عاشقانهسرایی که میخواست «فیتمدل» باشد؛ غزل را از فضای مجازی آموختم
اقتصاد ایران: محمد عزیزی تنها شاعر است که به صورت حرفهای در رشته بدنسازی فعالیت میکند و با وجود فعالیتش در اینستاگرام، معتقد است گویندهها و بلاگرهای شعر در اینستاگرام، ذائقه مخاطب را خراب کردهاند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمد عزیزی شاعری است که این روزها بعضی شعرها و کلیپهای شعرخوانیاش در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام، مورد توجه مخاطب قرار گرفته است. عزیزی شعرهایش را با همان ظرافتی که خوانشِ شعر نیاز دارد به مخاطب ارائه میکند و سپس با انتشار فیلم شعرخوانیها در صفحه اینستاگرامیاش، مواجهه تصویری هم با مخاطب برقرار میکند؛ دقیقاً برخلاف قریب به اتفاق شاعران که اقبال چندانی به دقائق و ظرایف شعرخوانی و نیز ارائه تصویری آن ندارند و تنها متن شعرشان را در صفحات مجازی خود منتشر میکنند.
همین باعث شده کلیپهای شعرخوانی عزیزی مورد توجه قرار گیرد و بعضی ابیات و غزلهای او، به دیگر شبکههای اجتماعی هم راه پیدا کند. ویژگی دیگر عزیزی این است که او به صورت حرفهای در رشته بدنسازی فعالیت میکند و در «bio» اینستاگرامش کلمه «مجموعه غزل انزوا» در کنار کلمه «فیت مدل» قرار گرفته است!
به بهانه فراگیر شدن بعضی کلیپهای شعرخوانی عزیزی به سراغش رفتیم تا درباره فعالیتش در فضای مجازی، تأثیر اینستاگرام در دیده شدن شعرهایش، اقبال مردم به بلاگرهای شعر در اینستاگرام و تأثیر آنها بر ذائقه ادبی مخاطبان شعر و نیز فعالیت حرفهایاش در رشته بدنسازی با او گفتگو کنیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* اولین کتاب شما «انزوا» است. درست است؟ درباره انزوا صحبت کنیم.
بله. این کتاب در نشر شانی منتشر شده است. با توجه به اینکه من شاعر مستقلی هستم و به گروههای مختلف فکری وابستگی ندارم و میتوانم بگویم از حمایت گروههای مختلف فکری و سیاسی و… محروم بودهام، همین که این کتاب در دو سال به چاپ سوم رسید، به نظرم اتفاق خیلی خوبی بود. سال ۱۴۰۱ کتاب منتشر شد و در همان سال اول دو چاپ به فروش رفت ولی از سال ۱۴۰۲ تا اواخر ۱۴۰۳ کتاب تجدید چاپ نمیشد و متأسفانه از انتشارات هم کسی جواب تماس من را نمیداد. قراردادی که من نوشته بودم شامل حق التألیف چندانی هم نمیشد و سود چندانی برای من نداشت، بنابراین نمیدانم چرا کتاب تجدید چاپ نمیشد.
مخاطبان از من درباره کتاب سوال میکردند و من هم میخواستم تکلیفم را با ناشر مشخص کنم. تقریباً یک سال کتاب چاپ نشد و در نمایشگاه کتاب سال ۱۴۰۴ چاپ سوم آن در ۵۰۰ نسخه منتشر شد. فکر میکنم از این چاپ هم دویست سیصد تایی در نمایشگاه به فروش رفته و اگر کتاب معرفی شود، این چاپ هم به زودی تمام میشود. شاید اگر کتاب در دست انتشاراتی بود که فعالتر بود یا خود انتشارات شانی آن را زودتر تجدید چاپ میکرد، تعداد جلدهای بیشتری از کتاب به فروش میرفت.
* شعرهای انزوا عاشقانه است؟
همه شعرهای من عاشقانه است. اولاً من فکر میکنم غزل از مغازله میآید و مغازله هم سخن عشق است. در بعضی روایتها میگویند آئین و وطن هم میتواند عشق باشد ولی شاید برای من از معشوق سخن گفتن، یعنی معشوقی غیر آئینی و غیروطنی، راحتتر است. در کل نگاه من این است که درباره موضوعات اجتماعی، سیاسی، دینی و… میشود در قالبهای دیگر هم گفت.
