زوال دموکراسی در دوران ریاست اردوغان؛روایت الیف شافاک از سیاست و ترکیه
اقتصاد ایران: الیف شافاک که علاوه بر ترکیه یکی از محبوبترین نویسندگان بریتانیاست، پیش از حضورش در جشنواره هی، با آنابل نوگنت درباره آخرین رمانش و سیاست امروز ترکیه صحبت میکند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایندیپندنت، رماننویس بودن در ترکیه معنایی متفاوت با بریتانیا دارد. الیف شافاک، که در ۵۳ سالگی به عنوان مشهورترین نویسنده زن این کشور شناخته میشود، میگوید: این یک تجربه سنگین است و خب، رماننویس زن بودن در ترکیه داستان دیگری است.
شافاک میگوید: «یک شبه، ممکن است خود را در معرض محاکمه، شکایت، بازجویی، پیگرد قانونی و تقریباً اعدام دیجیتالی بدون محاکمه بیابی.» او این تجربه را از نزدیک حس کرده است. سال ۲۰۰۶، رمان «بیآبروی استانبول» وی به دلیل «توهین به ترک بودن» او را به دادگاه کشاند. وی محاکمه شد فقط به این دلیل که از نسلکشی ارامنه حرف زده بود و با این کار روایت رسمی دولت ترکیه از این یک واقعه تاریخی را به چالش کشیده بود. این اولین باری بود که یک اثر داستانی به این شکل محاکمه میشد. او اکنون میگوید: «کلمات شخصیتهای داستانی از رمان من بیرون کشیده و در دادگاه به عنوان مدرک ارائه شدند.» بیرون از آن دادگاه هم «ملیگرایان افراطی روی عکس من تف میکردند، عکسهای من و پرچم اتحادیه اروپا را میسوزاندند. کاملاً نگرانکننده بود.» در نهایت، او تبرئه شد.
تقریباً یک دهه است که شافاک به ترکیه بازگشته است. او ۱۶ سال در لندن زندگی کرده و ۷ سال از این مدت را به استانبول در رفت و آمد بود تا اینکه به صورت کامل مقیم استانبول شد. امروز در دفتر ناشرش در مرکز لندن، شافاک با تمام وجود یک نویسنده ترک است و این را از عطر چای نعناعی که از لیوانش به مشام میرسد، تا لهجه انگلیسیاش که ریتم زبان مادریاش را حفظ کرده، میتوان حس کرد.
رمانهای او که به زبان انگلیسی نوشته شدهاند، در جای خود جاهطلب هستند و تا قرنها و جغرافیاهای دوردست، از بینالنهرین باستان تا لندن امروزی، را دربرمیگیرند. ۲۱ کتاب او، تقریباً همه نشاندهنده علاقه خاص او به حافظه و سیاست هستند. آخرین رمان شافاک، «رودهایی در آسمان جاری هستند»، یک قطره آب را در طول هزارهها از دجله تا تایمز را دنبال میکند و شخصیتهای متنوعی را از پادشاه آشوری آشوربانیپال، تا یک دانشمند قرن نوزدهمی متولد محلههای فقیرنشین لندن و یک دختر جوان ایزدی که در ترکیه بزرگ شده است را برای ما زنده میکند.
با وجود اینکه وی اولین رمانهایش را به زبان ترکی نوشت و با موفقیت در ترکیه هم روبهرو شد، اما زمانی شخصیت جهانی یافت که شروع به نوشتن به زبان انگلیسی کرد و این امر بدون شک با جنجالهای قانونی بر سر رمان «بیآبروی استانبول» تقویت شد. اکنون، دو دهه و ۱۱ کتاب از آن زمان گذشته و شافاک یکی از محبوبترین رماننویسان بریتانیا شده است.
شافاک در استراسبورگ فرانسه و زمانی متولد شد که پدرش آنجا در حال تحصیل در مقطع دکترای فلسفه بود. او در یک محیط روشنفکرانه بزرگ شد. وی با یادآوری آن دوران میگوید: «با تعداد زیادی دانشجوی چپگرا از گوشه و کنار جهان و کتابهای ایدهآلیستی احاطه شده بودم.» وقتی والدینش از هم جدا شدند، او همراه مادرش راهی آنکارا شد. میگوید: «محله ما بسیار سنتی، درونگرا و مردسالار بود. من برای درک این شرایط و مقایسه آن با محیط فرانسه خیلی کم سن بودم، اما میفهمیدم که با همسایههایمان تفاوت داریم و از نظر آنها ما افراد عجیبی هستیم».
