عطر صدر ـ ۳۳|آخرین تلاش صدام برای توافق با شهید صدر

اقتصاد ایران: آخرین تیر صدام برای توافق با شهید صدر، با ایستادگی این مرجع عالیقدر به سنگ خورد.

- اخبار اقتصادی -

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ صدام پیش‌بینی می‌کرد که اعدام شهید صدر عوارض گسترده‌ای برای حکومت داشته باشد. به همین دلیل ضمن یک طراحی امنیتی فوق‌العاده، قدم به قدم دور او را خلوت کرد و هنگامی که صحنه را خالی دید ــ و بخصوص وقتی علمای نجف نشان دادند که بصورت شایسته به شهید صدر اقبال ندارند ــ به اعدام شهید صدر و خواهر مکرمه‌اشش مبادرت کرد. کتاب «شرح صدر» و متون «پژوهشگاه تخصصی شهید صدر» درباره آخرین مذاکرات حزب بعث با او نکات مهمی را یادآور شده‌اند که با مقادیری تصرف و نکات افزوده ذیلاً تقدیم خواهد شد.

بیشتر بخوانید

آخرین مذاکرات در آخرین روزهای قبل از شهادت شهید صدر مذاکرات متعددی انجام شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید؛ چون موضع شهید صدر ثابت بود و وعده و وعیدهای حکومت هیچ تأثیری در آن نداشت.

شرایط و اوضاع به من اجازه نمی‌دهد همه جزئیات را به طور دقیق ذکر کنم، اما به طور خلاصه چند مورد قابل ذکر را بیان می‌کنم

. آخرین مذاکرات که تنها چند روز پیش از شهادت شهید صدر بود، میان او و فرستاده ویژه قصـر جمهوری صورت گرفت. در این مذاکرات چندین دیدار روی داد که هر کدام بیش از سه ساعت طول می‌کشید. از این رو من در اینجا سعی می‌کنم با حذف جزئیات، صرفاً به ذکر بخش‌های اصلی آن اکتفا کنم.

فاضل البراک مدیر کل اداره امنیت با شهید صدر تماس گرفت و به او گفت: «امروز از سوی رهبری حزب، نماینده‌ای نزد شما می‌آید تا درباره همه مسائل صحبت کند و امیدوارم که نتایج این گفت‌وگو خوب و مثبت باشد.»

یک ساعت بعد آن نماینده که در مقایسه با سایر مسئولان فردی مؤدب و خوش‌رفتار بود، همراه چند محافظ به خانه شهید صدر آمد و از شهیده بنت‌الهدی درخواست کرد شهید صدر را ملاقات کند. به محافظانش نیز گفت خارج از خانه بمانند و خودش وارد خانه شد.

نیروهای امنیتی که خانه شهید صدر را محاصره کرده بودند، رفت‌وآمد در کوچه را حتی برای ساکنان کوچه ممنوع کردند. وی خدمت شهید صدر رسید و خودش را ابوعلی، فرستاده ویژه قصـر جمهوری معرفی و ابراز کرد از طرف حکومت اختیارات کامل دارد.

ابوعلی صحبت‌هایش را با تعارفاتی بسیار گرم و صمیمانه آغاز کرد و گفت: «برای آقای رئیس جمهور و ما این وضع دشوار است. ما تمایلی به این وضعیت نداریم و دوست نداشتیم شما را در چنین وضعی ببینیم. امیدوارم موفق شویم و این مشکل را حل کنیم. چون شما هم عرب و از خود ما و یک اندیشمند بزرگ اسلامی هستید.»

شهید صدر: «اگر منظور شما از این وضعیت، حصـر است، من از حصـر ناراحت نیستم.»

 

آخرین مذاکرات پیش از شهادت؛ استواری موضع و بی‌ثمر بودن تلاش‌ها

در واپسین روزهای پیش از شهادت، مذاکرات متعددی با آیت‌الله سید محمدباقر صدر انجام شد؛ اما هیچ‌یک به نتیجه‌ای نینجامید. علت این ناکامی، ثبات و قاطعیت کم‌نظیر شهید صدر در مواضعش بود؛ مواضعی که در برابر وعده‌ها، تهدیدها و پیشنهادهای حکومت، ذره‌ای تغییر نکرد.

گرچه وضعیت امنیتی و محدودیت‌های آن روزها، روایت تمام جزئیات این دیدارها را دشوار می‌سازد، اما بر پایه آنچه می‌توان گفت، در آخرین دور از این مذاکرات که تنها چند روز پیش از شهادت ایشان رخ داد، فرستاده‌ای ویژه از سوی قصر جمهوری با شهید صدر دیدار کرد. این دیدارها چند نوبت و هر نوبت بیش از سه ساعت به طول انجامید. در اینجا، صرفاً خطوط اصلی این مذاکرات ذکر می‌شود، بی‌آنکه وارد جزئیات امنیتی و محرمانه آن شویم.

در نخستین مرحله، فاضل البَراک، مدیرکل وقت اداره امنیت، با شهید صدر تماس گرفت و گفت: "امروز از سوی رهبری حزب، نماینده‌ای نزد شما می‌آید تا درباره همه مسائل صحبت کند. امیدوارم نتایج این گفت‌وگو خوب و مثبت باشد."

ساعتی بعد، فردی که در مقایسه با سایر مسئولان رژیم، ادب و رفتاری ملایم‌تر داشت، همراه چند محافظ وارد کوچه شد. او که بعدها خود را با نام «ابوعلی» و فرستاده ویژه کاخ ریاست‌جمهوری معرفی کرد، از شهیده بنت‌الهدی خواست اجازه دیدار با شهید صدر را بیابد. محافظانش را در بیرون خانه نگه داشت و خود به‌تنهایی وارد منزل شد. هم‌زمان، نیروهای امنیتی مستقر در کوچه، هرگونه رفت‌وآمد ساکنان محل را ممنوع کردند.

ابوعلی پس از ورود، خود را به عنوان نماینده رسمی حکومت معرفی کرد و تأکید نمود که از سوی بالاترین سطوح قدرت، اختیارات کامل دارد. او سخنانش را با لحنی پر از تعارفات گرم و جملاتی عاطفی آغاز کرد و گفت: "برای آقای رئیس‌جمهور و ما این وضع دشوار است. ما تمایلی به این وضعیت نداریم و دوست نداشتیم شما را در چنین وضعی ببینیم. امیدوارم موفق شویم و این مشکل را حل کنیم. چون شما هم عرب و از خود ما و یک اندیشمند بزرگ اسلامی هستید".

در پاسخ، شهید صدر با آرامش و قاطعیت فرمود: "اگر منظور شما از این وضعیت، حصـر است، من از حصـر ناراحت نیستم".

ابوعلی گفت: "فقط حصر نیست. همین که بطور کلی رابطه ما و شما غیرعادی است، موجب ناراحتی ماست... سیدنا! من از طرف رهبری حزب اختیارات کامل دارم تا درباره همه مسائل و مشکلات با شما صحبت کنم و ان‌شاءالله امروز راه حلی پیدا می‌کنیم که هردو طرف از آن راضی باشند و اوضاع به روال عادی برگردد و حتی به سطح محبت و دوستی بین ما هم برسد."

شهید صدر با آرامش پاسخ داد که آماده شنیدن سخنان اوست. ابوعلی ادامه داد: "سیدنا! اتفاقی که در ماه رجب افتاد، مبارزه‌طلبی با حکومت بود و آبرو و حیثیت حکومت هتک شد. مسئولیت این قضیه با شماست. مایلم به اطلاع شما برسانم، رهبری حزب با هیچ کس به اندازه شما با مدارا و نرمش برخورد نکرده، حتی با رفقای حزب. یکی از سخت‌ترین مسائل برای ما و از مسائل پیچیده رهبری حزب این است که چگونه باید با شما تعامل کنیم. کارهای شما برای حکومت غیر قابل تحمل است".

شهید صدر پرسید: "من چه کرده‌ام؟"

ابوعلی بی‌درنگ پاسخ داد: "خیلی کارها... رابطه با ایران یا گروه‌های مخالف رژیم و تحریم پیوستن به بعث."

شهید صدر توضیح داد: "رابطه من با ایران تنها در حد رابطه با آقای خمینی است، که چیزی جز رابطه یک روحانی با روحانی دیگر نیست. موضع من درباره حمایت از انقلاب اسلامی ایران با موضع رژیم هماهنگ است، و خود شما هم انقلاب اسلامی را تأیید کردید."

ابوعلی بلافاصله واکنش نشان داد: "ما می‌خواهیم این کار با موافقت و مشورت ما انجام شود، و غیر از این، مبارزه‌طلبی با ما به شمار می‌آید. هیچ شهروندی حق ندارد با یک حکومت دیگر رابطه برقرار کند. از نظر ما این مزدوری برای بیگانه است. در هر حال، رهبری حزب برای حل این مشکلات شروطی قرار داده و اگر شما شروط را قبول کنید، این بحران به پایان خواهد رسید و شما با عزت و احترام زندگی خواهید کرد".

شهید صدر پرسید: "آن شروط چیست؟"

ابوعلی یکی‌یکی شروط را برشمرد:

1- از انقلاب اسلامی ایران حمایت نکنید و با صدور بیانیه‌ای از مواضعی که در این باره اتخاذ کرده‌اید عذرخواهی نمایید؛

2- در این بیانیه، گروه‌هایی را که در ماه رجب فعال شدند محکوم کنید؛

3- باید فتوایی به خط خود صادر کنید و پیوستن به حزب‌الدعوه را حرام اعلام نمایید؛

4- از فتوای خود مبنی بر حرمت پیوستن به حزب بعث صرف‌نظر کنید؛

5- بیانیه‌هایی صادر کنید و رژیم را ــ ولو در حد برخی دستاوردهایش مثل ملی‌کردن نفت یا اعطای خودمختاری به کُردها یا از بین بردن بی‌سوادی ــ تأیید نمایید.

شهید صدر بی‌درنگ پرسید: "و اگر این خواسته‌ها را نپذیرم؟"

نماینده حکومت با لحنی صریح پاسخ داد: "اعدام"!

شهید صدر گفت: "من همین الآن آماده‌ام با شما به بغداد بیایم تا حکم اعدام را اجرا کنید".

در نقل شهید صدر از این دیدار آمده است که پس از شنیدن این پاسخ، ابوعلی کاملاً مبهوت شد؛ رنگ چهره‌اش تغییر کرده بود. لحظاتی سرش را پایین انداخت، گاهی نگاهی به شهید می‌انداخت و گاهی به سکوت پناه می‌برد. سرانجام پرسید: "این جواب آخر شماست؟"

شهید صدر گفت: "بله، جواب دیگری ندارم".

ابوعلی آخرین بار پرسید: "نمی‌خواهید بیشتر فکر کنید؟"

و پاسخ شهید صدر کوتاه و قاطع بود: "فایده‌ای ندارد".

این دیدار بی‌نتیجه پایان یافت.

دیدار دوم ابوعلی با شهید صدر

چند روز پس از نخستین دیدار، ابوعلی بار دیگر نزد آیت‌الله سید محمدباقر صدر آمد. این‌بار طرحی متفاوت در دست داشت و تصور می‌کرد شهید صدر با توجه به پیشنهادهای جدید و امتیازهای ویژه‌ای که از سوی رژیم وعده داده شده بود، تسلیم خواهد شد. او چنین گفت: "سیدنا! اگر شما شروط ما را بپذیرید، رئیس‌جمهور شخصاً به دیدار شما خواهد آمد و این دیدار از طریق رسانه‌های رسمی کشور پخش می‌شود. همچنین به نشانه از تعظیم و بزرگداشت، رئیس‌جمهور اتومبیل شخصی خود را به شما هدیه خواهد داد. برای آنکه از حسن‌نیت ما مطمئن شوید، نیازی نیست پیش از پخش برنامه تلویزیونی بیانیه‌ای صادر کنید. افزون بر این، از این پس دستورات و خواسته‌های شما در تمامی ادارات دولتی لازم‌الاجرا خواهد بود. ما با این اقدامات، صفحه جدیدی از صداقت و محبت را آغاز کرده‌ایم؛ چراکه باور داریم ما به شما از خمینی نزدیک‌تریم، و شما نیز به ما از او نزدیک‌ترید".

شهید صدر، بدون تردید و تأمل، همان پاسخ پیشین را تکرار کرد: "موضع من همان موضع پیشین است."

ابوعلی، که گویا انتظار چنین استواری‌ای را نداشت، برآشفته گفت: "نمی‌دانم شما چه می‌خواهید! به خدا و به شرافتم قسم، رهبری حزب در برابر هیچ‌کس تا این حد کوتاه نیامده است. به خدا قسم، ما اشخاصی را اعدام کرده‌ایم که بسیار کمتر از این، علیه ما اقدام کرده‌اند؛ حتی برخی از آن‌ها فدایی حزب بودند. این اصرار شما چه معنایی دارد؟ می‌خواهید چه کنیم."

شهید صدر، با همان آرامش در کلام، پاسخ داد: "من از شما چیزی نمی‌خواهم، و چنان‌که پیش‌تر گفتم، اگر راه‌حل این بحران اعدام است، من برای آن آماده‌ام. دیگر سخنی ندارم".

ابوعلی برای مدتی سکوت کرد. سپس دوباره سخن را از سر گرفت و درباره شروط مطرح‌شده مذاکره‌ای را آغاز کرد. بند به بند آن‌ها را تعدیل کرد و از مواضع پیشین عقب نشست. اما در نهایت، با لحنی جدی گفت: "بدانید! فقط یک شرط باقی مانده که به هیچ وجه اختیار ندارم از آن صرف‌نظر کنم".

شهید صدر پرسید: "آن شرط چیست؟"

ابوعلی پاسخ داد: "باید موافقت کنید که مصاحبه‌ای با یک روزنامه خارجی انجام دهید. می‌توانید حتی سؤالات را خودتان تنظیم کنید؛ اگر خواستید، در حوزه فقهی باشد، مانعی ندارد. فقط کافی‌ است در این مصاحبه تأکید کنید که میان شما و رژیم خصومتی وجود ندارد. یا مثلاً برخی از دستاوردهای رژیم، مانند از بین بردن بی‌سوادی، ملی‌کردن صنعت نفت یا اعطای خودمختاری به کردها را تأیید کنید. در برابر، ما تعهد می‌دهیم تمامی امتیازهای پیشین را بی‌کم‌وکاست اجرا کنیم".

شهید صدر، بار دیگر با همان قاطعیت پرسید: "و اگر این مصاحبه را انجام ندهم؟"

ابوعلی بی‌درنگ پاسخ داد: "اعدام می‌شوید. به شرافتم قسم، هیچ راه‌حل دیگری وجود ندارد".

شهید صدر گفت: "من آماده اعدام هستم و سخن دیگری ندارم".

ابوعلی که گویا تحت تأثیر این عزم قرار گرفته بود، لحظاتی طولانی سکوت کرد. سپس از جای برخاست، و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، با لهجه‌ای عامیانه و اندوهگین گفت: "حیفه کسی مثل شما بره زیر خاک؛ به خدا قسم حیفه".

پس از پایان این دیدار، یکی از نزدیکان شهید صدر، در حضور بنت‌الهدی، خطاب به ایشان گفت: "شرط آخر، شرط مهمی نیست و اگر آن را بپذیرید، معنای عقب‌نشینی نمی‌دهد. در ضمن، کسی که بداند شما در این شرایط دشوار و در حالی‌که همه تنهایتان گذاشته‌اند، چنین تصمیمی گرفته‌اید، خرده‌ای نخواهد گرفت. زنده‌ماندن شما برای اسلام و برای فعالیت‌های اسلامی در عراق، اهمیت بسیار بیشتری دارد. آن وقت خواهید دید که واقعیت‌ها چگونه تصوراتتان را درباره برخی امور تغییر می‌دهند. اگر شهید شوید، چه کسی از این تجربه‌ها بهره خواهد برد؟ من فکر می‌کنم باید از این فرصت استفاده کنیم و برای خروج از عراق آماده شویم. اگر مایل نیستید از عراق خارج شوید، بیایید به منطقه‌ای امن در شمال کشور برویم؛ از آنجا بهتر می‌توانید فعالیت‌ها را رهبری کنید".

با وجود اصرار فراوان، شهید صدر تصمیم خود را تغییر نداد. سر به آسمان بلند کرد و با تمام وجود چنین دعا کرد: "بارالها! به حق محمد و آل محمد، از تو می‌خواهم با خشنودی‌ات، شهادت را روزی من گردانی. بارالها! تو می‌دانی که این کار را برای دنیا انجام نداده‌ام، بلکه در پی رضای تو و خدمت به دین تو بوده‌ام. بارالها! مرا به پیامبران و ائمه و صدیقین و شهدا ملحق کن، و از رنج این دنیا آسوده‌ام گردان".

سپس اشک‌های خود را پاک کرد، تا خانواده‌اش چهره‌اش را چنین نبینند و نگران نشوند. از بنت‌الهدی خواست تا نتیجه این دیدار را برای کسی بازگو نکند.

نقل است که پس از این دیدار، نزدیکان احساس کردند شهید صدر با عطوفتی خاص به فرزندانش می‌نگرد؛ نگاهی که پیش از آن در او دیده نشده بود. هر بار که نگاهش به یکی از فرزندان می‌افتاد، لبخندی آمیخته با اندوه بر چهره‌اش نقش می‌بست. گویی به یقین دریافته بود که زمان رفتنش فرارسیده است.

انتهای پیام/

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