی اظهار کرد: آخرین بار که با او صحبت کردم، گفت که هوای مامان و بابا رو داشته باش، کمکشون کن و تنهاشون نذار» این جمله همیشه توی ذهنم موند. او همیشه به فکر خانواده بود، حتی زمانی که خودش باید در میدان نبرد حاضر میشد. در آخرین تماسهایمان، از من خواسته بود که در نبودش کنار خانواده باشم و مراقب باشم. او میخواست که همیشه یکدیگر را حمایت کنیم، حتی اگر در دورترین فاصلهها از هم باشیم.
فاطمه تصریح کرد: زمانی که خبر شهادت برادرم را شنیدیم، هنوز باور نکرده بودم. او همیشه میگفت که در جنگ چیزی نیست که ترسید. اما برای من، ترس و نگرانی وجود داشت. بخصوص زمانی که جنگ به شدت آغاز شد، نمیتوانستم خودم را از این ترسها آزاد کنم. اما وقتی خبر شهادتش آمد، دلم آرام گرفت. نه از این بابت که او دیگر نیست، بلکه از اینکه او برای دفاع از وطن و مردمش جانش را فدای کرد. شاید نبودن او برای همیشه در کنارم دردناک باشد، اما میدانم که به بهترین شکل ممکن از وظیفهاش سربلند بیرون آمد.
برادرم همانطور که در زندگی مردی بزرگ بود، در شهادت نیز به بزرگی خود ادامه داد. او نه تنها به وطن، بلکه به خانواده و به من افتخار داد.
وی گفت: به عنوان خواهر یک شهید، همیشه با افتخار میگویم که برادر من، استوار و سرباز فداکاری بود که جانش را برای کشور و مردمش فدای کرد. این افتخار بزرگی است که هیچ چیزی نمیتواند آن را از من بگیرد. حالا که از او به عنوان یک شهید یاد میکنم، میبینم که چقدر عظمت و بزرگی داشت. هیچ کلمهای نمیتواند آنچه را که او برای من و برای کشور انجام داد، توصیف کند.
زندگی و شهادت شهید امیرحسین نصیری، همچنان که در قلب خانوادهاش زنده است، برای ما نیز درسی بزرگ از شجاعت، صداقت و فداکاری است. او نشان داد که مردان واقعی تنها در میدان نبرد نیستند، بلکه در زندگی روزمره نیز با رفتار و تعهد به اصول انسانی میتوانند الگوهایی بیبدیل باشند. یاد و خاطره او همیشه در دلها میماند و این پیام را به نسلهای آینده منتقل میکند که برای وطن و انسانیت باید همواره آماده فداکاری باشیم.
مازندران در جنگ ۱۲ روزه ۴۹ شهید تقدیم کرده است.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه