رفاقت تا عرش؛ روایت دو یار مرصاد که در شام به وصال رسیدند

اقتصاد ایران: کرمانشاه- رفاقت‌شان در گرمای مرصاد آغاز شد؛ حاج اکبر نظری و حاج حسین علیخانی، دو رفیق و دو عاشق شهادت، همان‌جا پیمان بستند تا تا آخرین نفس پای عهد بایستند.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: رفاقت‌شان از دشت‌های داغ مرصاد آغاز شد. جایی که مرگ نفس به نفس زندگی راه می‌رفت و دشمن، بی‌محابا می‌کُشت. دو مرد، دو عاشق شهادت؛ حاج اکبر نظری و حاج حسین علیخانی. در همان روزهایی که خاک کرمانشاه زیر چکمه‌های بعثی و منافقین بود، این دو هم‌پیمان شدند برای مردانگی، برای فریاد در میان سکوت.

آن عهد اما ناتمام نماند؛ در سال‌هایی نه چندان دور، در کوچه‌های تنگ و باریک شام، جایی میان انفجار و اشک، کنار حرم، این دو بار دیگر کنار هم ایستادند، شانه به شانه، و هر دو پر کشیدند…

«او از روز اول انقلاب پای کار بود. با دل، نه با دستور. هرجا می‌گفتند خطر هست، حاج اکبر زودتر از همه می‌رفت. نه برای اینکه فرمانده بود، برای اینکه ایمان داشت…» این را یکی از همرزمان قدیمی‌اش می‌گوید؛ مردی که هنوز صدایش بوی خاکریز می‌دهد. حاج اکبر نظری همان روزهای پرآشوب ابتدای انقلاب، وقتی سپاه هنوز قامت نگرفته بود، لباس پاسداری بر تن کرد. او در مأموریت‌های پاکسازی مناطق ناآرام آن سال‌ها، از بندرعباس و سیستان و بلوچستان گرفته تا مشهد مقدس، نقش‌آفرینی کرد.

اما میدان اصلی او جبهه‌های غرب کشور بود؛ جایی که نامش با فرماندهی گردان‌های حمزه و حنین، جانشینی و فرماندهی قرارگاه‌ها پیوند خورد. همرزمانش او را «شیرحنینی» صدا می‌زدند؛ لقبی نه از مدال و میز، بلکه از دل میدان و غرش بی‌امانش در برابر دشمن.

مرصاد؛ میدان پیمان و غیرت

جنگ که به پایان ظاهری رسید، مرصاد تازه آغاز شد. دشمنان این بار نه با پرچم بعثی، که با نقاب نفاق به قلب کشور تاختند. و این بار هم حاج اکبر در خط مقدم ایستاد.

او فرمانده گردان حمزه بود؛ نخستین گردانی که در عملیات غرورآفرین مرصاد وارد عمل شد. رسمش همیشه این بود که خودش جلوتر از همه حرکت کند. یکی از همرزمان روایت می‌کند: «در مرصاد، فاصله حاجی با تانک‌ها و نفربرهای منافقین آن‌قدر کم بود که وقتی با بی‌سیم صحبت می‌کرد، تیر به دستش خورد. اما دستش را عقب نکشید. با همان زخم، مسیر را نشان می‌داد. وقتی گلوله دوم دست دیگرش را هدف گرفت، تازه قبول کرد برای درمان کوتاه‌مدت عقب برود.»

نوجوانی با دلی بزرگ‌تر از قامتش

در همان عملیات مرصاد، نوجوانی بود به نام حسین علیخانی. شاید سن و سالش اندک، اما دلش به وسعت یک کوه. حاج اکبر بعدها همیشه می‌گفت: «حسین تو فاصله نزدیک، با آرپی‌جی نفربر منافقین رو زد. سنش کم بود، اما شجاعتش از خیلی از ماها بیشتر بود.»

آن روزها، این دو دلیر، پیمانی بستند که پایانش نه در مرصاد، بلکه در سال‌های بعد، فرسنگ‌ها دورتر، در شام خونین رقم خورد.

سال‌ها گذشت. حاج اکبر از جنگ برگشت، اما دلش هنوز در جبهه جا مانده بود. خبر سوریه که رسید، گویی طنین «هل من ناصر» دوباره در گوشش پیچید. بی‌هیچ مأموریت و بی‌هیچ حاشیه‌ای، داوطلبانه راهی میدان نبرد با تکفیری‌ها شد.

جنگی پیش رویش بود که نه خط داشت و نه نقشه. کوهستان، کمین و ارتفاعات سخت؛ درست مثل نبردهای غرب کشور. در همان میدان‌ها بود که دوباره رفیق قدیمی‌اش، حاج حسین، در کنارش ایستاد.

