دستی که همپای رعیت بیل میزد
اقتصاد ایران: از ۱۵ اردیبهشت تا ۲۴ خرداد، به فاصله ۴۰ روز مانده تا روز غدیر، بنا داریم هرروز یک شعر از شاعران معاصر و نیز شاعران بزرگ زبان فارسی درباره امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) و روز غدیر بخوانیم.
به گزارش خبرنگار مهر، از ۱۵ اردیبهشت تا ۲۴ اسفند، به فاصله ۴۰ روز مانده تا روز غدیر، بنا داریم هرروز یک شعر از شاعران معاصر و نیز شاعران بزرگ زبان فارسی درباره امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) و روز غدیر بخوانیم.
در ششمین شماره از پرونده «غدیریه در شعر فارسی» سراغ مهدی جهاندار میرویم که شعرهای فراوانی در وصف امیرالمومنین (ع) سروده است.
در ادامه مثنوی «همپای رعیت» از جهاندار را با هم میخوانیم؛
*
صحرا به صحرا باد و توفان موج میزد
آنجا بیابان در بیابان موج میزد
با پشتههای ماسهی در شن نهفته
مغرورتر از قلهی در ابر خفته
کوهان به کوهان اشتران کوه جاری
سُم بر زمین میکوفت باد نو بهاری
روی ترکهای زمین خشک ریشه
خورشید میبارید مانند همیشه
آشوبی از دریا فراتر داشت صحرا
انگار شوری تازه در سر داشت صحرا
ناگاه شد آیینهای از نور پیدا
گرد و غبار کاروان از دور پیدا
آنک ندا آمد رسول عشق برخیز
برخیز و شوری تازه در عالم برانگیز
امروز خُم ها سر به سر مست تو افتاد
تکمیل دین عشق در دست تو افتاد
دین خدا را تا نماند پرس و جویی
باید بگویی آنچه را باید بگویی
هر چند بعد از این تو را دیوانه خوانند
ننوشته مکتوب تو را هذیان بدانند
هر چند نامردان لباس قهر پوشند
فرزند صلح و آشتی را زهر نوشند
هر چند بعد از تو دل از دلبر ببرّند
خون خدا را تشنه تشنه سر ببرّند
هر چند دینت را سر نیزه بجویی
باید بگویی آنچه را باید بگویی
در نشوه خیزی که زمین مست آسمان مست
ساقی و سقا بر بلندا دست در دست
دستی که با آن در ازل گل میسرشتند
دستی که لوح عشق را با آن نوشتند
دستی که راز کنتُ کنزاً مَخفیا بود
روزی که «الرّحمن علی العَرش استوی» بود
دستی که ابراهیم را در آستین بود
دستی که بتها را شکست آری همین بود
دستی که هر شب کفش پاره وصله میکرد
دستی که خیبر را به زانو در میآورد
دستی که گرچه با سکوت چاه پیوست
در روشنای شمع بیت المال ننشست
دستی که بوی غربت و نان و رطب داشت
دستی که دل در پرسههای نیمه شب داشت
دستی که همپای رعیت بیل میزد
اما قنوتش طعنه بر جبریل میزد
دستی که شهر علم را دروازه وا کرد
گویی «سحر بلبل حکایت با صبا کرد»
دستی که از اوج ید اللهی میآمد
دست خدا، دست علی، دست محمد
امشب «شب وصل است و طی شد نامهی هجر»
آری «سلامٌ فیه حتّی مَطلع الفجر»