لسانالغیب حافظ شیرازی؛ آینهای از انسان، عشق و زندگی
اقتصاد ایران: شیراز-خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی در روح و جان مردم در همه اعصار جای دارد و غزلیات جادویی او پیوندی میان آسمان و زمین بوده که به همین دلیل نزد خاص و عام جایگاهی ویژه دارد.
خبرگزاری مهر، گروه استانها: در تقویم فرهنگی ایرانیان، بیستم مهر ماه، روزی است که نه تنها یادآور حضور پرشکوه «خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی» است، بلکه فرصتی برای بازخوانی اشعاری است که از مرزهای زمان و مکان عبور کردهاند.
حافظ، آن رند زیرک و عارف شوریده در پس غزلهای دلنشین خود، نه صرفاً وصف باده و معشوق بلکه نقشهای پیچیده از سلوک عرفانی، نقد اجتماعی و شوریدگی عمیق انسانی را ترسیم کرد. گویی او امروز نیز در همین کوچههای تنگ شیراز غزل میخواند و از دغدغههای ما سخن میگوید.
لسانالغیب، برخلاف بسیاری از شاعران همعصر خود که به مدح پادشاهان یا آموزههای صریح دینی بسنده میکردند، مسیری میانه و در عین حال عمیق را انتخاب کرد. شهرت او نه به دلیل پیروی کورکورانه از یک مکتب فکری، بلکه به دلیل توانایی خارقالعادهاش در تلفیق دوگانهها است.
چرا باید در قرن بیست و یکم به حافظ اندیشید؟ پاسخ در مفهوم «انسان بودن» است. حافظ در جهانی پر از تضاد زندگی میکرد. این تضادها، تضادهای عصر ما نیز هستند.
امروز ما میان عقلانیت مدرن و نیازهای روحی سرگردانیم؛ میان مادیات دنیوی و آرمانهای والای انسانی در نوسانیم. حافظ دقیقاً در این شکافها، با سرودن:
دوش چه خوردهای دلا؟ راست بگو نهان مکن
چون خَمُشان بیگنه، روی بر آسمان مکن
یا
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
در واقع شور و اشتیاق انسان برای رسیدن به کمال و لذت از زیباییهای فانی و در عین توجه به بقای جاودان را جشن میگیرد.
پیوند ناخودآگاه ایرانیان با لایههای چندگانه اشعار عرفانی، اسلامی و ایرانی حافظ
امینرضا نوشین، استاد الهیات دانشگاه شیراز در گفتگو با خبرنگار مهر، در خصوص ماهیت شعر حافظ و دلیلی که مردم با اندک آگاهی از ادبیات فارسی با آن ارتباط برقرار کرده و الفت میگیرند، گفت: واقعیت این است که ما با یک شعر چندلایه و چندوجهی مواجهیم. شعر حافظ، شعری است که جنبه ایرانی، اسلامی، عرفانی و هم جنبه قرآنی دارد و مجموع اینها باعث میشود مخاطب ارتباط بیشتری با شعر او برقرار کند.
وی ادامه داد: در واقع، شعر حافظ با ناخودآگاه جمعی ایرانیها مرتبط است. ما میتوانیم بگوییم ناخودآگاه شعر حافظ، ناخودآگاه جمعی ایرانیان است. شاید مردم ایران وقتی شعر حافظ را مطالعه میکنند، در ظاهر متوجه این ارتباط عمیق و بنیادین بین ناخودآگاه جمعی خودشان و ناخودآگاه شعر حافظ نشوند. به هر حال، این به ظاهر انسان مربوط است؛ روان انسان خودآگاه و ناخودآگاه دارد، ظاهر و باطنی دارد. به ظاهر روان انسان خودآگاه و به باطن روان، ناخودآگاه میگوئیم. شعر نیز میتواند خودآگاه و ناخودآگاه داشته باشد؛ به ظاهر شعر خودآگاه شعر و به باطن شعر ناخودآگاه شعر میگوئیم. نکته جالب اینجاست که اگرچه در ظاهر شعر متوجه این نکته نمیشویم، اما باطن شعر حافظ که ناخودآگاه اشعار اوست، با باطن روان انسان ایرانی، یعنی ناخودآگاه جمعی ایرانی، منطبق است.