اینکه مادرش از همسرش جدا شده بود، آنها را به سرعت از بقیه متمایز میکرد و اینکه او در صدد یافتن شوهر جدیدی نبود، حتی عجیبتر بود. او میگوید: «معمولاً زنانی که در چنین شرایطی بودند، فوراً با کسی بزرگتر از خودشان ازدواج میکردند، اما مادربزرگم مداخله کرد. او از من مراقبت کرد تا مادرم بتواند به دانشگاه برگردد، شغلی داشته باشد و بتواند انتخاب کند. باورنکردنی بود. کاری که او انجام داد بسیار مترقی بود.»
در خانه، مادربزرگ برای الیف داستان و لالایی میگفت و او را با چیستانها و افسانههای خاورمیانه، بالکان و شام سرگرم میکرد. بازتاب همین افسانهها تا به امروز در کتابهای این نویسنده جای گرفتهاند. وی میگوید: «مادربزرگم زن تحصیلکردهای نبود، و به دلیل دختر بودن از ادامه درس خواندن محروم شده بود، اما انسان بسیار خردمندی بود.»
مادرش پس از ادامه تحصیل وارد وزارت امور خارجه شد و این شغل موجب شد تا مدتی بعد به اسپانیا نقل مکان کنند. در اسپانیا، شافاک تنها دانشآموز ترک مدرسهاش بود. میگوید: «یادم میآید وقتی یک تروریست ترک سعی کرد پاپ را بکشد، روز بعد در کلاس همه بچهها مرا مسخره میکردند، یا اگر ترکیه در یوروویژن رد میشد، بچهها مرا دست میانداختند». هرچند کلیشهای به نظر میرسد، اما او دوستانش را از دل کتابها انتخاب میکرد و نوشتن راه فرارش بود. میگوید: «میخواستم تا جایی که میتوانم به تخیلاتم بگریزم.»
درباره وقتی که در ۳۰ سالگی برای اولین بار شروع به نوشتن به زبان انگلیسی کرد، میگوید: «احساس میکردم دستی را که با آن مینویسم قطع کردهام. اینکه مجبور باشم به زبانی دیگر بنویسم، مثل شروع از صفر بود، اما یک حس آزادی اضافی را هم به من داد.» او این را با نگاه کردن به یک نقاشی مقایسه میکند: «وقتی میخواهی چیزی را بهتر ببینی، یک قدم عقب میروی و با این کار به آن نزدیکتر میشوی.»
او میگوید: «ترکیه تاریخی بسیار طولانی و غنی دارد، اما این لزوماً به یک حافظه قوی تبدیل نمیشود. من معتقدم ما جامعهای با فراموشی جمعی هستیم. وقتی به تاریخی که به ما آموخته میشود نگاه میکنی، سکوتهای زیادی وجود دارد. امپراتوری عثمانی برای زنان چگونه بود؟ سکوت بزرگ. برای اقلیتها؟ سکوت بزرگ. در سراسر ادبیات ترکیه، سکوت بزرگی درباره نسلکشی ارامنه وجود دارد و نه تنها شامل جناح راست میشود، بلکه چپ هم همین کار را میکند. این هنوز یکی از بزرگترین تابوها در ترکیه است.» به همین دلیل است که شافاک نویسندگان را حافظان خاطرات میداند.
ولی وقتی او تصمیم به تغییر زبان نوشتاریاش گرفت هم پذیرش عواقبش راحت نبود. میگوید: «مردم میگفتند من زبانم را رها کردهام، که دیگر نویسنده ترک نیستم. اما این موضوع ناسیونالیستی است. ذهنیت این یا آن است. من زبان مادریام را رها نمیکنم، چگونه میتوانم؟ این زبان مادربزرگم، مادرم و دوران کودکیام است.»
وقتی زمان انتخاب خانه جدید برای شافاک فرا رسید، او به چند دلیل لندن را انتخاب کرد. به یقین برای آزادی فکری و فرهنگی آن، و همچنین به دلیل تنوع. میگوید: «من از این واقعیت که وقتی بچهها به مدرسه میروند، دوستانی با پیشینههای مختلف دارند، بسیار سپاسگزارم؛ آنها به این ترتیب یاد میگیرند به فرهنگها و سنتهای هم احترام بگذارند.» چیز دیگری که شافاک دوست داشت، این بود که بریتانیاییها چقدر در مواجهه با سیاست خونسرد بودند. او مکث میکند و میگوید: «من قبلاً فکر میکردم چقدر شگفتانگیز است که مردم بریتانیا حتی وقتی اختلاف نظر دارند، اینقدر آرام میمانند و سپس برگزیت اتفاق افتاد و این قدرت از دست رفت.»
