گفتوگو | اصلاحات؛ از ایدئولوژی سیاسی تا بیانیه انتحاری
اقتصاد ایران: عضو هیأت علمی فرهنگ و اندیشه اسلامی با تبیین بیانیه اخیر اصلاحطلبان افراطی و تندرو آن را برخلاف انسجام و وحدت ملی و به عنوان پیام خیانت به کشور دانست.
خبرگزاری تسنیم: اخیرا جبهه اصلاحات ایران با انتشار بیانیهای با بیان بخشی از مخاطرات و تهدیدهای جدی پیش روی، برقراری آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج از کشور را تنها راه نجات کشور و فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم اعلام کرد و براى خروج از بحران و جلوگیری از فعالسازی مکانیزم ماشه خواهان انجام مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها شد.
بیانیهای که به گفته بسیاری از تحلیلگران برخلاف آن چه اذعان دارد، مخالف منافع ملی بوده و به منزله عقبنشینی از مواضع و حقوق ملت به شمار میرود.
در اینباره گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، گفتوگویی با حجتالاسلام دکتر محمد ملکزاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و تحلیلگر مسائل سیاسی، در مورد رویکرد اصلاحطلبان از این بیانیه و ابعاد منفی آن انجام دادهایم که با هم مرور میکنیم.
تسینم: با بررسی پیشینه تاریخی اصلاح طلبان تندرو در ناامیدسازی اجتماعی چه دیدگاههایی وجود دارد؟
اگر بخواهیم پیشینه تاریخی مدعیان اصلاحات و یا به تعبیری اصلاحطلبان افراطی و تندرو را از ناامیدسازی اجتماعی بررسی کنیم لازم است این پدیده را در 4 مقطع زمانی مورد بررسی قرار دهیم دهه 70 و 80 و 90 و پس از 1400 که در آن قرار داریم دهه 70 و به خصوص بعد از دوم خرداد 76 و پیروزی جریان مدعی اصلاحات بخش تندرو این جناح شعارهای حداکثری و افراطی را برای تغییر ساختار سیاسی کشور مورد توجه قرار دادند، روشهایی که آنها در این مقطع به کار گرفتند بزرگ نمایی ناکارآمدیهای گذشته و تصویرسازی از نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی که مانع از توسعه و پیشرفت است به شمار میرفت. در این مقطع شاهد هستیم که از رسانههای مختلف برای القای فاصله عظیم ایران با جهان و القای اینکه تغییرات بنیادین تنها راه کشور است استفاده کردند، اثری که در این دهه شاهد بودیم ایجاد دوگانهسازی و دوقطبیسازی جامعه که یک قطب امید به تغییر سریع داشت و قطب دیگر ناامید از اصلاح در چارچوب موجود بود که بعد از بروز اختلافات اصلاح طلبان و ناکامی در تحقق وعدههایشان باعث سرخوردگی بخشی از مردم به خصوص نسل جوان شهری منجر شد و به این مسأله دامن زد در دهه دوم که دهه 80 است ما شاهد استمرار سیاهنمایی از سوی این جریان هستیم بحث تحریم انتخابات در این دوره مطرح است که با شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال 84 ما شاهد این مقطع هستیم روشهایی که به کار بردند بحث تحریم انتخابات بود که حتی در مجلس هفتم در سال 82 با القای این شعار که پیام شما و رأی شما هیچ اثری در تغییرات و اصلاحات ندارد سعی کردند مسأله تحریم انتخابات را کلید بزنند، ما شاهد هستیم در این دوره این جریان با تداوم سیاهنمایی به خصوص در اقتصاد و اعلام ورشکستگی کشور سعی کردند به بحران دامن بزنند در دوره 1388 که انتخابات مرحله دوم در این مقطع شروع شد القای اینکه انتخابات اثری ندارد و بیمعناست و بعد از شکست جریان اصلاحات شاهد بودیم آنها به فتنهگری و آشوب خیابانی دامن زدند و تلاش کردند بحران را در کشور تشدید کنند.
