سختیهای اسارت با حضور سید آزادگان رنگ میباخت
اقتصاد ایران: اصفهان-روایات آزادگان نشان میدهد که حضور سید آزادگان امید و صبر را در تاریکترین روزهای اسارت زنده نگه میداشت و او با منش پیامبرگونه و رفتار اخلاقیاش دل اسیران را آرام میکرد.
خبرگزاری مهر- گروه استانها- ریحانه شهبازی: در تاریخ دفاع مقدس، نام شهید حجتالاسلام سید علیاکبر ابوترابیفرد، «سید آزادگان»، همچون ستارهای درخشان بر تارک مقاومت و ایستادگی میدرخشد. او که سالهای طولانی از عمر خود را در اردوگاههای رژیم بعث گذراند، نه تنها تسلیم شکنجهها نشد، بلکه با منش اخلاقی و رفتار پیامبرگونهاش، دلهای اسیران و حتی دشمنان را به تسخیر درآورد.
برای بازخوانی بخشی از خاطرات آن روزها و نقش بیبدیل سید آزادگان در تقویت روحیه رزمندگان و آزادگان، پای صحبتهای سید عباس شیرانی، رئیس سابق ستاد آزادگان استان اصفهان و مسئول کانون گنبدهای فیروزهای نشستیم؛ کسی که سالها همدم سختیها و شاهد نزدیک لحظات درخشان این اسطوره صبر و ایمان بوده است.
۱- آشنایی شما با شهید ابوترابی چگونه شکل گرفت؟
حاج آقای ابوترابی در سال ۱۳۵۹، اوایل جنگ تحمیلی، به اسارت درآمدند و حدود ۱۰ سال در اردوگاههای عراق بودند. ایشان از همراهان گروه شهید چمران بودند و در یکی از عملیاتها در محاصره قرار گرفتند و به اسارت درآمدند. پس از مدتی فشارها و شکنجههای فراوان بر ایشان وارد شد، اما وقتی نمایندگان صلیب سرخ جهانی از ایشان درباره نحوه رفتار عراقیها پرسیدند، در کمال شگفتی اعلام کردند که هیچ شکایتی ندارند.
افسر عراقی مسئول اسرا از این رفتار متعجب شد. شهید ابوترابی در پاسخ، با استناد به آیه قرآن مبنی بر اینکه «مسلمانان نباید شکایت خود را نزد کفار ببرند»، توضیح داد که چون عراقیها مسلمان هستند، حتی اگر سنی باشند، شکایتی از آنان نمیکنند. همین منش اسلامی باعث شد آن افسر تحت تأثیر قرار گیرد.
شهید ابوترابی سپس از او خواست تا هر دو ماه یکبار به اردوگاهها سر بزند، حتی اگر به ظاهر او را شکنجه کند تا حزب بعث مشکوک نشود، اما در اصل بتواند از نیازها و شرایط اسرا باخبر شود. این تدبیر مدیریتی، نشان از درایت و نگاه عمیق ایشان داشت و همین منش مقدمه آشنایی نزدیکتر ما با ایشان شد. پس از آزادی نیز ارتباط ما ادامه داشت. در آن زمان من مسئول ستاد اسرای استان بودم و از محضر او درسهای بسیاری آموختم.
۲- شما خودتان چگونه و در کجا به اسارت درآمدید؟
من در عملیات پاتک فاو اسیر شدم؛ زمانی که حزب بعث با پشتیبانی هلیکوپترهای آمریکایی و همکاری کویت قصد بازپسگیری شهر فاو را داشت. در جریان این عملیات مجروح شدم و به اسارت نیروهای عراقی درآمدم.
۳- بسیاری میگویند سختیهای اسارت با حضور سید آزادگان کمتر میشد. رفتار و اخلاق عملی ایشان چگونه بود؟
شهید ابوترابی تأثیر عمیقی هم بر اسرا و هم حتی بر نیروهای بعثی داشت. او حقیقتاً «پیامبری در اسارت» بود که بر دلها حکومت میکرد. زمانی که زیر شکنجه قرار میگرفت و کابل برق از دست شکنجهگران میافتاد، خودش کابل را به دستشان میداد تا مبادا آنها به خاطر سهلانگاری مجازات شوند.
او حلال و حرام را با رفتار خود نشان میداد. حتی وقتی یکی از اسرا به قرآن بیاحترامی کرد، با گریه و اندوه به او فهماند که قرآن برای کرامت انسان نازل شده است. بدون برخورد فیزیکی، با منش اخلاقی خود فرد خطاکار را پشیمان کرد.