شافاک نسبت به آینده محتاط است و تاکید دارد: «ما باید توجه کنیم. ممکن است درباره مسائل اختلاف نظر داشته باشیم، اما باید به ارزشهای مشترکمان واقف باشیم. از نظر من، این کار یعنی قدردانی از دموکراسی. نمیگویم دموکراسی یک رژیم بینقص است، اما سیستمی است که باید آن را بهبود بخشیم، نه اینکه آن را رها کنیم. هیچ انسانی، هیچ حزب سیاسی، هیچ شرکت فنآوری نباید در این دنیا قدرت مطلق داشته باشد، این خطرناک است. همه ما موجوداتی جایزالخطا هستیم. همه ما انسانیم. باید مراقب هنجارهای دموکراتیک باشیم، که متأسفانه گاهی اوقات آنها را از دست میدهیم.» او لحظهای مکث میکند و میگوید: «من در بریتانیا هم بذرهایی از آن را میبینم.»
و او این صداها را در سیاست کشورش هم میشنود و میگوید: «ما شاهد زوال مداوم آنچه از دموکراسی ترکیه باقی مانده است در دوران ریاست جمهوری ۲۲ ساله رجب طیب اردوغان هستیم».
روزی که ما داشتیم صحبت میکردیم (۳ می – ۱۴ اردیبهشت)، اعتراضات شدیدی در پایتخت به دلیل دستگیری اکرم اماماوغلو، شهردار استانبول و رقیب اصلی اردوغان، چند روز پیش از انتخاب او به عنوان نامزد ریاست جمهوری ۲۰۲۸، در جریان بود. شافاک میگوید: «این غیرقابل قبول، غیرقانونی و غیردموکراتیک است. ما استبداد نمیخواهیم.»
او میگوید: «ترکیه به ما نشان میدهد که وقتی حاکمیت قانون آسیب ببیند، وقتی تفکیک قوا وجود داشته باشد و هیچ رسانه مستقلی وجود نداشته باشد، چه اتفاقی میافتد. وقتی فقط صندوق رأی داشته باشید، آن سیستم نمیتواند در درازمدت به عنوان یک دموکراسی دوام بیاورد. فقط میتواند اکثریتگرایی باشد و از آنجا، سقوط به استبداد میتواند بسیار کوتاه و بسیار سریع رخ دهد.»
وی میگوید ما باید نگران حقوق زنان در هر کجا که هستید و در آمریکا باشیم، حتی بیشتر از الان، زیرا همه چیز میتواند خیلی سریع به عقب برگردد. شافاک به حدود ۱۰ سال پیش بازمیگردد که با یک محقق آمریکایی دیالوگ داشت و او به شافاک گفته بود با توجه به ترک بودنش، قابل درک است که او فمینیست باشد. او میگوید: «این حرف باعث مکث من شد، چون مفهومش این بود که اگر آمریکایی، یا اهل نروژ یا کانادا هستی، لازم نیست نگران آینده حقوق زنان باشی!»
اما وی باور دارد که دوران ترامپ در آمریکا موجب عقبگرد حقوق بشر شده و دههها پیشرفت را تضعیف کرده است - از واکنشهای شدید علیه حقوق مهاجران، پناهندگان تا زنان و … شافاک میگوید: «ما باید نگران حقوق زنان در آمریکا باشیم، حتی بیشتر از حالا، زیرا اوضاع میتواند خیلی سریع به عقب برگردد.»
مثل صحبتهایش، شافاک در نوشتههایش هم پرشور است و همیشه امید وجود دارد. او میگوید: «عقل میتواند بدبینتر باشد، اما ما باید اراده و قلب انسانی را حفظ کنیم و امیدوار باشیم.»
کتاب جدید این نویسنده با عنوان «رودهایی در آسمان جاریاند» توسط انتشارات پنگوئن با جلد شومیز منتشر شده و الیف شافاک روز یکشنبه ۲۵ می در جشنواره هی بریتانیا با کریستی لانگ در این مورد صحبت خواهد کرد.
بیشتر کتابهای این نویسنده به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده که «ملت عشق»، «آینههای شهر»، «سه دختر حوا»، «اسکندر»، «محرم»، «من و استادم» و «فکر نکن تنهایی» از جمله آنها هستند.