روایتی میدانی از ایثار و از خودگذشتگی

خبرگزاری مهر ارتباط رادیویی شهید مدافع حرم حاج اکبر نظری، فرمانده‌ای که تا پای شهادت برای دفاع از همرزمانش ایستادگی کرد، را منتشر کرد؛ روایتی زنده از لحظات رشادت و ایثار یک فرمانده کرمانشاهی در میدان نبرد.

این مکالمه، لحظات پرالتهاب مقاومت فرمانده‌ای را به تصویر می‌کشد که حتی در اوج خطر، دست از همراهی با نیروهایش برنداشت و تا آخرین نفس در کنار آنان ماند.

در بخشی از این مکالمه، شهید نظری با صدایی محکم و آمیخته به آرامش فرماندهانه می‌گوید:
«اگر زرهی نباشه ما نمی‌توانیم بیایم عقب، منم وایمیستم پیش این بچه‌ها، خدا شاهدِه یک قدمم نمیام عقب. من الان تلفنمم خراب شده، اگه می‌تونین زرهی بیارین همه برمی‌گردیم، اما اگه نمیشه یک قدمم عقب نمیام… به سید جواد هم بگو؛ یه تیربار گذاشتن سر کوچه، بچه‌ها گیر افتادن توی خانه.»

این جملات کوتاه اما تاریخی، نشان می‌دهد که چگونه شهید اکبر نظری در لحظات دشوار، ترجیح داد جان خود را فدای حفظ جان همرزمانش کند و تا پای جان برای دفاع از اسلام و حریم اهل‌بیت (ع) ایستادگی نماید.

انتشار این مکالمه برای نخستین‌بار، پرده از جلوه‌ای دیگر از روح بزرگ شهید نظری برمی‌دارد؛ فرماندهی که نه تنها در مرصاد، بلکه در شام نیز سنگر را رها نکرد و در کنار یارانش به شهادت رسید.

تل صفرا؛ جایی برای پرواز

در روزهای گرم شهریور و در نیمه این ماه سوزان در یکی از عملیات‌ها، ارتفاعاتی موسوم به تل صفرا محل حضور یگان مشترک مدافعین بود؛ زینبیون، فاطمیون، و مستشاران ایرانی. از جبهه چپ، فشار دشمن زیاد بود. یکی از همرزمان روایت می‌کند: «زیر آفتاب سوزان، با تشنگی زیاد و خستگی مفرط، ارتفاع رو بالا رفتیم. حاج حسین و حاج اکبر، هر دو سمت چپ مستقر شدند. دشمن ضدحمله زد. اولین شهید، سید ساجد حسین از زینبیون بود حاج اکبر و حاج حسین هر دو در همان جناح مستقر بودند.»

در همین درگیری‌ها، تیر به کشاله ران حاج حسین علیخانی نشست. خونریزی شدید، لب‌های خشک، اما لبخندی آرام‌بخش. او تنها یک جمله گفت؛ جمله‌ای که ورد زبان همرزمانش شد: «مرا رها کنید… جبهه اسلام را دریابید.»

لحظه وصال حاج اکبر

چند دقیقه بعد، دشمن شکاف بین دو محور را شناخت و آتش سنگینی روی خط ریخت. تک‌تیرانداز گلوله‌ای به پای حاج اکبر نشاند. او با وجود خونریزی، هیچ نگفت تا مبادا روحیه بچه‌ها بلرزد. وقتی دیگر توان ایستادن نداشت، سینه‌خیز به سمت عقب حرکت کرد.

رفاقت تا عرش؛ روایت دو یار مرصاد که در شام به وصال رسیدند

یکی از همرزمان می‌گوید: فکر می‌کردیم حاجی همین حالا به نقطه امن می‌رسه، اما ناگهان تیر به پهلویش نشست. پشت خاکریز ماند. دیگر بلند نشد…

در کمتر از یک ساعت، دو یار مرصاد، دو مردی که سال‌ها قبل در غرب کشور پیمان بسته بودند، این بار در شام و در کنار حرم، به وصال رسیدند.

رفاقتی که به خون امضا شد

قصه حاج اکبر و حاج حسین، تنها قصه خاک و جنگ نیست. قصه افلاکی است که روی زمین زیستند. آنها شهادت را نه در شعار، که در عمل معنا کردند. پیمان‌شان را با خون نوشتند و در دفتر حرم امضا کردند.

آن‌چه از آنان مانده، تنها خاطره‌ای برای همرزمان نیست؛ درسی است برای نسلی که بداند ایمان، رفاقت و غیرت می‌تواند مردانی بسازد که مرصاد را به شام پیوند دهند و مرگ را به زندگی.

رفاقت این دو، نه در قاب عکس و نه در سنگ مزار، که در کوچه‌های تاریخ این سرزمین جاری است. روایتی که نسل‌ها خواهد شنید؛ از مردانی که از دشت‌های مرصاد برخاستند و در کنار حرم، شانه‌به‌شانه پرواز کردند.

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