چرا از لغو کنسرت شجریان باید استقبال کرد؟
اقتصاد ایران: کنسرت همایون در میدان آزادی رخ نخواهد داد و عاقلانه این است که حداقل فعلا رخ ندهد.
عصر ایران: کنسرت همایون در میدان آزادی رخ نخواهد داد و عاقلانه این است که حداقل فعلا رخ ندهد.
من شجریانها و صدایشان را دوست دارم. ممکن است یکی دو آهنگ را نپسندم اما این فقط یک سلیقه است و این دو برای من نمادی از موسیقی سنتی ایران هستند. هر وقت دلم برای ایران میسوزد، یا دلم هوای گذشته میکند شجریانها را میشنوم. که زمانی، تنها موسیقی مجاز و غیر لهو و لعبآور همین شجریان بود. حالا با چه منطقی سایرین باید بایکوت میشدند را نمیدانم؛ اینکه آیا اگر رقابتی وجود میداشت، باز هم این شهرت رخ میداد یا نه را هم نمیدانم؛ ولی پرورش این صدا و خواندن چنین آوازی اصلا کار آسانی نیست.
اما چند نکته:
اول/یک چیز را یاد بگیریم، هنرمند قهرمان سیاسی نیست
هنرمند قرار نیست یک تنه جور کمکاری همهی ما را بکشد، به جای احزاب بیانیه صادر کند، به جای فعالین مدنی زندان برود [...]، به جای متفکر اجتماعی و روزنامهنگار تحلیل ارائه دهد و غیره. اتفاقا از هنرمندی که خودش را زیادی قاتی سیاست میکند بترسید. او در بزنگاههای تاریخی میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و اذهان عمومی را به یک گرایش خاص سوق دهد؛ بدون آنکه صلاحیت فکریاش را داشته باشد.
دوم/ بیاعتمادی به چرخش فرهنگی و عدم امنیت
برگزاری کنسرت در میدان آزادی اگر در شرایط دیگری بودیم خیلی هم خوب و پسندیده بود. اما حق بدهید شک کنیم. مدت زیادی است گسلِ بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت رخ داده و از خرداد به بعد همهی ما داریم روی پوست تخممرغ راه میرویم.
چطور باور کنیم نیروهایی که یک کنسرت هزار نفره در یک شهرستان را به آشوب و ناامنی و آسیب میرساندند حالا کنسرت میلیونی بدون محدودیت! را تاب میآورند و حتی مدیریت میکنند؟ این چرخش فرهنگی اگر واقعیت دارد ابتدا باید خودش را اثبات کند؛ باید اعتماد عمومی را جلب کند؛ از فضاهای محدودتر آغاز کند و بعد میلیونها نفر در تهران را بدون برنامه و صندلی و بلیط و کارت شناسایی به کنسرت خیابانی بکشاند. آیا میتوانید با قطعیت احتمال بمبگذاری، شعارهای ناخواسته گروهکها و اقسام تحرکات غیرفرهنگی را رد کنید؟
برای من سئوال است که امنیت چنین کنسرتی در شرایط فعلی چگونه تامین خواهد شد؟ در حالیکه از تامین امنیت یک ورزشگاه، یک خیابان و یک کوچه عاجزیم؟ در حالیکه میدانیم گروههایی هستند که از شرایط تجمع برای اهداف مختلف و تولید هرج و مرج استفاده خواهند کرد. باور کنید جایی برای زخم تازه نداریم.
پس صحبت از "التهاب اجتماعی" است. نه مخالفت با رویدادهای فرهنگی کنترل شده. نگرانی از امنیت مردم است. جوانهایی از قشرهای مختلف که هیچوقت وسعشان نمیرسد بلیط کنسرت شجریان را بخرند، با هزار شوق و امید گوشی به دست میآیند، اما چطور باید اعتماد کرد؟ زمین اعتماد سست و شکننده است چون امروز هیچ چیز در این مملکت عادی نیست. امروز یک کامنت، یک فریاد، یک کنش میتواند به قیمت جان آدمها تمام شود. حق بدهید نتوانیم خوشحالی کنیم.
شاید چون میدانیم این کنسرتهای خیابانی باید ده_ بیست سال قبل رخ میدادند و ندادند.
سوم/ناخودآگاه مردم از «اصلاحات گاه وقتی» رنجور است
خب شاید بگویید بالاخره حکومت باید از یک جایی اصلاحات فرهنگی و تغییر موضعش را شروع کند. اما آیا ما همیشه برای اصلاحات وقت داریم؟ مثلا اصلاحات یک چیزی است توی کمد که هر وقت خواستیم کمی از آن را بیرون میآوریم و مردم هم باید خوشحال شوند و بپذیرند؟ و بعد که کارمان تمام شد دوباره امر اصلاح شده را بایگانی کنیم؟ دیدید که ناخوداگاه رنجور مردم چطور آن را پس زد؟
چهارم/حالا چه ایرادی دارد؟ چرا سختش میکنید، هدف افزایش نشاط اجتماعی است!
واقعا؟ نشاط اجتماعی؟ برای چه کسی؟
مثلا نمیشود این چند میلیارد بودجهی عمومی را سوبسید بدهیم به اینهمه گروه هنری و فرهنگی مستقل در سطح کشور که از شدت فشار اقتصادی در حال متلاشی شدن هستند؟ بگوییم یک روز رایگان یا نیم بها کار کنید؟ یا این نشاط فقط شامل حال مردم پایتخت است؟ من لبخند آن نوجوان روستایی که هیچ ایدهای از یک کنسرت ندارد را ترجیح میدهم. او هم ایرانی است. نیست؟ نشاط او هم مهم است. نیست؟
آرزو میکنم یک روز در میدان آزادی و در تمام میدانهای بزرگ ایران جشن بگیریم و آواز بخوانیم. جشنی نه برای فراموشی و بیحسی، بلکه برای به یادآوردن تمام روزهایی که در آن قوی بودیم و دوام آوردیم.