تأثیری که ما در دهه 80 شاهد هستیم شاهد شکلگیری موجی از بی اعتمادی انتخاباتی و کاهش مشارکت در بخشی از اقشار جامعه که حتی دامن خود اصلاح طلبان را فرا گرفت و بسیاری را سرخورده کرد این فتنهگریها و آشوبها و اتفاقاتی که در این دوره افتاد باعث کاهش مشارکت در مقطع بعدی شد در دهه 90 که میتوانیم نام آن را استراتژی همه یا هیچ بگذاریم که با بازگشت اصلاح طلبان به قدرت توسط آقای روحانی در سال 92 ما شاهد اعلام وابستگی شدید این دولت به حل مسائل هستهای از طریق برجام بودیم و این دولت شعار اصلیاش این بود که بدون رابطه با آمریکا اقتصاد ایران قابل اصلاح نخواهد بود و تمام نگاهها توسط این دولت به بیرون دوخته شده بود و بهطور کلی جریان مدعی اصلاحات شروع به تخریب ساختارهای قانونی کشور همانند شورای نگهبان و سپاه و قوه قضائیه کردند و هدفشان انتقال مسئولیت ناکامیها به کل نظام بود در حقیقت آنها شعارهایی که مطرح کرده بودند و قابل تحقق نبود تلاش میکردند دلیل این ناکامیها را به گردن نظام بیندازند و خودشان را تبرئه کنند.
در این مقطع ما در سال 97 شاهد خروج آمریکا از برجام هستیم که بسیاری از آرمانها و تصورات توهمی مدعیان اصلاحلات را بر باد داد، تأثیری که در این دوره شاهد هستیم گسترش نوعی سرخوردگی و ناامیدی و احساس ناتوانی و یأس اجتماعی به خصوص در طبقات متوسط شهری است که با شعارها و تبلیغات گسترده این جریان به کلید دیپلماسی دل بسته بودند شاهد این سرخوردگی بودیم و احساس میکردند که آن تصوری که القا کرده بودند که با برجام همه مسائل حل خواهد شد؛ اما با بینتیجه بودن برجام حتی قبل از خروج آمریکا ما شاهد بودیم که نه تنها عملا تحریمها برداشته نشد؛ بلکه بر تحریمها افزوده شد، بهطوری که خود سران این جریان اعلام کردند که این هیچ عایدی از برجام برای ما حاصل نشد، در دهه 1400 که در آن قرار داریم باز هم شاهد هستیم که بعد از پایان دوره آقای روحانی و انتخاباتی که منجر به انتخاب شهید بزرگوار رئیسی شد ما شاهد هستیم که دائما این جریان به نفع جمهوریت و به تبلیغ علیه نظام دامن میزدند و تلاش میکردند این مسأله را القا کنند که نظام قابل اصلاح نیست و از طریق رسانههای خودشان این مسائل را دامن میزدند.
در مورد حجاب بهطور خاص یکی از کلیدواژههایی که دشمنان روی آن انگشت گذاشته بودند اینها مبارزه و تلاش کردند همه مشکلاتی که خودشان در طول سالیان گذشته باعث به وجود آمدن آنها شده بودند را به گردن ساختار سیاسی نظام بیندازند و در حقیقت هدفشان القای ناامیدی و یاس به مردم بود و باز در این دوره ما شاهد بحث بخشی از جریان در تحریم مشارکتهای انتخاباتی بودیم و به عنوان یک تاکتیک فشار از آن استفاده میکردند و تأثیری که ما در این دهه شاهد بودهایم به دلیل اتفاقات و سرخوردگیهایی که به وجود آورده بودند این جریان در طول سالهای گذشته شاهد کاهش مشارکت در برخی از انتخابات به طور محسوس و شاهد یک نوع گسست نسلی در این دهه بودهایم و به نوعی تقویت روایتهای بیگانه را توسط این جریان که دائما بر یأس و ناامیدی دامن میزدند شاهد بودهایم.
