رساله فکری یک حجکننده مسلمان
اقتصاد ایران: فرم و ساختار کتاب «حج» علی شریعتی متأثر از مناسک حج بوده و به نوعی می توان آن را یک کتاب سفرنامه دانست. این کتاب به گفته شریعتی سفرنامه یک حجکننده مسلمان است. کتاب «حج» رساله فقهی نیست، بلکه رساله فکری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مشهورترین سفرنامههای حج نوشته شده در دوران معاصر سفرنامه علی شریعتی است که با عنوان «حج» در سال 1349 ـ 1350 و به دنبال دومین سفر شریعتی به مکه تنظیم شد و توسط حسینیه ارشاد برای اولین بار در سال 1350 به چاپ رسید.
این کتاب اگر چه در زمره کتابهایی با قالب سفرنامه دستهبندی میشود، اما به نوعی بیان اسرار حج و تلاشی برای درک بهتر مناسکی دینی در قالبی تحولی و نجاتبخش از سوی یک حجکننده مسلمان است.
شریعتی در جای جای این کتاب به توصیف پرداخته و همواره انسان را مخاطب قرار میدهد و از او سؤال میکند، تا مخاطب نیز از خود سوال کند.
کتاب «حج» در سه بخش تدوین شده است؛ بخش نخست حج عمره که شریعتی از آن به عنوان سفر به کعبه یاد میکند، بخش دوم حج بزرگتر که شریعتی آن را سفر از کعبه نام مینهد و معتقد است حج بزرگتر با ترک کعبه آغاز میشود و فصل سوم بزرگتر از حج است که همانا آن را شهادت میداند و این بخش اشاره مستقیمی به ناتمام ماندن سفر حج امام حسین(ع) و حرکت او به سمت کربلاست.
در بخشی از این سفرنامه میخوانیم:
«ایام، ایام حج است و موسم، موسم ذبح اسماعیل، ای حاج! اسماعیل تو کیست؟ چیست؟، نیازی نیست؟ کسی بداند، باید خود بدانی و خدایت، اسماعیل تو ممکن است فرزندت نباشد، تنها پسرت نباشد، زنت، شویت، شغلت، شهرتت، شهوتت، قدرتت، موقعیتت، مقامت…، من نمیدانم، هر چه در چشم تو، جای اسماعیل را در چشم ابراهیم دارد و اکنون که "آهنگ خدا کردهای در منی ذبح کن. گوسفند را هم از آغاز تو خود انتخاب مکن، بگذار خدا انتخاب نماید، و آن را، بجای اسماعیلت، به تو ارزانی کند. اینچنین است ذبح گوسفند را، به عنوان قربانی، از تو میپذیرد،چرا که ذبح گوسفند بجای اسماعیل، قربانی و ذبح گوسفند به عنوان گوسفند، ” قصابی» است! »
شریعتی در جای دیگری مینویسد: «اکنون، هنگام در رسیده است، لحظه دیدار است ذیحجه است… خلق با خدا وعده دیدار دارند، باید در موسم رفت، به سراغ خدا نیز باید با خلق رفت. صدای ابراهیم را بر پشت زمین نمیشنوی؟ و تو ای لجن، روح خدا را بجوی، بازگرد و سراغش را از او بگیر، از خانه ی خویش، آهنگ خانه ی او کن، او در خانه اش تو را منتظر است، تو را به فریاد می خواند، دعوتش را لبیک گوی! و تو ای که هیچ نیستی، تنها به سوی او شدنی و همین! موسم است، از تنگنای زندگی پست و ننگین و حقیرت (دنیا) از حصار خفه و بسته ی فردیتت(نفس) خود را نجات ده، آهنگ او کن، به نشانه ی هجرت ابدی آدمی، حج کن! اکنون حج کن، آهنگ ابدیت کن، دیدار با خداوند، روز حساب، آن جا که دیگر دستت از عمل کوتاه است. محکمه آنجا که گوشت، چشمت و دلت را به محاکمه میکشند، از آنها یکایک می پرسند.تو، اندام، اندام تو، مسئولی، مسئولند و تو قربانی عاجزی در زیر هجوم بی امان و ترحم ناپذیر اعمالت.
پس اکنون که در دار عمل هستی، خود را برای رحلت به دار حساب آماده کن، مردن را تمرین کن، پیش ازآنکه بمیری، بمیر! مرگ را اکنون به نشانه ی مرگ انتخاب کن، نیت مرگ کن، آهنگ مرگ کن.حج کن! و حج، نشانه ای از این رجعت به سوی او، که ابدیت مطلق است، او که لا یتناهی است، او که نهایت نداردحد ندارد، بی همتاست. و بازگشت به سوی او، یعنی حرکت به سوی کمال مطلق، خیر مطلق، زیبایی مطلق، قدرت، علم، ارزش و حقیقت مطلق، یعنی حرکت به سوی مطلق، حرکت مطلق به سوی کمال مطلق، یعنی حرکتی ابدی. یعنی تو یک شدن ابدی ای، یک حرکت لایتناهی ای. و خدا سرمنزل تو نیست، مقصد تو است، مقصدی که همواره مقصد می ماند. خدا آخرین نقطه ی خط سیر سفر تو نیست، سفر تو هجرت ابدی تو، به روی جاده ای است، صراطی است که نقطه ی آخرین ندارد.
راهی است که هرگز ختم نمی شود. رفتن مطلق است و خدا در این حرکت تو در هستی جهان و در هستی خویش و هجرت ابدی، نشان دهنده جهت است، نه منزل نه تصوف! مردن در خدا، ماندن در خدا که اسلام!: رفتن به سوی خدا! انالله و انا الیه راجعون…
انتهای پیام/