خانم نسرین مقانلو از غم شما، ما هم ذوب شدیم
اقتصاد ایران: فقدان عزیز، مخصوصاً فرزند، از همان زخمهایی است که نه زمان درمانش میکند و نه میشود آن را پنهان کرد.
برترینها: فقدان عزیز، مخصوصاً فرزند، از همان زخمهایی است که نه زمان درمانش میکند و نه میشود آن را پنهان کرد. انسان تغییر میکند؛ در صورت، در صدا، در نگاه و حتی در سبک نفس کشیدن. نسرین مقانلو یکی از روشنترین مثالهای این حقیقت تلخ است. او بعد از فوت پسرش، نه بهخاطر جلب توجه یا نمایش، بلکه از عمق یک سوگ واقعی دگرگون شد. چهرهاش شکستهتر شد، حرفهایش آرامتر و غمش عمیقتر. در این چند سال، مدام در اینستاگرام از پسرش مینویسد و حتی وقتی در برنامهای درباره موضوعی دیگر صحبت میکند، باز هم ناخودآگاه ذهنش به سمت او برمیگردد. انگار هنوز در همان لحظه فقدان متوقف مانده و نسخه «بعد» از خودش را زندگی میکند که هیچ شباهتی به «قبل» ندارد.
در دو سه سال اخیر ویدیوهای زیادی از او وایرال شد؛ نه به دلیل حاشیه یا شوآف، بلکه به خاطر صداقت و درد عمیقی که در حرفهایش موج میزند. در یکی از مصاحبههایش گفت: «هنوز باور ندارم پسرم فوت کرده… انگار منتظرم در را باز کند و بیاید.» همین جمله بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر شد و تبدیل به نمادی از انکار ناگزیر یک مادر داغدار شد. در ویدیویی دیگر با صدای لرزان گفت: «یازده ساعت پیکر بیجان پسرم را در آغوش گرفتم؛ نمیتوانستم رهایش کنم.» این جمله بهشدت واکنشبرانگیز بود و بسیاری از مخاطبان نوشتند که از شدت درد، ادامه ویدیو را نتوانستند تماشا کنند.
او بارها گفته: «غم من تمام نمیشود، فقط یاد میگیرم باهاش زندگی کنم.» همین صداقت باعث شد مردم با او احساس نزدیکی کنند و بسیاری از مادران داغدیده نوشتند که حرفهای او حرف دل آنهاست. تغییر چهرهاش، نگاه خستهاش و حضور سنگین غم در صدایش، نشان میدهد که او هنوز درگیر این فقدان است. در واقع، نسرین مقانلو در این سالها یکی از صادقترین روایتگران سوگ در میان هنرمندان ایرانی بوده است.
اما فراتر از این سوگ، او قبل از تمام این اتفاقات، یکی از چهرههای شناختهشده و حرفهای در تلویزیون و سینمای ایران بود. فعالیت هنریاش را از اوایل دهه ۷۰ شروع کرد، اما نقطه عطف کارنامهاش بدون شک سریال «مسافری از هند» بود. او در نقش مادر «رامین» چنان طبیعی و واقعی ظاهر شد که بسیاری از مخاطبان او را با همان نقش به خاطر سپردند. این سریال او را به شهرت سراسری رساند. پس از آن در «خواب و بیدار» حضور پیدا کرد؛ سریالی جنایی و پرتنش که بازی در کنار رویا نونهالی و نقش متفاوتش باعث شد تواناییاش در نقشهای جدی بیشتر دیده شود.
یکی از افتخارات مهم کارنامهاش حضور در سریال تاریخی «مختارنامه» است. حضور در چنین پروژهای نهتنها جایگاه حرفهای او را تثبیت کرد، بلکه نشان داد توان بازی در نقشهای سنگین و تاریخی را هم دارد. یکی از بازیهای عمیق او اما در سریال «جانسخت» بود که بار دیگر نقش یک مادر داغدیده را بازی کرد و اشکها و فریادهایش بهشدت روی مخاطبان اثر گذاشت. بسیاری معتقد بودند که تجربه شخصی سوگ در زندگی واقعی، به این بازی عمق و واقعیتی خاص داده و همین باعث شد نقش او در ذهن تماشاگر ماندگار شود.
در سینما هم کارنامه قابل توجهی دارد. بازی در فیلم «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی، یکی از نقاط درخشان فعالیت سینماییاش بود؛ فیلمی محبوب و انسانی که هنوز هم در یادها مانده است.
امروز اما وقتی به نسرین مقانلو نگاه میکنیم، با چهرهای طرفیم که فقط یک بازیگر نیست؛ او یک مادر داغدیده است که زندگیاش بعد از یک فقدان بزرگ، به دو قسمت تقسیم شده. با این حال، همچنان کار میکند، جلوی دوربین میایستد و تلاش میکند ادامه بدهد. شاید همین ادامه دادن، بزرگترین شکل از شجاعت باشد. نسرین مقانلو در سکوت و درد، به ما یادآوری میکند که بعضی زخمها خوب نمیشوند… اما میشود با آنها زندگی کرد.