* چرا در غزل درباره این موضوعات شعر نگویند؟ چه دلیلی دارد؟ ما شعرهای سیاسی، اجتماعی، اعتراضی، عارفانه و آئینی زیادی در غزل داریم که اتفاقاً شعرهای خیلی خوبی هم هستند.
میدانم. بیشترِ شاعرانی که من آنها را میخوانم، مثل استاد محمد قهرمان و رهی معیری و صائب و حافظ، اینها اگر نکته انتقادی هم دارند، در قالب همان لطافت غزل بیان میکنند. یعنی یک غزل را به صورت کامل به آن موضوع اختصاص نمیدهند و حرفشان را در یک مصرع یا بیت میزنند و باقی غزل عاشقانه است. البته میتوانید به حرف من نقد وارد کنید ولی چیزی که با روحیات من سازگارتر است، شعر عاشقانه است. شاید هم من دانش کمی در حوزه دین و آئین داشته باشم. چون مثلاً در شعر آئینی ظرافتها خیلی بیشتر است و شما نمیتوانی از خیلی واژهها به راحتی استفاده کنی؛ چرا که ممکن است دچار کژتابی شوی. در شعر آئینی تو باید در عین احترام مضامینی بسازی که لطافت هم داشته باشد. شاعر باید خیلی دست به عصا جلو برود و کار برجستهای هم ارائه دهد. شما میتوانی در نیم ساعت غزل بنویسی و آن غزل آئینی را برای کسی بخوانی و حتی چاپش هم بکنی، ولی من این نگاه را ندارم. من معتقدم اگر میخواهیم برای یک شخصیت وطنی یا دینی غزلی بنویسیم، باید غزل قابل دفاعی باشد. از این جهت من خودم را در این کار ناتوان میبینم.
* البته با شما اختلاف نظر دارم، چون همانطور که گفتم غزلهای اجتماعی و سیاسی و آئینی خیلی خوبی در تاریخ ادبیات فارسی داریم که اتفاقاً جزو بهترین و مهمترین شعرهای ادب فارسی است.
قبول دارم. ابیاتی که در ذهن مخاطب عام جامعه مانده، بیشتر مضامین عاشقانه است.
* چون غزل عاشقانه بیشتر گفته شده است وگرنه اینطور نیست که قالب غزل برای موضوعات غیرعاشقانه خوب و مناسب نیست.
باید علتش را هم ببینیم که چرا بیشتر گفته شده. شاید نوعی عرضه و تقاضا هم باشد. یعنی گرایش مخاطب به غزل عاشقانه بیشتر است.
* بله. در این بحثی نداریم. حرف من این بود که غزل غیرعاشقانه هم در کار شاعران بوده و بعضاً خیلی موفق و مؤثر شده است؛ مثلاً شعر «مرگ بر جهان شما نیز بگذرد» که همه مردم آن را شنیدهاند و شاید خیلیها یکی دو مصرع یا بیت آن را هم حفظ باشند.
از این موضوع بگذریم. به تازگی میبینیم کلیپهای شعرخوانی شما در فضای مجازی دیده و شنیده میشود. انگار اینستاگرام باعث شده شعر شما بهتر به گوش مخاطب برسد. همینطور است؟
تا حدودی. من خیلی موافق نیستم که دلیل اقبال مخاطب به شعرهای من فقط به خاطر حضور در اینستاگرام و انتشار فیلم شعرخوانیها است. چون پیش از این هم وقتی که بیتها و غزلهایم را در کانال تلگرامم منتشر میکردم، خیلی خوب میچرخیدند. تا حدی که بعضی از دوستان نزدیکم شعرها را برای من میفرستادند و میگفتند برای پخش کردن شعرها پول میدهی؟! یک جاهایی حتی اگزجره شده است.
ولی قبول دارم ویدیوهایی که از شعرخوانی من به واسطه انجمن شبهای امین یا جلسه شعرخوانی آئینه ضبط شده است، مورد توجه مخاطب قرار گرفته است. این شعرخوانیها و فعالیت من در اینستاگرام باعث شده یک جوری مخاطب عام شعر متوجه شود که شاعر میتواند استایل و ظاهر امروزی داشته باشد، یعنی زیست شاعرانه و متداول شاعران را نداشته باشد، اما غزل کلاسیک هم بنویسد و به المانهای غزل کلاسیک هم پایبند باشد. احساس میکنم این تضاد در رفتار شخصی من در کنار عاطفهای که من همیشه سعی میکنم در شعر جریان داشته باشد، باعث شده شعرخوانیها در فضای مثل اینستاگرام دیده شوند.
حسین به من میگفت قبل از اینکه شعرت را منتشر کنی برای من بفرست تا با همدیگر روی آن دستی بکشیم. به همین خاطر شاید از من بیت یا غزل ضعیف یا مبتذلی نبینید. یکی از دلایلش شاید همین باشد که قبل از انتشار از فیلتری به نام حسین دهلوی رد میشود.
* اینکه زبان و عاطفه شعر شما به مخاطب عام نزدیک است هم نکته مهمی است. این ویژگیها در شعر شما عمدی بوده است؟
سعی من همیشه این بوده که در غزلهایم اصطلاحات روزمره را تا جایی که غزل به سمت زرد شدن نرود، استفاده کنم. مخاطب میتواند با این نوع گفتار ارتباط برقرار کند. البته باز هم میگویم قبل از اینکه در فضای اینستاگرام فعالیت جدی داشته باشم، شعرهای من در کانالهای تلگرامی پخش شده بود. مثلاً علی ضیا هم شعر من را استفاده میکرد ولی اسمم را زیر شعر نمینوشت. حضور من در اینستاگرام و بالا آمدن صفحه اینستاگرامم به خاطر این بود که مخاطبان بدانند شاعر این شعرها کیست. از وقتی که افراد چهرهام را میبینند، میدانند که این شعر از من است و اسمم را کنار شعرها مینویسند.
* البته من به عنوان نقطه قوت این سوال را پرسیدم. چون شاعران خوبی هستند که شعرشان دیده نمیشود، ولی شما با استفاده از ظرفیت فضای مجازی توانستید شعرتان را به مخاطب معرفی کنید.
ابتدا داخل پرانتز بگویم من خودم غزل گفتن را از فضای مجازی یاد گرفتم. تحصیلات من چیز دیگری است و شغل اول و دوم و سومم هم چیز دیگری است. سال ۹۴ اینستاگرام را روی گوشیام نصب کردم و به صورت تصادفی در اکسپلور با بعضی صفحات که شعرها را منتشر میکردند، آشنا شدم. حتی یادم است با یکی از شعرهای کاظم بهمنی به شعر علاقهمند شدم. همان صفحه از حسین دهلوی هم شعر گذاشته بود و من حسین را فالو کردم. ارتباطم با حسین ادامه پیدا کرد و کمکم وزن را به صورت آوایی یاد گرفتم و شروع کردم به نوشتن شعر. حسین به من میگفت قبل از اینکه شعرت را منتشر کنی برای من بفرست تا با همدیگر روی آن دستی بکشیم. به همین خاطر شاید از من بیت یا غزل ضعیف یا مبتذلی نبینید. یکی از دلایلش شاید همین باشد که قبل از انتشار از فیلتری به نام حسین دهلوی رد میشود.
* الآن هم همینطور است؟ یعنی الآن هم شعرها را قبل از انتشار برای حسین دهلوی میفرستید؟
بله. قبلاً فقط حسین بود ولی الآن شعرها را به سه دلیل برای سه نفر میفرستم. برای حسین دهلوی میفرستم چون از نظر مضمونی به نوعی شاعر سبک هندی است و در حوزه مضمون میتواند به من کمک کند. برای سجاد رشیدیپور میفرستم، چون زبان و روانی زبان برای سجاد خیلی مهم است و میتواند در حوزه زبان به شعرم کمک کند. برای خانم انسیه آرزومندی هم میفرستم که ادمین یک کانال تلگرامی در حوزه شعر است. خانم آرزومندی خیلی کتاب خوانده است. برای خانم آرزومندی از این جهت میفرستم که به صورت ناخودآگاه مضمون کسی را استفاده نکرده باشم. ماحصل نظر این سه نفر، اصلاحهای نهایی است که روی آن غزل کار میکنم.
* یک نکته جالب درباره شما این است که «فیت مدل» هم هستید؛ یعنی کار بدنسازی میکنید.
داشتم تلاش میکردم که فیت مدل بشوم! تا مرحله مسابقات انتخابی تیم ملی هم پیش رفتم ولی به دلایل مختلف نشد به صورت جدیتر ادامه بدهم. هم یک سری اتفاقات برای خودم افتاد و هم شرایط آن مسابقات طوری است که حتماً باید از طرف بعضی افراد حمایت شوی. شانسم را امتحان کردم ولی نشد جدیتر ادامه بدهم.
شاید یکی از دلایلی که مورد لطف مخاطب عام قرار گفتم، همین باشد؛ یعنی همین تضادهایی که در من وجود دارد. مثلاً من تسبیح دستم نمیگیرم، انگشترها و گردنبندهای عجیب و غریب ندارم، سیگار هم نمیکشم. اگر من را توی خیابان ببینید متوجه نمیشوید که شاعر هستم
* به هرحال هنوز هم بدنسازی را ادامه میدهید و تصاویرش را در صفحه مجازیتان منتشر میکنید. من شاعر دیگری نمیشناسم که بدنسازی کند! واکنش مخاطب چیست؟
شاید یکی از دلایلی که مورد لطف مخاطب عام قرار گفتم، همین باشد؛ یعنی همین تضادهایی که در من وجود دارد. مثلاً من تسبیح دستم نمیگیرم، انگشترها و گردنبندهای عجیب و غریب ندارم، سیگار هم نمیکشم. اگر من را توی خیابان ببینید متوجه نمیشوید که شاعر هستم. نه فقط خیابان، حتی در باشگاهی که میروم هم کسی نمیداند من شاعر هستم. سر کار هم کسی نمیداند من شاعر هستم. البته لزومی هم ندارد که بدانند من شاعرم. چون به نظر من شاعر هیچ فرقی با مردم عادی ندارد.
* واقعاً شاعران هیچ فرقی با مردم عادی ندارند؟
بعضیها میگویند شاعرها تافته جدا بافته هستند و با همه متفاوت هستند، در حالی که ما هم در زندگی روزمره درگیر زندگی هستیم. ما هم باید درآمد خودمان را داشته باشیم، به خانواده برسیم، وزش کنیم، قسط بدهیم و دیگر کارهای معمولی. به نظرم شعر درصد خیلی کمی از زندگی ما را در بر میگیرد. فکر میکنم این نگاه که من تافته جدا بافته هستم و باید با من متفاوت از دیگران برخورد شود، درست نیست. این باعث میشود شاعر از مخاطب دور شود. این نگاه، نگاهِ بالا به پایین نسبت به مخاطب است. بعضی شاعرها در کامنتها جواب شخص را نمیدهند یا اگر کسی برایشان شعر میفرستد، نگاه نمیکنند. همه اینها باعث میشود که آن ارتباط بین شاعر و مخاطب شکل نگیرد.
* شما که تجربه فعالیت در اینستاگرام را دارید، بگویید اینکه شاعر در فضای مجازی فعال باشد، برای شاعر فرصت است یا نه؟
به نظر من فرصت است. اتفاقی که الآن افتاده، این است که ادبیاتمان در معرض تهدید است. یعنی با وجود یکسری گوینده و مجری و بلاگرهای شعری که شعرهای زرد را ترویج و تبلیغ میکنند، به شعرمان ضربه خورده است. اگر شاعرانی که خوب شعر میگویند در بستر فضای مجازی حضور جدی نداشته باشند، مخاطب عام که معمولاً دنبال آسودگی خودش است، به همان شعرهای زرد و سطحی فضای مجازی بسنده میکند و سلیقهاش با سلیقه بلاگرهای شعر شکل میگیرد.