نوشین پیرامون پیچیدگی شعر حافظ تصریح کرد: شعر حافظ شعر پیچیدهای است، شعر سادهای نیست و از این جهت، شعر لسانالغیب دنباله شعر خاقانی است؛ ما میدانیم که شعر خاقانی شعر دشواری بود و ادبا مجبور بودند آن را به دشواری شرح و تفسیر کنند و عوام و مردم عادی معمولاً چیز زیادی از شعر خاقانی دستگیرشان نمیشد. شعر حافظ نیز پیچیده و دشوار است، اما یک فرق اساسی با شعر خاقانی دارد و آن اینکه شعر حافظ، شعری چندلایه و چندوجهی است. در واقع، شعر خواجه اهل راز در عین حال که اساساً شعر پیچیده و دشواری است، روکشی از سادگی هم به تن کرده است. به همین خاطر است که هم مردم عادی و هم ادبا با آن ارتباط برقرار میکنند.
حکمت، قرآن، فلسفه ویژگی بسیار مهم شعر حافظ است
این پژوهشگر و حافظپژوه افزود: ظاهر شعر حافظ برای خیلی از افراد قابل فهم است، اما در عین حال باطنی دارد که این باطن بسیار پیچیده است و باید سالها حافظشناسی، ادبیات، حکمت، قرآن، فلسفه و کلام خواند تا بتوانیم به این باطن دست پیدا کنیم. این یک ویژگی بسیار مهم شعر حافظ است که ظاهر و باطن بسیار پیچیدهای دارد و از این جهت هم عوام را سیراب میکند و هم خواص را. عوام ظاهرین شعر را درمییابند و لذت میبرند، خواص از ظاهر عبور میکنند به باطن میرسند و در این عبور از ظاهر به باطن محظوظ میشوند.
نوشین تصریح کرد: مسلم است که حافظ عرفان را میشناسد، به آن علاقه دارد، جهانبینی معرفتی را پذیرفته و مشرب عرفانی هم دارد. به همین خاطر است که اصطلاحات عرفانی در شعر حافظ به وفور دیده میشود و حال و هوای معنوی شعر حافظ به خوبی مشهود است.
وی به تأکید حافظ بر اهمیت قرآن اشاره کرد و گفت: اینکه حافظ فرمود؛ «صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ، هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم» مشخص میکند که حافظ زندگی معنوی را میشناخته و به آن علاقه نشان داده است. البته حافظ یک سِر آسمانی نیست؛ بلکه لسانالغیب هم آسمانی و هم زمینی است، یک پا در آسمان و یک پا در زمین دارد و از مکتب رندی ایرانی تبعیت میکند و مثل همه رندان ایران که به جمع اضداد میپرداختند، به جمع اضداد پرداخته بود. او آسمان و زمین را نزد خود حاضر میدید و به هر دو مهر میورزید و دل در گرو هر دو داشت. زندگی آسمانی را داشت و زندگی زمینی را نیز؛ لااقل طوری رفتار میکرد که گویی هر دو نوع زندگی را نزد خود حاضر دارد.
استاد الهیات دانشگاه شیراز افزود: وقتی که لسانالغیب به زندگی آسمانی التفات نشان میداد، از صبح خیزی، از شب زندهداری و از عشق عرفانی سخن میگفت. از این جهت دیوان حافظ یکی از کتب مقدس عرفای ایرانی و فارسیزبان در طول تاریخ بوده است؛ یعنی آنقدر اصطلاحات معنوی در دیوان حافظ شفافاند و توصیههای عرفانی او واضح و دلنشین است که در طول تاریخ اغلب عرفا به این دیوان علاقه نشان دادهاند و با وجود سختگیریهای بسیار، این کتاب را جزو کتابهای محترم عرفانی خود قلمداد میکردند.