به طور کلی در یک جمعبندی از این سه دهه و در دهه چهارم که در آن قرار داریم با نگاهی اجمالی میتوانیم بگوییم پیوند کامل گفتمان امید به نتایج کوتاه مدت از مذاکره با غرب و شکست ارائه الگوی امیدی که متکی به توان داخلی و بسته به توانمندیهای بومی باشد ما در این سه دهه شاهد هستیم و این جریان دائما شعار اصلیاش این بوده که اگر بخواهیم وضعیتمان بهبود پیدا کند باید به نوعی مسیر سازش با غرب و تسلیم شدن در برابر زیادهخواهیهای غرب را در پیش بگیریم گرچه هرگاه نیز این جریان این مسیر را پیمود متوجه شد که این مسیر جواب نمیدهد و دشمن باز درخواستهای بیشتری را مطرح میکند و باز هم آنها این شعار را ادامه دادند و اصلاح طلبان افراطی تلاش کردند از هر اتفاقی همچون انتخابات و مسائل اقتصادی و امنیتی یک فرصتی را برای دامن زدن به بحرانها و ناامید کردن مردم از اصلاح درون سیستمی القا کنند.
تسنیم: چرا دینداری ایرانیان در ایدئولوژی این جریان نادیده گرفته میشود و آنان در رویارویی با واقعیتهای دینی جامعه ایرانی دنبال چه نسخهای از حکمرانی هستند؟
به نظر میآید علت نادیده گرفتن دینداری ایرانیان در ایدئولژی بخش مدعیان اصلاحات به ویژه طیفهای لیبرال و تندرو آن باید در دو ریشه فکری این مسأله را جستجو کنند مسأله اول مبانی سکولاری و لیبرالی این جریان است که در اذهان این طیف قرار گرفته و بسیاری از نظریه پردازان تندرو اصلاحات در دانشگاه یا حلقه های سیاسی و و اجتماعی تحت تاثیر مستقیم ادبیات علوم سیاسی غرب به خصوص در دهه های 1970 و 1980 هستند جایی که دین امری شخصی و خصوصی تلقی میشود و حقوق شهروندی برپایه بیطرفی ارزشی دولت و اینکه دولت نباید در مسائل ارزشی و اخلاقی و دینی دخالت داشته باشد تعریف میشود در این چارچوب هویت دیندار اکثر ایرانیان نه یک سرمایه ملی بلکه یک چالش برای سکولارسازی حکمرانی دیده میشود بنابراین این جریان همواره با آن مخالفت کردند.
نکته دوم در بحث قرائت تاریخی و انتقادی از دین است که بخشی از این جریان متاثر از روشنفکری دینی همیشه دین را یک منبع اخلاق فردی دانستهاند تا یک چارچوب الزام آور قانونی و حیات جمعی و تاکید داشتند در مسائل قانونی باید ایجاد تفکیک کنیم بین مسائل دینی و سیاسی و نتیجه اینکه هر وقت واقعیتهای اجتماعی نشان دهد که دین در بسیج مردم و سبک زندگی و یا مقاومت ملی نقش جدی داشته این گروه آن را ناسازگار با مدل حکمرانی مطلوب خودشان تلقی کردهاند طیف مدعی اصلاحات در دو دهه اخیر بدنه اصلی خود را در طبقات متوسط شهری و جوانان و نوجوانان با گرایشهای حداقلی دینی پیدا کردند به خاطر اینکه جوان به ویژه در یکی دو دهه اخیر بیشتر تحت تاثیر رسانه بوده به خاطر امواج گسترده رسانه و شبکههای اجتماعی که در این دو دهه رشد وسیعی پیدا کرده و به طور خاص و ویژه جوانان را تحت تأثیر قرار داده آنها سرمایه اصلی خود را روی جوانان قرار دادهاند و تلاش کردهاند این روند را ادامه دهند و این را سرمایهای برای خودشان در مسیر تحقق اهداف سکولارسازی خودشان به نظر آوردند و لذا میبینیم که استراتژی آنها نسبت به دین در سیاست بیشتر براین اساس قرار دارد که نقش دین را در عرصه عمومی همواره کم اهمیت جلوه دهند و حتی چالش برانگیز معرفی کنند و در نهایت به دنبال حذف و بیاثر کردن آن در حکمرانی سیاسی بوده و هستند.