از پسر او نقل است که در دوران اسارت، حاج آقا دعا میکردند که آخرین نفر آزاد باشند، اما بعد پشیمان شدند و گفتند: «ای کاش دعا میکردم اولین نفر آزاد شوم تا خبر بازگشت آزادگان را به مسئولان و خانوادهها برسانم.» این روحیه ایثار و مسئولیتپذیری او ستودنی بود.
۴- نقش سید آزادگان در تقویت روحیه رزمندگان و اسرا چه بود؟
در اردوگاهها محدودیتهای شدیدی وجود داشت؛ نماز جماعت و عزاداری ممنوع بود و بیش از سه نفر نمیتوانستند کنار هم باشند. اما شهید ابوترابی با هوشمندی، شبکهای میان اسرا ایجاد کرده بود تا پیامهایش منتقل شود. مطالب دینی و معنوی به این شکل گسترش پیدا میکرد و این خود عامل بزرگی در حفظ ایمان و روحیه اسرا بود.
۵- رزمندگان چگونه جذب شخصیت ایشان میشدند؟
او بیشترین فشار و شکنجهها را تحمل میکردند و در عین حال مقاوم و بشاش میماندند. بدن لاغر و نحیفشان در برابر آن همه شکنجه، مایه شگفتی و الهام برای دیگران بود. جمله همیشگی ایشان به اسرا این بود: «شما از عنایات ویژه حضرت زهرا (س) هستید.» همین سخنان، روحیه و ایمان اسرا را تقویت میکرد. حتی عراقیها نیز سخنانش را میشنیدند و تحت تأثیر قرار میگرفتند و او از این فرصت برای رساندن خواستههای اسرا استفاده میکرد.
۶- خبر شهادت ایشان را چگونه شنیدید و چه حالی داشتید؟
من در مشهد منتظر او بودم. اواخر ماه صفر بود و در مسجد گوهرشاد حضور داشتم که یکی از دوستان خبر تصادف و شهادت ایشان را به من داد. این خبر برایم یکی از تلخترین لحظات عمر بود؛ دنیا در نظرم تیره و تار شد و مدام به خودم تلقین میکردم که شاید خبر اشتباه باشد. شهید ابوترابی به همراه پدرشان به مشهد میآمدند؛ پدری که پس از ۱۰ سال دوری دیگر طاقت نداشت. خبر شهادتشان بسیار سنگین و باورناپذیر بود.
۷- چه توصیهای برای معرفی رشادتهای آزادگان، بهویژه شهید ابوترابی، به نسل جوان دارید؟
نسل جوان انرژی و توان بسیاری دارد و باید ایمان خود را تقویت کند تا در برابر سختیها مقاوم باشد. نسل ما دوران جوانی را در اردوگاههای اسارت گذراند و امروز هم از آن پشیمان نیستیم. زندان و اسارت، انسان را آبدیده میکند. همه رهبران بزرگ دنیا دوران زندان را پشت سر گذاشتهاند.
جوانان امروز هم نشان دادند که در دفاع از حرم و مبارزه با داعش، آماده جانفشانیاند. بنابراین پدر و مادرها، مسئولان و خود جوانان باید بیش از هر چیز، بنیه ایمانی را تقویت کنند.
۸- با توجه به سوابق مبارزاتی و انقلابی ایشان، از چه قالبهای فرهنگی و هنری میتوان برای معرفی شخصیت شهید ابوترابی استفاده کرد؟
شهید ابوترابی از فرماندهان گروه چمران و از یاران شهید اندرزگو و نواب صفوی بود. در انتخابات مجلس نیز رأی بالایی داشت، اما سادهزیست بود و حتی منزل شخصی نداشت. او به خانواده اسرا در دورترین نقاط کشور سر میزد و احوال آنان را جویا میشد.
به نظر من بهترین قالب برای معرفی شخصیت او، ساخت فیلم و سریال است؛ همانند «شوق پرواز» که شخصیت شهید بابایی را به نسل جدید شناساند. شهید ابوترابی دائمالصیام و اهل نماز بود و حتی پس از آزادی، روزه قضای دیگر اسرا را که توان نداشتند میگرفت. چنین ویژگیهایی میتواند الگوی ارزشمندی برای جامعه امروز باشد.