خوراک، زبان خاموش هویت شهری است
اقتصاد ایران: اصفهان-یک پژوهشگر حوزه خوراک گفت: خوراک زبانی خاموش و یکی از ابزارهای روایت فرهنگی است، که اگر ادبیات خوراک را بیاموزیم، میتوانیم از آن برای برندینگ استفاده کنیم.
به گزارش خبرنگار مهر سروش پرهامی، پژوهشگر حوزه خوراک در نخستین نشست از سلسلهنشستهای فرهنگی خانه زرد با موضوع «انسانشناسی چشایی، خوراک و هویت» که شامگاه دوشنبه برگزار شد، با نگاهی تجربی و روایی به تأثیر خوراک بر هویت، برندینگ شهری و بازآفرینی اجتماعی پرداخت و تجربه زیسته خود در خانه پرهامی را بهعنوان نمونهای از بازسازی فرهنگی از رهگذر خوراک تشریح کرد.
«خوراک»؛ زبان خاموشی که میتواند برندساز باشد
وی در ابتدای سخنان خود با اشاره به تجربه شخصیاش در خانه پرهامی، تأکید کرد: «ما در محلهای فعالیت فرهنگی را آغاز کردیم که بهسختی میشد کسی را به آنجا آورد، اما بهمرور با محوریت “خوراک” توانستیم دوباره آدمها را به این کوچه برگردانیم؛ کوچهای که روزگاری خاکی و فراموششده بود، امروز به واسطه حضور انسانها در آن جان گرفته است.»
این پژوهشگر حوزه خوراک افزود: «تجربه اقامت گردشگران در خانه پرهامی، تنها اقامت بهمعنای خوابیدن نبود؛ بلکه آنها در آشپزخانه این خانه خوراک ملیت خود را طبخ میکردند. ما شیرازیها را دعوت میکردیم تا طعم غذای مهمان را بچشند؛ درواقع، خوراک بهانهای بود برای روایت فرهنگ دیگران.
۳۰ ملیت در یک کوچه؛ بازآفرینی فرهنگی از رهگذر خوراک
پرهامی با تأکید بر ظرفیت بینافرهنگی خوراک ادامه داد: تا امروز حدود ۳۰ ملیت را از طریق خوراک در خانه پرهامی به مردم شیراز نشان دادهایم؛ شب اوکراین، شب مصر، حتی شبهایی برای کشورهایی که سفر به آنها برای ایرانیان ممکن نیست، مثل بحرین. این اتفاق بعدها به برگزاری شبهای قومی هم کشیده شد؛ از جمله شب کردی. بهمرور، همان کوچهای که سالهای آغازین دهه ۹۰ خاکی و متروکه بود، با حضور انسانها اهمیت پیدا کرد و شهرداری هم وارد عمل شد: کفسازی شد، فاضلاب و برق سامان گرفت. همه اینها بهواسطه تأثیر خوراک بود.»
روایت فرهنگی از طریق خوراک؛ مسئله ادبیات و بازنمایی
این پژوهشگر حوزه خوراک با بیان اینکه خوراک زبانی خاموش و یکی از ابزارهای روایت فرهنگی است، گفت: «اگر ادبیات خوراک را بیاموزیم، میتوانیم از آن برای برندینگ استفاده کنیم. من همیشه در جستوجوی این بودم که این خوراکها چطور میتوانند روایتگر ما باشند. سفرهای بسیار و حضور در نقاط مختلف ایران به همراه مستندسازی به نام جعفر، بخشی از تلاش من در شناخت خوراک از منظر فرهنگی بوده است.»
وی با اشاره به اینکه هیچیک از شیوههای مرسوم—اعم از سفر، برگزاری رویداد یا مطالعه منفرد—بهتنهایی کافی نیست، افزود: «مجموعهای از همه این عناصر باید در کنار هم قرار گیرد. مطالعه سفرنامهها هم یکی از کلیدهای شناخت خوراک است. ادوارد براون وقتی به کوههای اطراف شیراز سفر کرد، درباره کنگری نوشت که با سکنجبین خورده میشود. یا مثلاً به خیار ‘شکنجه بینی’ در اصفهان اشاره میکند که هنوز در حافظه خوراک ایرانیان باقیست.»
از کاشینگاره تا فنجان؛ خوراک در بستر نشانهشناسی فرهنگی
این پژوهشگر خوراک در ادامه گفت: «بسیاری از نمادهای فرهنگی ما در کاشیهای خانههای قدیمی نقش بسته است؛ از جمله در خانه صالحی که کاشیای از اولین اتومبیل سال ۱۳۰۳ دارد. این تصویر نشان میدهد شیرازیها با ماشین به کجا میرفتند؟, به باغ. یعنی پیکنیک، خوراک، فراغت.»
وی تأکید کرد: «مجموعه این روایتها به ما نشان میدهد که خوراک میتواند برند خاموش یک شهر و یک فرهنگ باشد. خوشحالم که امروز این فضا فراهم شده تا به موضوعی که در کتابفروشیها اغلب مهجور است پرداخته شود. اگر خوششانس باشید شاید کتابی از نجف دریابندری درباره غذا بیابید، اما کمتر به انسانشناسی خوراک، فلسفه خوراک و مطالعات زیباشناسانه آن پرداخته شده است.»
گورها و فنجانها؛ خوراک در بستر تاریخ انسانشناسی
پرهامی به پرسشی درباره تاریخچه ظرفهای خوراک از جمله فنجان و لیوان پاسخ داد و گفت: «در کتابی از فیلیپ کام را پوتاک با عنوان مبانی انسانشناسی به این نکته اشاره میشود که بسیاری از سفالینههای بازمانده از انسان اولیه، اطلاعاتی ارزشمند درباره چگونگی مصرف خوراک به ما میدهند. آنها بر روی ظرفهایشان نقشهایی میکشیدند که میتوان امروز آن را نوعی سند فرهنگی دانست.»