۴ محور کلیدی خیانت در زندگی از زبان کارشناس پلیس
اقتصاد ایران: خیانت، نهتنها یک آسیب فردی و خانوادگی، بلکه معضلی اجتماعی جدی است که میتواند بنیان زندگی مشترک را از هم بپاشد. این پدیده معمولاً زخمهای عمیق روحی و روانی بهویژه بر فرد خیانتدیده بر جا گذاشته، احساس امنیت عاطفی و اعتماد متقابل را از بین میبرد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، چندی قبل، شادی، زن 43 ساله، به واحد مشاوره کلانتری 118 ستارخان مراجعه کرد و با صدای بغضآلود، گفت:22 سال از ازدواجم با رضا میگذرد؛ سالهایی که در آنها هم خاطرات شیرین داشتم و هم سختیهایی که مثل سایهای همیشه همراه ما بود. اما اخیراً حقیقتی تلخ را کشف کردم؛ همسرم رابطه پنهانی با زنی دارد که چهار فرزند دارد. وقتی این حقیقت را شنیدم، انگار دنیا روی سرم خراب شد. قلبم شکست و احساس فروپاشی و بیکسی عمیقی مرا فرا گرفت؛ حسی که هرگز پیش از آن تجربه نکرده بودم.
در ابتدا تصمیم گرفتم سکوت کنم، شاید به این امید که این موضوع گذرا باشد یا بتوانم به تنهایی آن را تحمل کنم. اما این سکوت به سختترین و سنگینترین بار زندگیام تبدیل شد؛ بار تنهایی، اضطراب و ناامیدی که روز به روز بیشتر بر دلم سنگینی میکرد. هر لحظه فکر میکردم چطور میتوانم به این درد بیکسی پایان دهم، اما نمیدانستم به کجا پناه ببرم.
بعد از مدتی فهمیدم که این مسیر تنهایی، نه تنها به هیچ نتیجهای نمیرسد بلکه مرا بیشتر در خود فرو میبرد و سلامت روح و جسمم را به خطر میاندازد. در همین لحظه بود که شجاعت به خرج دادم و تصمیم گرفتم از ترسهایم عبور کنم و به کلانتری مراجعه کنم؛ جایی که میدانستم میتوانم کمک و راهنمایی بگیرم. حضور در واحد مشاوره و گفتوگو با روانشناسان پلیس، بار سنگینی را که روی دوشم بود سبک کرد و نخستین گام برای بازسازی خودم و زندگیام شد.
امیدوارم همه کسانی که در چنین شرایط سختی قرار دارند، جرأت کنند و بدانند که تنها نیستند؛ کمک همیشه در دسترس است و میتوان با حمایت درست، دوباره زندگی را ساخت.
خیانت یک معضل اجتماعی جدی است
سرهنگ کمالی، معاون اجتماعی کلانتری 118 ستارخان، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم با اشاره به پیامدهای مخرب خیانت در زندگی زناشویی گفت:
خیانت، نهتنها یک آسیب فردی و خانوادگی، بلکه یک معضل اجتماعی جدی است که میتواند بنیان زندگی مشترک را از هم بپاشد. این پدیده معمولاً زخمهای عمیق روحی و روانی بهویژه بر فرد خیانتدیده بر جای میگذارد، احساس امنیت عاطفی را از بین میبرد و اعتماد متقابل میان زوجین را نابود میکند. کاهش عزتنفس، بروز احساس تحقیر، و شکلگیری خشم یا نفرت شدید از پیامدهای روانی رایج در این شرایط است.
اگر این بحران بهموقع و با مداخله مؤثر مشاوران و کارشناسان مجرب مدیریت نشود، در بسیاری از موارد به جدایی قانونی یا طلاق عاطفی میانجامد؛ وضعیتی که حتی اگر به فروپاشی رسمی زندگی مشترک منجر نشود، کیفیت رابطه را بهشدت پایین میآورد و بر فرزندان نیز اثرات منفی ماندگار برجای میگذارد.
چهار محور کلیدی
بر اساس تجربه ما در کلانتری و بررسی پروندههای متعدد در این حوزه، چهار محور کلیدی برای مواجهه اصولی با اینگونه مشکلات وجود دارد:
1. کشف علت اصلی خیانت: در بسیاری از موارد، ریشه این رفتار به نارضایتی عاطفی، نبود صمیمیت، بیتوجهی به نیازهای روانی طرف مقابل یا حتی مشکلات حلنشده گذشته برمیگردد. درک دقیق علت، نخستین گام برای تصمیمگیری درباره آینده رابطه است.
2. حفظ آرامش در مواجهه اولیه: واکنشهای هیجانی شدید مانند فریاد، تهدید، یا خشونت فیزیکی میتواند اوضاع را پیچیدهتر کند، احتمال بروز درگیریهای شدیدتر را بالا ببرد و حتی روند رسیدگی قانونی یا مشاورهای را دشوار سازد.
