طوفانالاقصی؛ قیامی برای نجات، با علمداری خبرنگاران غزهای
اقتصاد ایران: طوفانالاقصی یک معجزه بود؛ اما اعجاز بزرگتر، حمایت ملتی بود که اصالت و فرهنگ و ایمانشان، غیرت شد و در رگهای غزه دوید... اعجاز بزرگ، ظهور علمدارخبرنگارانی بود که مثل یک سرباز به دل میدان زدند و جانفشانیشان، خورشید شد و در آسمان تاریک بیخبری تابید.
خبرگزاری تسنیم - فاطمه مرادزاده: « فکر نکنم زیباتر از این عکس دیده باشم!... جهت رزرو با شماره زیر تماس بگیرید، یا از طریق واتساپ پیام بگذارید.»
2 اکتبر 2023، یحیی برزق پیام بالا را در صفحه اینستاگرامش، زیر یک تصویر زیبا از یک نوزاد فلسطینی نوشت.
12 اکتبر یک پُست سیاه به صفحه اینستاگرامش اضافه شد؛ نمایی از حصار آهنیِ یک پنجره باز در دل شب، که صدای مهیب بمباران از آسمان پشت حصار به گوش میرسید. روی آن ویدئوی تاریک هم نوشت: «این صدایی که میشنوید، شب و روز، شبانهروز به گوش میرسد! تصور کنید چه اتفاقی برای مردمی خواهد افتاد که با این موشکها بمباران میشوند. یک جنگ به تمام معنا... پروردگارا به ما رحم کن.»
20 اکتبر یک پست دیگر گذاشت؛ تصویری از آوار یک ساختمان و چند قاب عکسِ یک نوزاد در میانه آوار.
زیر این پست هم نوشت: «یک خانواده که عاشق زندگی بودند و نوزاد شیرینی همراهشان بود، پیش ما آمدند و عکسهای خیلی خوبی از آنها گرفتیم. حالا آنها زیر آوار هستند.»
کار و زندگی یحیی برزق و فعالیتش در شبکههای مجازی بهویژه اینستاگرام، به پیش از آن پست سیاه و پُر سروصدا در 12 اکتبر و پس از آن تقسیم شد.
پیش از آن، صفحهاش رنگارنگ و زیبا بود و سرشار از عشق و زندگی. نوزادان و کودکان، قهرمانان پستهای اینستاگرامیاش بودند. مدل به مدل از آنها عکاسی میکرد و آنها را توی صفحهاش مثل گل میکاشت.
یحیی برزق عکاس نوزادان و کودکان غزه بود و با کار در آتلیه عکاسی، هم نان سر سفره خانواده میبُرد و هم عشق میکرد و زندگی.
سالها از نوزادان و کودکان غزهای عکاسی کرده بود و بسیاری از آنها را به اسم و چهره میشناخت.
از 20 اکتبر 2023 به بعد، فضای اینستاگرام یحیی دگرگون شد. اوایل روی تصویر هر نوزاد غزهای که در آرشیو داشت و به شهادت رسیده بود، نوار سیاهی میکشید و آن را در صفحهاش به اشتراک میگذاشت.
بعد در جستوجوی کودکانی که پیشتر عکس زیبایی از آنها در آتلیهاش گرفته بود، میرفت و پیدایشان میکرد و زندگی پُر درد و رنجشان را به تصویر میکشید.
کمی بعد، فضای کوچک آتلیهاش به گستردگی شهر غزه و حتی کل باریکه غزه شد و سوژههایش، تمام کودکان شهید و زخمی و مجروح غزهای.
یحیی برزق حالا دیگر عکاس جنگ شده بود؛ عکاس کودکان پرپر شده غزه؛ عکاس کودکانِ غلتیده در خون و خاک و آوار...
یحیی عکاسِ تیآرتی ورلد (کانال انگلیسیزبان رادیو و تلوزیون دولتی ترکیه) شده بود و راوی رنج و دردِ کودکان گرسنه و آوار و مجروح و شهید فلسطینی.
یحیی شهید شد. درست یک هفته پیش؛ سه شنبه 30 سپتامبر ( 8 مهر)...
عکاسخبرنگار کودکان غزهای و راوی رنجهای عظیم و عمیق دو ساله آنها، شهید شد، مثل 269 خبرنگار دیگر غزهای که از 7 اکتبر تا همین حالا یکی یکی یا دسته دسته، به دست رژیم صهیون به شهادت رسیدند تا صدایشان خاموش شود، که نشد ...
طوفانی که نقشههای شوم صهیون را به باد داد
طوفانالاقصی که به پا شد و گردوخاکش هیبت پوشالی رژیم صهیون را درهم شکست، کار یک گروه نظامی کوچک بود به نام حماس.