در خصوص حکمرانی مطلوب آنها، این جریان به دنبال نسخه ای است که در ادبیات علوم سیاسی تحت عنوان حکمرانی سکولار از آن نام برده میشود این به عنوان امری فرهنگی صفر تلقی میشود مانند آداب سنتی و معتقد هستند فقط باید در حوزه خصوصی نگه داشته شود معتقد به قانون گذاری عرفی هستند معتقدند که مبانی شرعی از فرآیند قانون گذاری و سیاست گذاری باید به تدریج کنار گذاشته شود و در نهایت معتقد به نظارت حداقلی نهاد دین و روحانیت بر حکومت هستند و در راس آن به دنبال حذف ولایت فقیه و تقلیل جایگاه آن به یک نقش نمادین و بی اثر که میتواند مانعی در برابر اهداف آنها باشد در حقیقت میتوان گفت مدل مورد قبول آنها در منطقه بیشتر مدل ترکیه است همان طور که رضاخان از ترکیه لائیک در زمان آتاتورک الگوبرداری کرد این جریان هم به دنبال شبیه سازی این مدل در جمهوری اسلامی ایران هستند تا یک حکومت لیبرال و لائیک یا سکولار را بتوانند برقرار کنند و فرهنگ غربی را به جای فرهنگ اسلامی جایگزین کنند از نگاه این طیف واقعیت دین داری ایرانیان یک مانع جدی در تحقق اهداف سکولارسازی آنها به شمار میرود بنابراین باید با مهندسی نرم اجتماعی و ایجاد تغییر از طریق رسانههای متعددی که وجود دارد این نقش به حاشیه رانده شود و در این مدل که آنها ارائه میکنند دین میتواند در فرهنگ به مراسم باقی بماند اما همان طور که در غرب هم بر روی آن تاکید میشود تلاش صورت میگیرد وزن و اثر آن در قدرت سیاسی و قانون گذاری به حداقل برسد و یا حتی صفر شود تا حکمرانی ایران بر پایه ارزشهای سکولار استوار شود.
تسنیم: بازتاب بیانیه اخیر اصلاح طلبان در بین عقلای سیاسی کشور چه بوده است؟
بازتاب بیانیه اخیر تاکید بیشتر بر مذاکره و تداوم مذاکره با امریکا و تعلیق غنی سازی تاکید کرده در میان طیف عقلای سیاسی کشور حتی بخش وسیعی از اصلاحطلبان با سابقه منفی و انتقادی بوده بسیاری از اصلاح طلبان با سابقه این بیانیه رو برخلاف انسجام و وحدت ملی و حتی بعضی به عنوان خیانت به کشور معرفی کردند و این نشان میدهد که وضعیت وخیم این بیانیه به حدی است که حتی طرفداران این جریان هم نتوانستند آن را تحمل کنند و آن را نوعی خیانت به کشور قلمداد کردند.
در مجموع، واکنشها را در سه لایه اصلی دسته بندی میکنیم؛ یکی لایه امنیتی و راهبردی است که در این تأکید شده روایت فشار خارجی را میپذیرد، بیانیه از نگاه تحلیل گران امنیتی نوعی همصدایی آشکار با دکترین فشار حداکثری واشنگتن است به این معنا که اصلاح طلبان تندرو خواسته ناخواسته نقش ناقل پیام رژیم صهیونیستی و امریکای جنابت کار را برای جمهوری اسلامی دارند بازی میکنند و اهدافی که آنها در جنگ تحمیلی 12 روزه به آن دست نیافتند تلاش میکنند ما خودمان داوطلبانه این اهداف را تحقق بخشیم نکته دوم که بحث تعلیق غنی سازی که تأکید میکنند نوعی تخلیه اهرم چانه زنی از سوی ایران خواهد بود کارشناسان هستهای و دیپلماتهای باسابقه بارها هشدار دادهاند که چنین پیشنهادی عملا برگ برنده ایران را در هر مذاکره پیش رو از بین خواهد برد و این یک نوع لایه امنیتی است که بیانیه روی آن تأکید میکند و ضد امنیتی به شمار می رود نکته سوم تضعیف انسجام ملی است بسیاری از جریان اصلاحات هم به این اشاره کردن که تأکید شده بر عقب نشینی یک طرفه از سوی ایران در برابر غرب در شرایطی که تهدیدات خارجی روز به روز بیشتر میشود و با عقب نشینیها کاهش نمی یابد و تشدید میشود به نوعی شکستن جبهه داخلی و انسجام داخلی تعبیر شده که این بیانیه به وضوح دارد آن را مطرح میکند.
در لایه دوم این بیانیه میتوانیم این بحث را مطرح کنیم که بخش سیاسی و ملی این را می توانیم مورد توجه قرار دهیم که باز شاهد بودیم که بخشی از بدنه اصلاحات و چهرههایی که در دهه 70 و 80 در ساختار قدرت اصلاحات نقش محوری داشتند این بیانیه را یک اشتباه استراتژیک و حتی مغایر با منافع ملی توصیف کردند و این را مایه جدا شدن جریان اصلاحات از بدنه اجتماعی تفسیرکردند این ها معتقد هستند که بیانیه نه تنها با مطالبات واقعی مردم که حفظ امنیت و عزت ملی است هم خوانی ندارد؛ بلکه دقیقا پیام ضعف را به جامعه داخل و هم خارج به دشمن مخابره میکند و این بسیار خطرناک است و یک نوع واگرایی گفتمانی در آن دیده میشود و این بیانیه شکاف درون جریانی اصلاحایت را علنیتر میکند و باعث اختلاف درون جبههای در جبهه اصلاحات میشود.
لایه سوم بحث دیپلماتیک و رسانهای است این بیانیه یک نوع هدیه تبلیغاتی به آمریکا و غرب است بسیاری از مقامات پیشین وزارت خارجه با صراحت میگویند که طرفهای غربی با استناد بر همین مواضع ضعیف داخلی خواستههای خود را روز به روز بیشتر میکنند و نه تنها حاضر نیستند امتیاز بدهند بلکه به دنبال مطالبات حداکثری هستند این یکی از نتایجی است که میتواند در سیاست خارجی چنین بیانیههایی به وجود بیاید نکته بعدی بحث تعارض با تجربه برجام است که ما باید یادآوری کنیم بیشتر هم تعلیق عملی و عقبنشینی یک طرفه در برجام داشتهایم و بدون اینکه تضمین قائل اتکایی را دریافت کنیم ضررهایی را متوجه کشور کردهایم یعنی همین جریان با پیمان برجام که نوعی تعلیق عملی و عقب نشینی یک طرفه در آن بود تضمینی از سوی غرب در آن وجود نداشت باعث خروج طرف مقابل به خصوص امریکا از برجام و باعث تشدید تحریمها شد که خسارات زیادی را به کشور تحمیل کرد و واکنش رسانههای منطقهای در آن خصوص قابل توجه است برخی رسانههای عربی نزدیک به محور ضد ایرانی و غربی این بیانیه را نشانه شکست مقاومت در ایران معرفی کردند و و بازتاب گستردهای هم به آن دادند.
در یک جمع بندی میتوانیم بگوییم در ارزیابی بیانیه این بیانیه خلاف مصلحت امنیت ملی و هم در سطح تاکتیکی است و نوعی مذاکره از موضع ضعف را القا میکند و در سطح استراتژیک باعث برداشته شدن اهرم فشار از سوی ایران خواهد شد. نکته دوم این است که به وحدت داخلی آسیب جدی وارد میکند و باعث ایجاد شکاف آشکار در زمانی میشود که ما نیاز به انسجام داریم در اوج تهدیدات دشمن این بیانیه صادر میشود و به شکاف و انشقاق میان مردم دامن میزند و این نوعی خیانت بزرگ به کشور تلقی میشود و نکته سوم اینکه باعث تضعیف جایگاه بین المللی ایران میشود و پیام تسلیم را به دشمنان از سوی ایران ارسال میکند که این نوعی خیانت به کشور و ملت تلقی می شود.