3. استفاده از مشاوره تخصصی: مراجعه به واحدهای مشاوره پلیس، مراکز روانشناسی و مشاوره خانواده میتواند راهی برای بازسازی اعتماد و احیای ارتباط باشد. این مداخلات تخصصی، ضمن فراهمکردن فضایی امن برای بیان احساسات، به زوجین کمک میکند تا با ابزارهای علمی و مهارتهای ارتباطی، مشکلات را مدیریت کنند.
4. پیشگیری با آموزش پیش از ازدواج: آگاهی از مهارتهای گفتوگو، مدیریت تعارض، و شناخت متقابل پیش از تشکیل زندگی مشترک، میتواند بسیاری از اختلافات و بیتوجهیها را که زمینهساز خیانت هستند، کاهش دهد.
هیچ رابطهای از ابتدا عاری از اختلاف نیست؛ آنچه اهمیت دارد، نحوه مواجهه با مشکل و اراده طرفین برای حفظ زندگی مشترک است. اگر زوجین یاد بگیرند در مواقع بحران با صداقت و آرامش گفتوگو کنند، بسیاری از سوءتفاهمها و دلخوریها قابلحل خواهد بود.
بسیاری از افراد در مواجهه با خیانت از بیان احساسات واقعی خود فرار میکنند.سرکوب احساسات و پنهانکردن آسیب درونی، نهتنها کمکی به حل مسئله نمیکند، بلکه در طول زمان باعث تجمع احساسات منفی و حتی بروز واکنشهای غیرقابل پیشبینی میشود.
ورود شتابزده بستگان و اطرافیان به اینگونه مسائل گاه نهتنها کمکی به حل مشکل نمیکند، بلکه با ایجاد فشارهای عاطفی، زوجین را به سمت تصمیمهای غلط سوق میدهد. مداخله اطرافیان باید صرفاً در قالب حمایت عاطفی و همراهی از طریق ارجاع به متخصصان باشد.
طبق بررسیهای انجامشده، در بسیاری از مواردی که زوجین بعد از بهوجود آمدن خیانت در مسیر بازسازی رابطه موفق بودهاند، عنصر “پذیرش مسئولیت” نقش پررنگی داشته است. هر یک از طرفین باید سهم خود در ایجاد یا تشدید بحران را بپذیرد و برای اصلاح آن تلاش کند.
بازسازی اعتماد فرایندی زمانبر است و نمیتوان از فرد آسیبدیده انتظار داشت که یک شبه از همه چیز بگذرد. بههمیندلیل، داشتن صبر، همدلی و صداقت در این مسیر ضروری است.
رسانهها میتوانند با تولید محتواهای آموزشی و گفتوگو با متخصصان، توجه جامعه را به پیامدهای این پدیده جلب کنند و الگویی از مواجهه منطقی با بحران ارائه دهند.
نباید اجازه داد احساسات لحظهای آینده فرزندان را تحتالشعاع قرار دهد. در بسیاری از پروندهها، آسیب اصلی متوجه فرزندان خردسال یا نوجوان بوده که در این میان قربانی سکوت یا جدال والدین شدهاند.
به والدین توصیه میشود در چنین مواقعی از تحمیل نظرات خود به فرزندان یا استفاده از آنان برای تحتفشار قرار دادن طرف مقابل خودداری کنند؛ چرا که این امر میتواند در آینده منجر به بروز اختلالات رفتاری و مشکلات شخصیتی در کودک شود.
تجربه ما نشان میدهد که زوجینی که در کنار دریافت مشاوره، به بهبود وضعیت روانی خود از طریق فعالیتهای سالم مانند ورزش، مطالعه یا شرکت در دورههای مهارتآموزی توجه کردهاند، سریعتر به بهبود شرایط دست پیدا کردهاند.
گاهی اوقات ادامه زندگی مشترک بعد از یک خیانت به صلاح نیست؛ اما حتی در چنین مواردی نیز میتوان با مراجعه به یک روانشناس، روند جدایی را بهگونهای مدیریت کرد که کمترین آسیب متوجه طرفین و فرزندان شود.
گفتوگو کلید حل بسیاری از بحرانهای خانوادگی است. اگر دو نفر زمانی برای شروع رابطه تصمیم مشترک گرفتهاند، در زمان بروز مشکل نیز باید با مشارکت و تعامل درباره سرنوشت آن تصمیم بگیرند؛ چه برای ادامه دادن و چه برای پایاندادن محترمانه آن.
وی ابراز امیدواری کرد که با توسعه آموزشهای عمومی و گسترش فرهنگ مراجعه به مشاور، بتوان از بسیاری از فروپاشیهای خاموش در جامعه جلوگیری کرد.
به گفته او، زیست شرافتمندانه در یک خانواده سالم، نهتنها آرامش روانی اعضا را تأمین میکند، بلکه میتواند بهعنوان الگویی مثبت در جامعه اثرگذار باشد.
پایبندی به اصول اخلاقی و مسئولیتپذیری در قبال پیمانی که میان زوجین بسته شده، میتواند مانع از بسیاری از لغزشها شود.امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند ترویج فرهنگ گفتوگوی صادقانه، احترام متقابل و مسئولیتپذیری در خانوادهها هستیم؛ زیرا انسجام خانواده، ضامن سلامت جامعه است.
انتهای پیام/