روایتی از فرهنگ و شیعیان پاکستان منتشر شد
اقتصاد ایران: کتاب «عطر فلفل» به قلم محمدعلی جعفری که خودبومنگارهای از سفر به ایالت بلوچستان پاکستان است، به کوشش انتشارات سوره مهر منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «عطر فلفل» به قلم محمدعلی جعفری که خودبومنگارهای از سفر به ایالت بلوچستان پاکستان است که به کوشش انتشارات سوره مهر منتشر شد.
جعفری، عطر فلفل را از ایالت بلوچستان پاکستان به سیاهه کاغذ نگاشته تا سفرنامهای متفاوت از لابهلای ترور و بمب و تیر و ترکش بیرون بکشد. البته به این خشونت که نه! به همه اینها باید زوار اربعینی پاکستان، دنیای رنگهای پاکستانیها، عطر ادویههای ناب، فرهنگ مردم پاکستان و تاریخ و جغرافیای ایالت بلوچستان پاکستان را هم اضافه کرد.
نویسنده در «عطر فلفل» پس از گذر از هزار و یک دروازه امنیتی و پوشیدن لباس بلوچی و یافتن بلد راه، مخاطب را با کامیونهای سراسر رنگ و لعاب پاکستانی آشنا میکند. کامیونهایی که ثبت جهانی شدهاند و همچون عروسی خرامانخرامان در جادهها چشمنوازی میکند. جعفری از فلفلهایی میگوید که غذا به آنها اضافه شده! از زبان و انتخاب واژه مردک برای مرد و خاتون برای زن! از قیمت بنزین و نرخ تورم، از تفاوت مذاهب یا بهتر بگوییم تزاحم مذاهب و هزار و یک ریز و درشت سفری دیگر.
تا اینکه میرسیم به اصل مطلب؛ یعنی همان زوار اربعین، عزاداری حسینی و شیعیان پاکستان که رنج بمب و ترور و انتحاری برای آنها یک عادت است. کتاب «عطر فلفل» روایت دیدار با بزرگان شیعه پاکستان را نیز روایت میکند. بزرگانی چون سید امانالله شادیزهی که گروهک تروریستی صحابه برایش خط نوشته بود «تو کافر شدهای! دست از حمایت ایران بردار، وگرنه میکشیمت». همچنین، کتاب دید مناسبی از نفوذ ایران، رهبر معظم انقلاب و امام خمینی(ره) در دل مردم پاکستان ارائه میکند.
بخشی از متن این کتاب:
میرشکرخان کولر را میزند و دنده میدهد. فارسی را خیلی روان حرف میزند؛ عینهو زاهدانیها. میگوید توی مرز تو رو دیدم. منو ندیدی؟!
از اول، سر کار بودهام. طرف رفته زاهدان، کارهایش را انجام داده، خرید کرده و برگشته و من منتظر! پس کی جعبه شیرینی دانمارکی را از روی صندلی عقب برمیدارد؟ با دستهای مدیومِ رگرگی تعزیز میکند. میخندد: «بخور، شیرنی خودتو استه!» چشمم میافتد به آدرس شیرینیفروشی: «زاهدان، خیابان امیرالمؤمنین!»
میرشکرخان دست ایرانیها را از پشت بسته. تو این گرما، پشتسرهم سه تا لیوان چایِ داغِ داغ را با نصف جعبه شیرینی میخورد، نرمهنرمه مثل پرندهها.
- دوست داری نه؟
- ما شیرنی نَدَری؛ ریزهریزه چیزها دَریم رنگی بیسکوت.
هرچه با میرشکرخان سرشاخ میشوم، زمان دقیق نمیدهد که کِی میرسیم. با حدود ساعت هم کنار نمیآید. مرغش یک پا دارد که خطر و خرابی جاده، کش میدهد به کار. بحث را عوض میکنم.
- شغلت چیه؟
میخندد.
- سَمِگلر!
اگر از ریختوقیافهاش چشم بپوشی، در قدم اول فکر میکنی در شاخهای از هوش مصنوعی تخصص دارد. لاتی را پر میکنم و سر میجنبانم که یعنی بله، چه شغل شریفی! هاتاسپات میشوم به گوشیاش. سَمِگلر را سرچ میکنم. تف در گلویم خشک میشود! معادل لاتینِ قاچاقچی است!
انتشارات سوره مهر، سفرنامه «عطر فلفل» به قلم محمدعلی جعفری را در ۲۰۸ صفحه مصور و بهای ۲۷۵ هزار تومان منتشر کرده است. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به سفرنامه «جاده کالیفرنیا» اشاره کرد که سفرنامهای به لبنان با طعم طوفان الاقصی است.