حماسیها طی چند دهه و در شرایط سخت محاصره کامل، به سطح بالایی از قابلیتهای جنگهای نامتقارن و پارتیزانی دست یافته بودند و طوفانی که در 7 اکتبر 2023 در سرزمینهای اشغالی به پا کردند، عظیم و پرقدرت و حسابشده بود و سرشار از مدیریت و هوشمندی، آنچنان که به درهم کوبیدن هیمنه پنجمین ارتش نظامی دنیا و تحقیر آنها و حامیان جهانیشان انجامید و طرح و نقشه شومشان را برای تغییر مناسبات و معادلات سیاسی و اقتصادی غرب آسیا باطل کرد.
معجزه تحقیر و سرشکستگی صهیون پُر ادعا و کشیدن خط بطلان روی خوابهای شومی که برای منطقه دیده بود، چیزی نبود که بشود به راحتی از آن گذشت... صهیونهای اشغالگر را به جنون کشاند، آنچنان که با قساوتی عجیب، به مردم بیدفاع و بیسلاح غزه حمله کرده و باریکه 360 کیلومترمربعی را به خاک و خون و ویرانی بکشد.
غزه اما همچنان پابرجاست
غزه اما همچنان پابرجاست ... ویران شد، کمرش شکست، اما سر خم نکرد ...
غزه پس از دو سال بمبارانِ بیامان و نفسگیر، و محاصره و قحطی و کشتار و نسلکشی، همچنان نفس میکشد و به تنهایی روی پا ایستاده و تاب آورده است...
ایستادگیِ غزه اما فقط به قوای رزمی و نیروهای اندک نظامیاش نبود!
آنچه در مقابل یورشِ وحشیانه صهیون در طول 730 روز گذشته سد شد، صبر بود و ایمان و پایداری و مقاومت یک ملت؛ ملت فلسطین که دیگر قرار نیست مثل هفت دهه گذشته جا خالی کرده و هر روز یک وجب از خاکش را در چنگِ زمینخواران صهیون ببینند.
خبرنگاران علمدار شدند
پیشاپیش این ملت رنجدیده و مقاوم و حتی بیشتر از حماسیهای سلحشور، گروهی دیگر در صف اولِ نبرد با اشغالگران حاضر شدند و بدون یک لحظه سستی، 370 شبانهروز جانفشانی کردند... که اگر نبودند، هم طوفانالاقصی فراموش میشد و بینتیجه و بیاثر، و هم غزه در سکوت و بیخبری، زیر پای هیولای صهیون لگدمال میشد و از صحنه روزگار محو و ناپدید...
آنها؛ آن گروه افسانهای، خبرنگاران و عکاسان غزه بودند و پرچمدارِ میدان و راوی خستگیناپذیرِ قصههای پردرد و رنجِ جمعیت دو میلیونی باریکه ...
خبرنگارانی که از همان 7 اکتبر به صف حماس و میدان مبارزه پیوستند، با سلاحی که فقط قلم بود و دوربین عکاسی و گوشی تلفن همراه!
آنها صدای مردمشان شدند؛ صدای غزهای که 18 سال در محاصره است؛ صدای سرزمین بیدفاعشان... صدای زنان و کودکان شدند... آنها چشم شدند، گوش شدند؛ چشم و گوش جهان که کربلای غزه را ببیند و فریاد «هل من ناصر ینصرنی»اش را بشنود...
و جهان شنید...
و جهان شنید ... جهان صدای مردم غزه را شنید و تکههای بیشمار کودکان غزه را میان خون و خاک به چشم دید ...
جهان دید و شنید؛ به پا خاست؛ اعتراض شد در حیاط دانشگاهها و بعد، مشت شد و فریاد در کف خیابانها ...
جهان دید و شنید؛ به جوش آمد و خروشید، مثل رود ... یک رود، ده رود و صدها رود ...
جهان دید و شنید؛ خروشید؛ قایق شد و کشتی و شناور روی مدیترانه آبی به سمت سواحل غزه؛ به سمت سرزمین درد ...
جهان ناوگان صمود و آزادی شد و دل به دل غزه داد و خودش را به امید نجات باریکه، به دست آب و دریا سپرد و هرچه بادا باد ...
خبرنگاران غزه صدای «هل من ناصر ینصرنی»ِ مردمشان شدند و آزادگان جهان فریاد «لبیک یا غزه» و مصمم به شکست محاصره و نجات فلسطین تنها ...
جهان بیدار شد وقتی ...
جهان پس از چندین دهه بیدار شد و این بیداری مرهون تلاش و ایثار زنان و مردان خبرنگار غزه بود.
مرهونِ جانِ احمد منصور وقتی زنده زنده در چادر خبرنگاران در آتش سوخت ...
جهان بیدار شد و بیداریاش را مرهون چشمان غزه؛ فاطمه حسونا بود، وقتی عکاس 25 ساله غزه که دلش میخواست دنیا را تکان بدهد، پس از یکسال و نیم راویگریِ جنایات صهیون، نیمه شب در خواب، خانهاش بمباران شد و با خانوادهاش به آسمان پر کشید ...
جهان بیدار شد وقتی مریم ابودقه؛ خبرنگار آزاد آسوشیتدپرس، که دلش میخواست نامش فراموش نشود، پس از 23 ماه مبارزه رسانهای، در بیمارستان ناصر در شهر خانیونس طعمه جنگندههای اشغالگر شد و در کنار 5 همکار خبرنگارش به شهادت رسید.
جهان بیدار شد وقتی انس شریفِ 29 ساله، خبرنگار غزهای الجزیره، زیر بمباران بیمارستان الشفاء همراه چهار نفر از همکاران خبرنگارش آتش گرفت و دود شد و به آسمان رسید. انس شریفی که میتوانست جانش را بردارد و به قطر برود، اما گفت: «از غزه نمیروم مگر به بهشت».
جهان بیدار شد و منقلب، وقتی صدها خبرنگار مجروح شدند و 270 خبرنگار غزهای یکی یکی در میان انبوهِ آتش و آوار جان دادند و با شهادت هر یک، دیگری علم و پرچمش را با غرور، بر دوش میگرفت و پا جای پای همکار و علمدار شهیدش میگذاشت.
جهان بیدار شد وقتی عکاس و خبرنگار و سرباز و فرمانده و کودک و زن و مرد و پیر و جوان غزهای همدل شدند و یک صدا، و مصمم به اینکه به مرگ تدریجی 70 ساله و محاصره 18 ساله سرزمینشان پایان بدهند، و یکبار برای همیشه فریاد بزنند: «یا مرگ، یا فلسطین ... یا زندگی در غزه یا سفر به بهشت ...».
و مگر نه اینکه این شعار علمدار بزرگ و فرمانده دلیرشان؛ یحیی سنوار بود که گفت: «یا پیروز میشویم، یا کربلا رخ میدهد».
غزه یکپارچه مقاومت شد و ایستاد
زامبیهای صهیون که از سال 2007 تمام مرزهای خاکی و آبی غزه را مسدود کرده و مردم باریکه را در زندانی بزرگ به اسیری گرفته و بارها به آنها یورش برده بودند، تصورشان این بود که: طوفانالاقصی گردوخاکی است گذرا و بیسرانجام و حماسیها خیلی زود دستهایشان را به علامت تسلیم بالا میبرند.
اما شعارِ «یا شهادت، یا فلسطین»ِ غزهایها جواب داد و تمام باریکه، رخت حماس و رخت مقاومت پوشید و یکپارچه پایداری و استقامت شد، تا جهان بیدار، و جهانیان هشیار و همراه و همدل شوند و رژیم منحوس صهیون و حامیان امریکایی اروپاییاش تحقیر و منفور و خوار و خفیف.
حالا خون زلال خبرنگاران و کودکان و زنان و جوانان و پیرمردهای آرزو به دل فلسطینی، آنچنان محشری به پا کرده که دختربچه غزهای جسورانه و بیباک رجز بخواند که: « اسرائیل تهدید میکند که مانع هر کشتی خواهد شد که بهسمت غزه میآید، انگار که دریا ملک آنهاست... اما این زمین، زمین ما و این دریا، دریای ماست...».
و دختربچه دیگری رجز بخواند که: «همه ما را بکشید، ما از غزه نمیرویم».
رجزی که حالا ترانه و ورد زبان تمام کودکان غزه و لالایی مادرانشان در زیر آسمان پر از بمب و موشک است.
امروز در دومین سالگرد طوفان الاقصی، آه حدود 70 هزار زندگی پرپر شده در غزه؛ - 270 خبرنگار، 20179 کودک، 10427 زن و بیش از 40 هزار مرد غزهای - ، و ناله جانکاه 200 هزار مجروح بدحال و بیرمق و رنج 2 میلیون آواره سرگردان، دنیا را تکان داده و دل مردمانش را به تنگ آورده است؛ آنقدر که بخواهند پایههای بنیاد سست و عنکبوتی رژیم منحوس صهیون را از بیخ کنده و دودمانش را به باد بدهند. آنقدر که وحشت به دلِ سنگ اشغالگران سرزمینهای اشغالی بیندازند، تا یکی مثل جدعون لیوی؛ روزنامهنگارِ هاآرتص بگوید که: «مسئله فلسطین بهطور کامل از دستور کار جامعه جهانی ناپدید شده بود و اگر آخرین توافق صلح با عربستان سعودی محقق میشد، فلسطینیها به سرنوشتی مشابه سرخپوستان آمریکا در این منطقه دچار میشدند؛ حاشیهنشین و فراموششده. اما جنگ (7 اکتبر) آمد و آنها را دوباره به صدر توجه جهانی برگرداند. امروز جهان آنها را دوست دارد و برایشان احساس همدردی میکند.»
انتهای پیام/