حافظیه؛ تلاقی تاریخ و معنویت در سایه قرآن دروازه
الهه چغاز، کارشناس تاریخ در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص حافظ شیرازی و آرامگاه زیبای وی گفت: خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی که در تاریخ ۷۲۷ ه_ق به دنیا آمد و در تاریخ ۷۹۲ ه_ق دیده از جهان فرو بست، مشهور به لسان الغیب و ترجمان الاسرار و متخلص به حافظ، شاعر فارسیگوی ایرانی است که بیشتر اشعارش در قالب غزل است.
وی ادامه داد: در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی اشعار این شاعر شیرازی را به زبانهای اروپایی نیز ترجمه کردند و نامش به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. در تقویم رسمی ایران ۲۰ مهر را روز بزرگداشت حافظ نامیدهاند و هر سال در این روز، مراسم بزرگداشت حافظ در آرامگاهش در شیراز با حضور پژوهشگرانی از اقصی نقاط دنیا برگزار میشود.
چغاز در خصوص آرامگاه خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی بیان کرد: حافظ شیرازی در شمال شهر شیراز و پایینتر از دروازه قرآن، بر خاک گورستانی کهن آرمیده است؛ گورستانی که در زمان حیات حافظ و ادوار بعدی، محل دفن بزرگان شهر بود. این ویژگی، حافظیه را از سعدیه متمایز میسازد، زیرا سعدیه پس از درگذشت سعدی مورد توجه قرار گرفت.
وی ادامه داد: نخستین بنای گنبدی شکل بر مزار حافظ، ۶۵ سال پس از وفات او، در سال ۸۵۶ هجری قمری توسط شمسالدین محمد یغمایی، وزیر وقت فارس پایهریزی شد و حوضی بزرگ که از آب رکنآباد سیراب میشد، در مقابل آن احداث گردید. این مجموعه در طول تاریخ شاهد مرمتهای متعددی بوده است؛ یک بار در اوایل قرن یازدهم هجری به دستور شاهعباس صفوی و بار دیگر ۳۵۰ سال پس از درگذشت شاعر، به فرمان نادرشاه افشار.
معماری آرامگاه حافظ به دوره کریمخان زند بازمیگردد
این کارشناس تاریخ تصریح کرد: نقطه عطف معماری حافظیه به دوره کریمخان زند بازمیگردد. در سال ۱۱۸۷ هجری قمری، او بارگاهی بر اساس سبک بناهای خود ساخت و سنگی مرمرین بر تربت حافظ نهاد که تاکنون باقی است و دو غزل از دیوان حافظ به خط نستعلیق حاجی آقاسیبیک افشار آذربایجانی بر آن نقش بسته است. او همچنین تالاری چهارستونی با دو اتاقک در طرفین بنا کرد و در مقابل آن، باغی وسیع گستراند.
وی افزود: این رواق چهارستونی در دورههای بعدی توسعه یافت و به تالاری وسیع با بیست ستون سنگی تبدیل شد؛ به شکلی که چهار ستون اصلی عهد کریمخانی همچنان در مرکز بنای کنونی جای دارند. پس از زندیه، تعمیرات دیگری نیز بر این آرامگاه صورت گرفت.
چغاز اظهار کرد: حافظیه بر اساس اسلوب معماری دوره کریمخان زند استوار است. سنگ قبر حافظ، یک متر از سطح زمین فاصله دارد و با پنج ردیف پله مدور محصور شده است. بالای مرقد، گنبدی مسی به شکل کلاه دراویش بر فراز هشت ستون با ارتفاع ۱۰ متر قرار گرفته که تزئینات داخلی آن با کاشیکاری هفترنگ معرق مزین شده است.