حوزه پیشرو و سرآمد؛ از خط مقدم نبرد فرهنگی تا فقه نظامساز
اقتصاد ایران: طراحی نظامات اجتماعی مبتنی بر اسلام از رسالتهای بزرگ حوزه است؛ تشکیل حکومت اسلامی، فقه را از حصار احکام فردی خارج کرده و آن را به عرصه اداره جامعه کشاند و اینجا فقه نظامساز معنا یافت.
خبرگزاری مهر؛ حسامالدین حیدری: در سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، نهادی که الهامگرفته از قرآن و سیرهی معصومین (ع) بوده و همواره به عنوان قطب متعالی علم و تقوا شناخته میشود، پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم تبدیل این حوزه به «مرکز پیشرو و سرآمد» در عرصههای دینی و تمدنی، دستورالعملهایی کلان را برای آیندهنگری اسلامی ترسیم کرده است. این تحول نه تنها مظهر تعهد به مسئولیتهای دینی است، بلکه آزمونی است برای نشان دادن اینکه اسلام ناب میتواند در برابر چالشهای سده بیستویکم، الگویی جامع و عملی ارائه دهد.
در این پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی ضرورت تحول در ساختار و کارکرد حوزه را با وضوح تمام ترسیم شده است. این تحول باید مبتنی بر نگاهی کلان به نیازهای زمانه باشد؛ نیازهایی که امروز از مرزهای فردیت عبور کرده و به عرصههای پیچیده اجتماعی، فرهنگی، و تمدنی گسترش یافتهاند.
حوزه علمیه به عنوان میراثدار هزارساله دانش دینی شیعه، مسئولیت خطیری در پاسخگویی به این نیازها دارد. نخستین گام، بازتعریف نظام آموزشی است. طولانی بودن دورههای تحصیلی و تمرکز بر متون سنتی بدون توجه به سطح علمی طلاب در مراحل ابتدایی نه تنها توان پژوهشی آنان را تحلیل میبرد، بلکه فرصت پرداختن به مسائل نوپدید را از ایشان سلب میکند. جایگزینی متونی سادهتر به جای کتابهای پیچیده فقهی در مراحل مقدماتی، همچون تجربه موفق بزرگان گذشته، زمینهای برای تسریع در فرآیند اجتهاد و ورود زودهنگام طلاب به عرصههای تحقیقاتی است. این تغییر، حوزه را بیش از پیش پویاتر کرده و مسیر را برای پرورش فقیهانی هموار میکند که نهتنها بر منابع دینی تسلط کامل دارند، بلکه با علوم انسانی مدرن، اقتصاد، حقوق بینالملل و حتی فناوریهای نوین آشنایی بیشتری دارند.
در کنار تحول آموزشی، تربیت نیروی مهذب و اثرگذار در تبلیغ دین از ارکان اساسی حوزه پیشرو است. تبلیغ امروز تنها منبر و مناجات نیست؛ بلکه هنر اقناع نسل جوان در فضایی است که شبهات به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند. طلبه امروز باید بتواند با زبان روز، با استدلالی مستحکم و با بهرهگیری از ابزارهای دیجیتال، پیام دین را بهگونهای ارائه دهد که همزمان هم شبهات را دفع کند و هم جذابیت معنویت را در دلهای مشتاق زنده نگه دارد. این امر مستلزم ایجاد مراکز تخصصی مهارتآموزی است که فنون گفتگو، مدیریت فضای مجازی و تولید محتوای خلاقانه را به طلاب بیاموزد. همچنین تدوین بستههای تبلیغی پاسخگو به مسائل روز جوانان از شکاف نسلی تا بحران هویت ضرورتی انکارناپذیر است.
حوزه نمیتواند در برابر سیل القائات دشمنان که با ظرافت تمام ذهن نسل جدید را نشانه گرفتهاند، سکوت کند. تهاجم فرهنگی هوشمند، مستلزم نقد نظامات فکری غرب مانند فردگرایی افراطی، نسبیت اخلاقی و مصرفگرایی با زبانی علمی و هنرمندانه است. این نقد باید چنان عمیق باشد که پوچی تمدن مادی غرب را در تقابل با عدالت و اخلاق اسلامی آشکار سازد.
حوزهی علمیه در تقابل با تهدیدهای دشمن، تنها به دفاع محدود نمیشود؛ بلکه باید با مطالعه مستمر تحرکات استکبار، نقشههای دشمن را پیش از اجرا خنثی کند. تشکیل اندیشکدههای تخصصی برای تحلیل جریانهای فکری معاند، تربیت مبلغان چندزبانه برای حضور در محافل بینالمللی و حمایت از حرکتهای آتش به اختیار مردمی در دفاع از ارزشها از مصادیق این تقابل فعال است. تاریخ نشان داده است هرگاه علما در خط مقدم مبارزه با استعمار و استبداد ایستادهاند از نهضت تنباکو تا انقلاب اسلامی پیروزی از آن مردم بوده است. امروز نیز حوزه باید با حفظ روحیه جهادی به مانند همیشه با توان بیشتر در کنار مردم و نظام اسلامی بایستد و هرگونه تلاش برای جدا انگاری دین از سیاست را که همواره مورد تأکید دشمنان است خنثی کند.
طراحی نظامات اجتماعی مبتنی بر اسلام دیگر رسالت بزرگ حوزه است. تشکیل حکومت اسلامی، فقه را از حصار احکام فردی خارج کرده و آن را به عرصه اداره جامعه کشانده است. اینجا است که فقه نظامساز معنا مییابد؛ فقهی که نهتنها به روابط شخصی میپردازد، بلکه شاکله حکمرانی، اقتصاد مقاومتی، حقوق خانواده، و حتی محیط زیست را بر اساس کتاب و سنت ترسیم میکند. همکاری حوزه با دانشگاه در این زمینه حیاتی است. دانشگاه میتواند با نقد علوم انسانی غربی، نقاط ضعف آنها را آشکار کند و حوزه با استخراج اصول اسلامی، الگوهای بومی را طراحی نماید. برای مثال تدوین الگوی «سبک زندگی اسلامی» نه یک شعار بلکه پروژهای علمی است که باید با مشارکت فقها، روانشناسان و جامعهشناسان به سرانجام برسد. این الگو باید پاسخگوی مسائلی باشد که مدرنیته به جامعه تحمیل کرده است «از فروپاشی خانوادهها تا بحران معنویت».