تسنیم : آیا این بیانیه، جریانهایی خارج از کشور را هم نمایندگی میکند؟
براساس تحلیل محتوای این بیانیه و مقایسه آن با مواضع رسانهها و گروههای همسوی دشمن در خارج میتوانیم نتیجه بگیریم این بیانیه شباهت گفتمانی بسیار زیادی دارد و هدف گذاری آن با برخی از جریانهای اپوزیسیون خارج نشین و لابیهای ضد ایرانی کاملا مشهود است اولا ما شاهد یک همسویی کامل با مطالبات هستهای غرب در این بیانیه هستیم که تاکید مستقیم بر تعلیق غنی سازی دارد که دقیقا همان کلیدواژه ای است که در بیانیهها و گزارشهای لابیهای ضد ایرانی در واشنگنتن و اندیشکدههای وابسته به وزارت خارجه امریکا و دولت امریکا به صراحت به خصوص در دوران ترامپ بر آن تاکید شده است، حتی در متن بیانیه اخیر ادبیات اولتیماتوم گونهای نسبت به ساختار حکمرانی ایران داده میشود که همان ادبیاتی است که رسانههایی چون اینترنشنال و بی بی سی فارسی تبلیغ میکنند و این بیانیه نوعی زبان دشمن تلقی میشود.
نکته دوم بازخوانی نقشه راه اپوزیسیون لیبرال است که طیفهای خاصی در خارج از کشور به ویژه شبکههای نزدیک به اپوزیسیون خارجنشین سالهاست نسخهای تبلیغ میکنند که محور آن مذاکره سازش گونه با آمریکا و عقب نشینی سریع هستهای است تا به خیال خودشان اعتمادسازی غرب آغاز شود در حالی که مسأله کاملا روشن شده و در سالیان اخیر کاملا مشهود شده هر چه این اعتمادسازیهای یک طرفه و عقبنشینیهای یک طرفه از سوی ایران انجام شود غرب گامهای بلندتری در مسیر ضربه زدن به مصالح کشور و منافع ملی کشور برداشته است بیانیه فعلی در عمل همان نسخه را با مهر اصلاح طلبانه داخلی بازتولید میکند.
دیگر این که هدف احتمالی از این هم سویی است که ببینیم از این همسویی با دشمن در انتشار بیانیه چه هدفی را دنبال کردند یکی از اهداف میتواند ایجاد فشار متقارن داخل و خارج باشد فشار رسمی غرب که براساس تحریم و تهدید نظامی که وجود دارد در کنار فشار رسانه ای و سیاسی داخلی برای تغییر سیاست هسته ای ایران تلاش می کنند تا اهداف خود را دنبال کنند هدف دوم پیوند زدن منافع جناحی به پروژههای خارجی است.استفاده از گفتمان فریبکارانه نجات اقتصادی از راه برجام و مذاکرات همه جانبه با أمریکا برای کسب سرمایه سیاسی داخلی از سوی این جناح دنبال میشود و نوعی پیام به حامیان خارجی میدهد ارسال این سیگنال که ما در داخل پایگاه داریم، آماده اجرای سیاستهای شما هستیم و ما همان دیدگاه شما را قبول داریم و سیاستهای شما را دنبال میکنیم چیزی که به اصطلاح در ادبیات روابط بین الملل به نوعی به عنوان ستون پنجم دشمن میتواند تلقی شود.
نکته دیگر بحث نگرانی عقلای داخل از این همراهی است که بسیاری از سیاست مداران ملی گرا و حتی اصلاح طلبان میانه رو این همسویی را خطر نفوذ گفتمانی میداند یعنی شکلی از وابستگی نرم که به تدریج استقلال تصمیم گیری داخلی را دارد تضعیف میکند و از نگاه آنها این سطح ازاشتراک ادبیات و مطالبه بین یک جریان داخلی و اپوزیسیون و برانداز خارج نشین مرز رقابت سیاسی و همکاری با پروژه دشمن را مخدوش می کند و عملا گویا این مرز برداشته شده و جریانی از داخل کشور در بخشی از بدنه اصلاحات دارد همان اهداف دشمن را در داخل دنبال میکند که این بسیار خطرناک است.
انتهای پیام/