آن خواننده مشهور قبل انقلاب برای پایینشهریها نعمت بود
اقتصاد ایران: این روایتیست شنیده نشده از آغاسی، آن که یک دستمال کاغذی به دست میگرفت و دل یک شهر را شاد میکرد. ۱۵ آبان سالمرگش بود، جای خالیای که پر نشد.
برترینها - نیما نوربخش: این روایتیست شنیده نشده از آغاسی، آن که یک دستمال کاغذی به دست میگرفت و دل یک شهر را شاد میکرد. ۱۵ آبان سالمرگش بود، جای خالیای که پر نشد.
۱- بوی چای دارچینی و دود سیگار، هوای قهوهخانه را پُر کرده. دیوارها زرد و قدیمیاند و از رادیوضبط خاکگرفته گوشه پیشخوان، صدای مردی با لهجه گرم جنوبی پخش میشود: «دل شده یک کاسه خون/ به لبم داده جنون/ به کنارم تو بمون/ مرو با دیگری…». کمی آنورتر، پیرمرد قهوهچی که سبیل سفیدش، رنگ قهوهای پُکهای سیگار را گرفته، استکان چای را در نعلبکی میریزد و با انگشت روی میز ضرب میگیرد. هورت اول را که کشید، گفت: «آغاسی خدا بیامرز، فقط خواننده نبود، رفیق دل ما بود. ما با صداش زندگی میکردیم.»
۲- مردم جنوب تهران میگویند صدای آغاسی فقط موسیقی نبود؛ دلگرمی بود. در دهه ۴۰ که مهاجرت گسترده روستاییان به پایتخت برای پیدا کردن کار، چهره کوچه پسکوچههای تنگ و تاریک شهر را دگرگون کرده بود آنها صدایی میخواستند که از خودشان باشد؛ ساده، صادق و صمیمی. درست برعکس کافههای بالاشهر که سازشان را با آهنگهای پاپ فرنگی کوک میکردند. قهوهچی که مغازه را از پدرش به ارث برده، با لبخندی تلخ میگوید: «اون موقع که ما جیبمون پر نبود، دلمون پر بود از ترانه. آغاسی واسه ما میخوند، نه واسه شمالشهریا.»

۳- در روزگاری که بسیاری از خوانندهها برای طبقه متوسط و مرفه میخواندند، آغاسی صدای فرودستان شد. صدای چکش کارگر و بوق وانت و کمانِ پنبهزن محل. او از جنوب شهری در جنوب کشور برخاسته بود. از میان مردمی که هر روز غروب، پس از کار، با نان سنگک و چای شیرین پای صدایش مینشستند. نه کتوشلوار گرانقیمت داشت و نه ماشین لوکس خارجی ولی وقتی میخواند: «تو سفر کردی به سلامت/ تو مرا کشتی ز خجالت/دیگه حرف آشتی نباشه/ با تو قهرم تا به قیامت...» هر دلشکستهای حس میکرد آغاسی برای او و عشق نافرجامش میخوانَد.
۴- پیرمرد قهوهچی، استکان چای را زمین میگذارد و میگوید: «خدا رحمتش کنه. هنوزم تا صداش میاد، مو به تنم سیخ میشه. انگار همین دیروز بود که توی لالهزار واسش صف میبستن و اونم واسه شادکردن ملت، یکساعت با پای شل روی صحنه وامیستاد و میخوند.» حرف پیرمرد تمام نشده که از ضبط قدیمی دوباره صدای آغاسی پخش میشود. «شدهام بتپرست تو/ قسم به چشمون مست تو/ به کنج میخونه روز و شب/ شدهام جام دست تو...» آغاسی میخوانَد؛ آرام و دلگرم، مثل بخار چای در هوا، مثل نوری از گذشته که هنوز خاموش نشده.

۵- آغاسی برای خیلیها نماد هنرمندی بود که بیسواد، بیپول و بیپشتوانه، بالا آمده بود. مردم میگفتند: «آغاسی از خودمونه.» ترانههایش مثل گپی دونفره وسط خیابان بود، نه اجرا در تالاری لوکس. شاید برای همین بود که منتقدان و خبرنگاران، موسیقی او را «کوچهبازاری» مینامیدند. چه اینکه صدای او صدای بخشی از جامعه بود که هیچ بلندگویی نداشت. حالا اما نیمقرن گذشته و محلهها تغییر کردهاند. حتی قهوهخانهها به فستفود بدل شدهاند. اما وقتی از عبور ماشینها، آواز او میآید، میفهمی که هنوز روح شهر، با او زنده است. میفهمی که هنوز میتوان گفت: خانمها، آقایان، این آغاسی است که میخواند.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه