شبهای روشن پرستاران اصفهان؛ بیداری برای تضمین سلامت
اقتصاد ایران: اصفهان-وقتی شهر در خواب فرو میرود، چراغهای بیمارستانهای اصفهان هنوز روشناند؛ برای پرستارانی که در سکوت شب، میان صدای دستگاهها و نفس بیماران مرز میان مرگ و زندگی را پاس میدارند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها-کوروش دیباج: ساعت از ده شب گذشته است و چراغهای سرد راهروهای بیمارستانی در اصفهان، مثل ستارههایی خاموشناشدنی، در دل تاریکی میدرخشند. شهر در سکوتی نیمهجان فرو رفته، اما در دل این روشناییهای سرد، کسانی بیدارند که بیداریشان مرز میان امید و فراموشی را زنده نگه میدارد؛ پرستارانی که شب برایشان آغاز کار است، نه پایان آن. این گزارش روایت چند ساعت از زندگی چند پرستار در بیمارستانهای مختلف اصفهان است؛ از الزهرا تا غرضی، از صدوقی تا عیسی بن مریم.

چراغهای سرد اورژانس؛ آغاز شب در الزهرا
در ورودی بخش اورژانس بیمارستان الزهرا، بوی ضدعفونی تازه فضا را پر کرده است. چند تخت پر از بیمار، دستگاههای ضربان قلب در تپش، و پرستاری که میان این همه حرکت، همچنان آرام است. او منیره فردی است؛ پرستاری با پانزده سال سابقه کار در اورژانس. چهرهاش خسته بهنظر میرسد، اما نگاهش روشن است.
وی در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: شبهای بیمارستان، فصل دیگری از زندگی پرستاران است. در روز، ازدحام مردم و همراهان صدای کار را میپوشاند، اما در شب سکوتی هست که با صدای نفس بیماران درهم میآمیزد. سکوتی که هم آرامش است و هم اضطراب. گاهی صدای نالهای از اتاق کناری میآید و گاهی صدای خنده دو همکار که با شوخی خستگی را از هم میگیرند. این تضادهاست که پرستاری را سخت اما معنادار میکند.
این پرستار ادامه میدهد: پرستاران در شب، در عمیقترین لایههای وظیفه و احساس حرکت میکنند. زمانی که همه خواباند، پرستار باید هوشیارتر از هر زمان باشد. گاهی بیمار میپرسد «ساعت چند است؟» و من نمیدانم چه بگویم، چون برای من زمان فقط با زنگ دستگاهها معنا پیدا میکند. هر صدای آلارم یعنی فرصتی برای نجات یا هشداری برای رفتن. ما در دل این صداها زندگی میکنیم.
پرستاری برای وی شغل نیست، نوعی تعهد است به انسانهایی که در شکنندهترین حالت خود به او تکیه میکنند. شب در بیمارستان الزهرا هرگز خاموش نمیشود، فقط رنگ صداها عوض میشود.

سکوتی که با صدای دستگاهها معنا مییابد
چند کیلومتر آنطرفتر، در بیمارستان شهید غرضی، بخش مراقبتهای ویژه روشن است. دستگاههای تنفس با نظم خاصی کار میکنند و نور آبی مانیتورها بر صورت پرستاران سایه میاندازد. حامد اسدی، پرستار باسابقه ICU، در میان تختها حرکت میکند. وی چهرهای آرام دارد و با نگاهی که به عادت سالها مراقبت از بیماران بهدست آورده، همه چیز را از فاصله میسنجد.
اسدی گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: که در ICU زندگی همیشه بر لبه تیز مرگ حرکت میکند. در اینجا اشتباه معنایی ندارد. هر نفس بیمار، هر علامت کوچک در دستگاه، معنای خودش را دارد.
وی توضیح میدهد: سالها کار در این بخش، حس انسان را نسبت به مرگ تغییر میدهد. دیگر ترسناک نیست، فقط واقعی است. آنچه پرستاران را نگه میدارد، نه عادت، بلکه ایمان به زندگی است. گاهی تمام شب فقط در انتظار بالا رفتن عددی بر مانیتور میمانیم. وقتی بالا میرود، خستگی از تنمان بیرون میرود. وقتی پایین میآید، تا ساعتها چیزی نمیگوییم. این سکوت بخشی از کار ماست.
این پرستار میافزاید: در طول شب، هر پرستار در ذهن خود گفتوگویی خاموش با بیماران دارد. شاید صدایشان را نشنوند، اما حسشان میکنند.
وی میگوید که وقتی پرستاری سالها در ICU باشد، یاد میگیرد چطور بدون کلمه حرف بزند. لمس دست بیمار، مرتب کردن بالش، یا تغییر زاویه تخت، زبان ماست. این زبانِ بی کلمه، انسانیترین بخش پرستاری است.
در پایان شیفت، وقتی نخستین پرتوهای سحر از پنجره بیمارستان به درون میتابد، حامد نفس عمیقی میکشد و میگوید: صبح برای پرستار ICU معنای خاصی ندارد. هنوز صدای دستگاهها ادامه دارد. هنوز بیماران میان مرگ و زندگیاند. برای وی روز و شب یکی است، فقط تعداد بیداریها فرق میکند.

راهروهای نیمهخالی؛ شب طولانی
در بخش بستری مردان بیمارستان سیدالشهدا، بوی الکل و دارو با صدای قدمهای پیدرپی در هم آمیخته است. ساعت نزدیک ۵ بامداد است و بیشتر همراهان بیماران در کنار تخت مریض خود بر روی صندلی مبلی همراه بیمار خوابشان برده، اما پرستاران هنوز در حرکتاند.
مرتضی تاج الدین، پرستار بخش داخلی، با روپوش سبز و چهرهای آرام، در حال آماده سازی سرنگها برای گرفتن آزمایش صبحگاهی بیماران است. وی سالهاست در این بیمارستان کار میکند و به قول خودش دیگر شمار شبهای بی خوابیاش از یادش رفته است.
تاج الدین در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: پرستاری یعنی حضور مداوم میان امید و اضطراب. گاهی باید لبخند بزنی تا بیمار آرام شود، درحالیکه خودت از فرط خستگی پاهایت را حس نمیکنی. در اینجا شب مثل یک فیلم بیپایان است، اما ما باید تا آخر بیدار بمانیم. پرستاری برای من یعنی بیداری برای دیگری. شاید بزرگترین پاداشش همین است که وقتی بیمار بههوش میآید و میگوید «کی مرخص میشوم؟»، همه خستگیها فراموش میشود.
این پرستار ادامه میدهد که کرونا نگاهش را به شغلش تغییر داده است. وی میگوید: آن روزها فهمیدم که پرستاری فقط مهارت یا دانش نیست، بلکه نوعی از ایثار خاموش است. ما در لباس سبز، گاهی مثل دیوار بودیم میان مرگ و زندگی. هر روز خبر رفتن یک همکار را میشنیدیم، اما صبح دوباره لباس کار میپوشیدیم و برمیگشتیم. آن روزها، پرستاری به معنای واقعی کلمه، خط مقدم بود.
وی میافزاید: گاهی مردم فکر میکنند پرستاران فقط تزریق یا پانسمان میکنند، اما واقعیت این است که ما حافظ آرامش بیماریم. هر کلمه، هر لمس و هر نگاه میتواند بر حال بیمار تأثیر بگذارد. شاید این جنبه انسانی کار، همان چیزی است که پرستاری را برای من مقدس کرده است. ما در دل خستگیها، معنای تازهای از زندگی میسازیم.
شیفت شب در بخش داخلی؛ وقتی هر حرکت معنایی حیاتی دارد
راهروهای بیمارستان عیسی بن مریم در دل شب آرام و تاریک است، اما چراغهای سفید و روشنایی بخش داخلی مسیر حرکت پرستاران را روشن میکند. سارا اکبری، پرستار شیفت شب، با قدمهایی آرام میان تختهای بیماران حرکت میکند و وضعیت هر بیمار را بررسی میکند.
اکبری در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار میکند: شب در بیمارستان با روز کاملاً متفاوت است؛ همه چیز کندتر اما حساستر است، زیرا در سکوت شب کوچکترین تغییر در حال بیمار اهمیت حیاتی پیدا میکند.
وی ادامه میدهد: بخش داخلی شاید آرامتر از اورژانس به نظر برسد، اما مسئولیت همانقدر سنگین است. گاهی بیماری ناگهان دچار شرایط اضطراری میشود و باید فوراً تصمیم گرفت. در این لحظات، تجربه و تمرکز بیشترین نقش را ایفا میکنند و هر حرکت، هر اقدام، میتواند زندگی یا آرامش بیمار را تغییر دهد.
این پرستار ادامه میدهد: در طول شب، پرستار تنها نیست؛ همکارانش کنار او هستند و هر کدام در گوشهای مراقبت میکنند. اما حس مسئولیت و نگرانی برای بیماران به گونهای است که حتی در تنهایی، او حضور همه بیماران را حس میکند.
وی اظهار میکند: پایان شیفت و طلوع خورشید، نه پایان شب، بلکه تجدید انرژی برای ادامه مراقبت است و همان چیزی است که پرستاری را برای وی معنادار میکند.

طلوع آفتاب و نمادین بودن کار پرستاران
در پایان تهیه این گزارش میدانی که تهیه آن یک هفته طول کشید، صدای قدمهای پرستاران در راهروهای مختلف شهر اصفهان هنوز ادامه دارد. از الزهرا تا شهید غرضی، از صدوقی تا عیسی بن مریم، روایت مشترک همهشان بیداری است؛ بیداری برای دیگری. شاید اگر شبهای بیمارستان را گوش بدهی، صدای واحدی بشنوی؛ صدای آرام و مداوم پرستارانی که میان آلارم دستگاهها، زمزمه میکنند که زندگی هنوز جریان دارد.
ویژگی مشترک همه آنها، نجابت خاموشی است که در نگاهشان موج میزند. آنها نه قهرماناند، نه فرشته، بلکه انسانهایی معمولی با قلبهایی نامعمول. پرستار یعنی کسی که میان فریاد و سکوت، امید را زنده نگه میدارد.
روز پرستار در اصفهان امسال شاید با لبخندها و تبریکها سپری شود، اما در دل این شهر، پرستارانی هستند که هنوز در شیفت شباند، در اتاقهای سرد و روشن، در کنار بیمارانی که هیچگاه نامشان در گزارشها نمیآید. آنها بیصدا قهرمانان روزگار خویشاند.
و درست همان لحظه که آفتاب بر گنبدهای طلایی اصفهان میتابد، پرستاری در گوشهای از بیمارستان، دست بیماری را میگیرد و لبخند میزند. شاید کسی آن را نبیند، اما همین لحظه، معنای واقعی روز پرستار است.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه