احوال حج_۴۰/ حج، بزرگترین سفر هر انسان؛ حتی غیرمسلمان!
اقتصاد ایران: سفر حج درشتترین، کاملترین و بزرگترین سفر برای هر انسان میتواند باشد؛ حتی اگر آن انسان یک مسلمان نباشد. من معتقدم که اگر یک مسیحی یا حتی یک هندو هم بیاید و این فضای حج و این آداب را ببیند، واقعاً متحول میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علیرضا قزوه نویسنده کتاب «پرستو در قاف» در ادامه روایت خود از سفر حج و نگارش سفرنامه خود گفت:
این سفر، به قول مولانا، یک سفر درشت است. ما سفرهای درشت و سفرهای ریز داریم. سفرهایی داریم که کوتاهاند، ریز و کوچکند. مثلاً سفری که هر روز یک نفر از کرج میآید تهران سرِ کارش و برمیگردد؛ این اصلاً سفر نیست. این به قول معروف فقط رفتوآمد به محل کار است.
برخی وقتها، سفر واقعی سفری است که بتواند انسان را تکان بدهد و عوض کند؛ از جایی به جای دیگر ببرد و نقطهی تحول و تکانی برای انسان باشد. از این جهت، سفر حج درشتترین، کاملترین و بزرگترین سفر برای هر انسان میتواند باشد؛ حتی اگر آن انسان یک مسلمان نباشد. من معتقدم که اگر یک مسیحی یا حتی یک هندو هم بیاید و این فضای حج و این آداب را ببیند، واقعاً متحول میشود.
این سفر، سفری بسیار ارزشمند است. خب، برای ما که مسلمانیم و داعیهی مسلمانی داریم و میخواهیم لقب حاجی را بگیریم... من هیچوقت با لقب حاجی چندان احساس خاصی نداشتهام؛ عنوانهای دیگری هم به من دادهاند: شاعر، استاد، دکتر و غیره. اینها برایم مهم نبوده، اما لقب حاجی خودش لقب سنگینی است. وقتی میخواهید با این لقب میان مردم باشید، این، سفر شما را سفر بزرگتری میکند.
هر سفری مقدماتی دارد و سفر حج، مقدمات سنگینی دارد. برای من این مقدمات آسان نبود. نمیشد بیتفاوت باشم و هیچ کاری به کتابها نداشته باشم. زمانی که متوجه شدم قرار است به حج مشرف شوم، تا زمان رفتن تقریباً دو تا سه ماه وقت داشتم. در این مدت، به شدت مطالعه کردم. کتابها را خواندم، قلم نویسندهها را، سبک و سیاق عهد قاجار و صفوی، سفرنامههای ناصر خسرو با آن سابقه عظیم تاریخی، آثار معاصرین و علاوه بر جلال و شریعتی، سفرنامههای دیگری را هم خواندم. اما آن چه بیش از همه بر من تأثیر گذاشت و وامدار آن هستم، نثر جلال بود که واقعاً زیبایی خاصی دارد.
به نظر من، هر حاجی که به سرزمین حج مشرف میشود، باید دستکم چند کتاب را مطالعه کند. اگر هم نمیخواهد مطالعه کند، همانجا که مشرف شد، باید از نشریاتی که در اختیارش میگذارند (مثلاً نشریه «زائر» که من همانجا دیدم) استفاده کند. اگر باز هم نخواهد، لااقل پای صحبت چند زائر یا روحانی کاروان بنشیند و از آنها درباره تجربیات و انگیزهها سؤال کند. مثلاً وقتی به فضای اُحد میرسد، بپرسد: اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ اگر کمتر گفتهاند، چند سؤال بیشتر بپرسد، وقایع را پیگیری کند. اینها میتواند بسیار انگیزهبخش باشد. به قول معروف، «آسته بیا آسته برو که گربه شاخ نزنه»؛ یعنی سر را پایین انداختن و بیتفاوت رد شدن فایدهای ندارد.
یک طنز هم هست که به شوخی میگویند: شخصی به حج رفته بود، تا روز آخر هیچکدام از اعمالش را انجام نداده بود. به او گفتند: حالا که همه کارها تمام شده، تو چرا کاری نکردی؟ گفت: به ما گفتند همه کارها با کاروان است. ما پولش را دادیم، پس لابد اعمالمان را هم دیگران برایمان انجام میدهند! فکر کرده بود اعمالش را دیگران انجام خواهند داد! اینها چیزهایی است که باید به آن دقت کرد. نباید فقط به ظاهر اعمال بسنده کرد. حج میتواند بسیار عمیق باشد و تا سالها بر انسان اثر بگذارد. تا پایان عمر با فرد باقی بماند و تأثیر مثبتی داشته باشد. اینجاست که یک حج، حج واقعی و خوبی میشود.
انتهای پیام/