البته این را هم باید گفت که گاهی اوقات، مخاطب عام، از دریچه شعر زرد وارد شعر جدی و فاخر میشود. یعنی با شعر زرد جذب میشود، با آن همزادپنداری میکند و بعد از مدتی اگر مخاطب واقعی شعر باشد و دنبال شعر خوب باشد، مسیرش را عوض میکند.
وقتی شاعر خوب و جدی ما در اینستاگرام حضور ندارد و فضای مجازی از شعرهای خوب و شاعران خوب خالی است، طبیعی است که بلاگرهای ادبی رشد کنند و به سلیقه ادبی مردم هم آسیب بزنند.
* چرا فکر میکنید بلاگرهای شعر در اینستاگرام در حال ضربه زدن به شعر هستند؟ بعضی از آنها مخاطبان خیلی زیادی هم دارند و از کارشان استقبال میشود.
حضور این گویندهها و بلاگرها، باعث شده شعرهای زرد خیلی در فضای مجازی تبلیغ و ترویج شود. خیلی از مردم و حتی شاعران ما، حتی کسانی که دکترای ادبیات دارند، استاد محمد قهرمان را نمیشناسند ولی برخی از کسانی که چیزهایی به اسم شعر مینویسند را میشناسند. این باعث میشود اسم محمد قهرمان به گوش هیچکس نرسد اما بعضی شاعران مطرح شوند. نبودِ افراد تأثیرگذار در فضای اینستاگرام، باعث شده که شاعران درجه چندم دیده شوند. متأسفانه صفحات زرد دنبالکنندههای میلیونی دارند و شعرشان هم به صورت جدی دیده میشود.
* یکی از این صفحات متعلق به پسری است که با دست و پا کردن کلمات و سوار کردن آنها روی وزن، مخاطب میلیونی دارد. با ادبیات بسیار زرد و مبتذل، به موضوعات سیاسی و اجتماعی روز میپردازد. مشکل این نیست که به چه موضوعاتی میپردازد، بلکه مشکل این است که شعر نمیگوید و فقط با نام شعر، هزلنویسی میکند. چرا این دست شاعران در فضای مجازی مورد اقبال قرار میگیرند؟
دلیلش همان است که عرض کردم. یکی از همین صفحات وقتی که شش هفت هزار فالور داشت، من را دنبال میکرد. حتی یکی از غزلهایم را هم به نام خودش زده بود. وقتی صفحه همین آدم را باز میکنی، میبینی که این آدم شاعر نیست، بلکه بلاگر حوزه شعر است. قاب ویدئو را تقسیم به دو میکند؛ بالای قاب یک فیلم پخش میکند و بعد از پخش فیلم، یک شعر ضعیف میخواند و مخاطب از آن خوشش میآید. یک جورهایی جوابیه به شخصی که ویدیویش در بخش بالایی صفحه پخش میشود.
وقتی شاعر خوب و جدی ما در اینستاگرام حضور ندارد و فضای مجازی از شعرهای خوب و شاعران خوب خالی است، طبیعی است که چنین بلاگرهای ادبی رشد کنند و به سلیقه ادبی مردم هم آسیب بزنند. همین شاعران درجه چندم با همین شعرها وارد گوشیهای مردم میشوند، سلیقه ادبی جامعه را مبتذل میکنند و بعد در برنامههای سیاسی هم دعوت میشوند و بیانیههای سیاسی در قالب شعر (نظم) ارائه میدهند.
به نظرم شاعران باید فضای مجازی را جدیتر بگیرند و کمک کنند که شعر خوب به دست مخاطب برسد. اگر ما برای خودمان شعر بگوییم و تنها در جمعهای شاعرانه و بسته خودمان شعر بخوانیم، این شاعرنماها هستند که سلیقه مخاطب را به دست میگیرند. شاید یکی از دلایل فعالیت جدی من در اینستاگرام همین باشد؛ اینکه در حد خودم کمک کنم شعر خوب به دست مخاطب برسد.