دو سال خون و ویرانی در غزه؛ چرا نتانیاهو همچنان بر طبل جنگ میکوبد؟
اقتصاد ایران: نتانیاهو در تلهای گرفتار شده که خودش ساخته است. جنگ برای او تنها راه باقیمانده برای ماندن در قدرت است.
به گارش خبرگزاری مهر، راضیه مردانی، پژوهشگر مسائل بین الملل نوشت: بیش از دو سال از آغاز جنگی میگذرد که نامش با خون، خاکستر و فاجعه گره خورده است. وزارت بهداشت غزه اعلام کرده است که از اکتبرز ۲۰۲۳ تا امروز، بیش از ۶۷ هزار و ۱۷۳ فلسطینی شهید شدهاند؛ از این میان، بیش از ۲۰ هزار کودک و بیش از ده هزار زن در فهرست قربانیان ثبت شدهاند. تعداد مجروحان نیز از ۱۶۹ هزار نفر گذشته است.
۲۵ بیمارستان از مجموع ۳۸ بیمارستان غزه از کار افتادهاند و بیش از صد مرکز درمانی دیگر ویران شده یا بهسختی فعالیت میکنند. بیش از نیمی از داروها و تجهیزات حیاتی در دسترس نیستند، ژنراتورهای اکسیژن نابود شدهاند و بیماران بدون درمان رها میشوند.
دفتر اطلاعرسانی دولت غزه اعلام کرده است که اسرائیل هر روز ۷۷ کودک را یتیم میکند، ۲۹ زن را بیوه و ۱۶ زن باردار را قربانی سقط جنین اجباری میسازد.
این ارقام دیگر صرفاً آمار نیستند؛ تصویری از نسلکشی مدرناند تلاشی سیستماتیک برای نابودی یک ملت، در قرنی که ادعای «حقوق بشر جهانی» دارد.
در زندانها نیز روایتها از عمق جنایت فراتر میروند. فعالان کاروان جهانی «صمود» از شکنجه و تحقیر زنان مسلمان پرده برداشتهاند؛ زنانی که مجبور شدند در برابر مردان، حجاب از سر بردارند و ساعتها در قفسهای فلزی زیر آفتاب
جامعه جهانی دیگر نمیتواند این حجم از ویرانی و خونریزی را نادیده بگیرد. شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه ۲۷۲۸ (مارس ۲۰۲۴) خواستار آتشبس فوری شد، اما اسرائیل این درخواست را نادیده گرفت.
دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) با صدور احکام موقت، اسرائیل را موظف به توقف اقدامات مغایر با کنوانسیون نسلکشی و تضمین ورود کمکهای انسانی کرد؛ اما این احکام بارها نقض شدند.
در ادامه، دیوان کیفری بینالمللی (ICC) برای نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع او یوآف گالانت قرار بازداشت بینالمللی صادر کرد؛ اتهامات شامل استفاده از گرسنگی بهعنوان سلاح جنگ، حملات عمدی به غیرنظامیان و ایجاد شرایط منتهی به فاجعه انسانی است؛ مواردی که طبق اساسنامه رم، مصداق بارز جنایت علیه بشریت محسوب میشود.
با این تصمیم، عملاً نتانیاهو در معرض خطر بازداشت در خاک هر کشور عضو دیوان قرار گرفته است. او دیگر نمیتواند آزادانه سفر کند؛ چهرهاش در صحنه بینالمللی، از سیاستمداری «امنیتطلب» به رهبری «محاکمهگریز» تغییر یافته است.
در داخل سرزمینهای اشغالی، شکاف اجتماعی هر روز عمیقتر میشود. اعتراضات گسترده در تلآویو، حیفا و بئرالسبع، از خانوادههای گروگانها گرفته تا شهروندان خسته از جنگ، صدای واحدی یافتهاند: «نتانیاهو باید برود».
در خیابانهای اسرائیل، شعارها دیگر فقط علیه جنگ نیست، بلکه علیه شخص نخستوزیر است؛ او را متهم میکنند که برای نجات خود از دادگاه و پروندههای فساد مالی، مردم را به قربانیان سیاسی بدل کرده است.
در سطح جهانی نیز تصویر اسرائیل بیش از هر زمان دیگری مخدوش شده است. در پایتختهای اروپا، آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا، صدای خشم علیه تلآویو طنینانداز است. حتی متحدان دیرینهاش مانند واشنگتن و لندن نیز در بیانیههای رسمی خواهان توقف فوری حملات و تضمین ارسال کمکهای انسانی شدهاند.
اسرائیل، کشوری که زمانی خود را «قربانی تاریخ» مینامید، امروز در نگاه افکار عمومی جهان، به عنوان عامل یکی از تاریکترین جنایات قرن بیستویکم شناخته میشود.
اما چرا نتانیاهو همچنان بر طبل جنگ میکوبد؟
پاسخ ساده است: او در تلهای گرفتار شده که خودش ساخته است. جنگ برای او تنها راه باقیمانده برای ماندن در قدرت است. پایان درگیری یعنی بازگشت به دادگاهها، محاکمه در پروندههای فساد مالی، فشار افکار عمومی و سقوط سیاسی.
نتانیاهو میداند پایان جنگ، پایان سپر موقتی اوست. پس هر بار آتش تازهای میافروزد تا شعلههای آن سایهی دادگاهها را بپوشاند. اما این شعلهها اکنون نه سپر، که طنابِ دور گردن او شدهاند.
او در باتلاقی از خون و خاکستر گیر افتاده است؛ هرچه بیشتر دست و پا میزند، عمیقتر فرو میرود. هر حملهی تازه، هر بمباران دیگر، تنها یک معنا دارد: سنگینتر شدن بار مسئولیت جنایتها و نزدیکتر شدن لحظهی حسابکشی تاریخی.
تصویر امروز نتانیاهو، بیاختیار یادآور ضحاک ماردوش در اسطورههای ایرانی است؛ پادشاهی که مارهای بر دوش داشت و برای بقای خویش هر روز مغز دو انسان بیگناه را قربانی میکرد.
نتانیاهو نیز برای ماندن بر تخت قدرت، به قربانی کردن انسانها روی آورده است — نه دو نفر، بلکه صدها انسان در هر روز. هر بمب، هر موشک، هر خانهی ویرانشده، خوراکی است برای مارهای قدرتطلبی که بر دوش او میلولند.
اما همانگونه که در اسطورهها، ضحاک سرانجام به دست مردم و عدالت در بند کشیده شد، نتانیاهو نیز دیر یا زود به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
هیچ قدرتی بر پایه خون بیگناهان پایدار نمانده است. و اگر تاریخ درسی داشته باشد، این است که «ضحاکها میمانند تا سقوطشان برای همه عبرتانگیزتر شود.