آیا توقیف سووشون یک حربه تبلیغاتی بود؟
اقتصاد ایران: توقیف سریال «سووشون» و همزمانی آن با محدود شدن پلتفرم پخشکننده، بار دیگر پای سناریوهای آشنا را به میان کشید: «تبلیغاتیه»، «میخوان بیشتر بفروشن» یا «همهچیز کار خودشونه».
برترینها: توقیف سریال «سووشون» و همزمانی آن با محدود شدن پلتفرم پخشکننده، بار دیگر پای سناریوهای آشنا را به میان کشید: «تبلیغاتیه»، «میخوان بیشتر بفروشن» یا «همهچیز کار خودشونه». این روایتها نه تازهاند و نه لزوماً بیپایه. اما اینکه بخش بزرگی از مخاطبان، بدون بررسی جامع به چنین تحلیلی میرسند، خود به یک مسئله تبدیل شده است.
اینکه چرا چنین ذهنیتی تا این اندازه فراگیر شده، دلایل متعددی دارد. سالها تجربه برخوردهای سلیقهای با آثار فرهنگی، ممیزیهای بیتوضیح، توقیفهای ناگهانی و البته سکوت ممتد نهادهای مسئول باعث شده دید مخاطب با ارکان دستگاه نظارت تا حدودی دچار زاویه شود. حالا هر تصمیمی، حتی اگر در بستر قانونی و فنی گرفته شده باشد، بلافاصله بهعنوان بخشی از یک پروژه تبلیغاتی تلقی میشود.
سریال «سووشون» از همان ابتدا در موقعیتی حساس قرار داشت. اقتباس از یک اثر ادبی مهم مثل رمان سیمین دانشور، آن هم در فضای رسانهای امروز، تصمیمی پرریسک است. چه از منظر روایت و مهمتر از آن چه از نظر پرداختن به محتوای تاریخی، هرگونه خطا یا اختلاف میتواند محل بحث شود. حالا اگر در چنین شرایطی، پروژهای با توقف مواجه شود، طبیعیست که گمانهزنیها شروع شوند. ولی سوال مهم اینجاست: اگر واقعا توقیف به دلایل فنی، محتوایی یا حقوقی اتفاق افتاده باشد، واکنش ها به چه سمتی میرود؟
ماجرای مشابهی هم چندی پیش در مورد سریال «تاسیان» اتفاق افتاد. بیلبوردهایی که یک بار بالا رفتند و بعد پایین کشیده شدند و دوباره برگشتند. این نوسانات باعث شد مخاطب دیگر به اصل پیام تبلیغاتی اثر توجه نکند، بلکه درگیر سؤالهای حاشیهای شود. چه کسی دستور به جمعآوری داده؟ چرا؟ آیا ماجرا باز هم تبلیغاتیست؟ و باز همان چرخه تکرار شد. اینجا نکتهای مطرح میشود که شاید کمتر به آن فکر کردهایم؛ اینکه جامعه ما در نبود شفافیت، خودش را تبدیل به ناظر میکند. مخاطب امروز صرفاً دریافتکننده محتوا نیست، در نقش تحلیلگر، قاضی، منتقد و حتی کارشناس رسانه وارد میشود، با سرعتی زیاد قضاوت میکند و به همان سرعت نتیجه را منتشر میکند. این مشارکت بالا از جهاتی ارزشمند است، اما وقتی بر پایه اطلاعات شاید ناقص یا فرضیههای تکراری باشد، به بدفهمیهای جمعی دامن میزند.
در نقطه مقابل، دستگاههای مسئول هم معمولاً ترجیح میدهند در سکوت یا ابهام حرکت کنند. بهندرت در مقوله نمایش خانگی، اطلاعرسانی دقیق و صریح دیدهایم. این خلأ اطلاعرسانی، زمینه را برای شکلگیری روایتهای غیررسمی فراهم میکند. از جایی به بعد، واقعیت اهمیتش را از دست میدهد و تنها چیزی که باقی میماند، «تصور» مردم از واقعیت است.
ماجرای «سووشون» هنوز در جریان است و مشخص نیست که این سریال به مرحله پخش خواهد رسید یا نه. اما این اتفاق، فراتر از سرنوشت یک اثر، آینهای است برای بررسی نگاه عمومی ما به مقوله نظارت. شاید لازم باشد بپذیریم که همه توقیفها الزاماً با نیات سیاسی یا تجاری انجام نمیشوند. گاهی پشت یک تصمیم، واقعاً اختلاف دیدگاهی حرفهای وجود دارد؛ مسائلی که در دنیای تولید و پخش آثار فرهنگی، طبیعی و رایج هستند.