در معرفی اوستا کمکاری کردهایم؛ رونمایی از تمبر اختصاصی مهرداد اوستا
اقتصاد ایران: سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسم بزرگداشت مهرداد اوستا گفت: با توجه به جایگاهی که اوستا در ادیبات دارد، جا داشت در طول این مدت آثار ایشان بیشتر و بهتر چاپ میشد اما در معرفی او کمکاری کردیم.
به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز مراسم «حماسهخوان شعر و خرد» بزرگداشت مرحوم مهرداد اوستا در دانشگاه بین المللی سوره برگزار شد.
استاد علی موسوی گرمارودی، محمود اکرامیفر، محمدرضا طهماسبی، میثم یوسفی، حامد فلاحی راد و جمعی از شاعران و دانشجویان دانشگاه هنر در این برنامه حضور داشتند.
در ابتدای این مراسم محمدرضا وحیدزاده شاعر، منتقد ادبی و استاد دانشگاه سوره با برشمردن ویژگیهای علمی و ادبی مهرداد اوستا، او را از سرآمدان شعر انقلاب معرفی کرد.
وحیدزاده در ادامه با اشاره به پژوهش تطبیقی خود درباره دو منظومه از مهرداد اوستا و سیاوش کسرایی درباره آرش کمانگیر، گفت: مهرداد اوستا منظومهای درباره آرش کمانگیر میسراید که میتوان آن را در پژوهش تطبیقی با کار سیاوش کسرایی مقایسه کرد.
مقایسه تطبیقی منظومه مهرداد اوستا و سیاوش کسرایی درباره آرش کمانگیر
وی افزود: وقتی به منظومه سیاوش کسرایی درباره آرش کمانگیر نگاه میکنیم و آن را با منظومه مهرداد اوستا مقایسه میکنیم، نکات زیادی پی میبریم. همانطور که منظومه سیاوش کسرایی بسیار پرخروش و برانگیزاننده است، باید به این نکته هم دقت کنیم که از دل یک فضای سرد برمیآید. قهرمان در شعر او در نهایت شکستخورده است و حرکت او کاملاً فردی است که اینها تا حدودی برآمده از تجربههای تلخ و یأسآوری است که این جریان سیاسی داشته است. از آن سو وقتی منظومه مهرداد اوستا را میبینم تفاوتها در فرم و صورت و زاویهای که به موضوع دارد کاملاً مشخص است. در این منظومه حرکت به صورت جمعی است، آغاز شعر کاملاً خروشان و رو به روشنی و امیدوارنه است و در پایان هم به روشنی پایان مییابد.
وحیدزاده در پایان گفت: نگاهی که مهرداد اوستا به آرش کمانگیر دارد، کاملاً متعلق به جهانبینی او و زاویه دیدی است که نسبت به مسائل دارد و البته این نگاه ناشی از منظومه فکری و جریان سیاسی است که اوستا به آن تعلق داد.
سپس محمود اکرامیفر شاعر و روزنامهنگار درباره مرحوم مهرداد اوستا گفت: صحبت راجع به استاد اوستا هم سخت و هم ساده است. اصولاً صحبت کردن راجع به بزرگان همینگونه است؛ سهل و ممتنع است. کمترینی مثل من به خودش اجازه میدهد راجع به حافظ هم صحبت کند، چرا که یک کلیاتی وجود دارد که کسی نمیتواند آنها را کتمان کند. در ارتباط با اوستا هم همینگونه است.
مهرداد اوستا چندبعدی بود؛ کسی که فلسفه ادبیات درس میداد
وی افزود: آقای اوستا ۶۲ سال عمر پربرکت داشت. چرا پربرکت؟ برای اینکه ایشان یکسری ویژگیهای شخصی دارد و یکسری ویژگیهای شخصیتی. از نظر شخصی ایشان آدم شجاع و جسوری است، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه مباحث انقلاب و چه در حوزه ادبیات. ایشان به خودش اجازه میدهد در ۲۲ سالگی دیوان سلمان ساوجی را تصحیح کند. ۲۲ سالگی همه دنبال دوچرخه سواری و بازی و اینها هستند اما ایشان دیوان سلمان ساوجی را تصحیح میکند. یعنی هم جسور است، هم دانا است و هم اینکه ذهنیات او عمیق است.
اکرامیفر با بیان اینکه مهرداد اوستا انسان چندبعدی بود، گفت: به قول هربرت مارکوزه، عصر حاضر عصر انسانهای تک ساحتی است؛ یکی متخصص قرنیه چشم است، یکی متخصص گوش و بینی است، یکی متخصص شاهنامه است، یکی متخصص سعدی است. یک متخصص بزرگ ادبیات به انگلستان رفته بود و از او پرسیده بودند چه کارهای؟ گفته بود من استاد ادبیاتم. گفتند یعنی تو همه ادبیات را درس میدهی؟ گفته بود نه، من شاهنامه را درس میهم. گفته بودند یعنی تو صفر تا صد شاهنامه را درس میدهی؟ گفته بود نه، من فقط جنگ رستم و سهراب را درس میدهم. در عصر انسانهای تک ساحتی، استاد اوستا چند ساحتی بود. شاعر و فیلسوف و مصحح ادبیات و روش تحقیقشناس و جامعهشناس و… اوستا ادبیات درس نمیداد، فلسفه ادبیات درس میداد؛ و این نکته مهمی در چندبعدی بودن ایشان است.
این شاعر گفت: اوستا چون چندساحتی بود، در ادبیاتش هم علوم اجتماعی را لحاظ میکرد. زیبایی شناسیاش هم ادبیات دارد. فلسفه ادبیات درس میداده، نه ادبیات را. این آدم با این مشخصات است که مهرداد اوستا میشود و متأسفانه ما او را نمیشناسیم. چرا؟ چون رفیق ما نبوده است. اوستا قصیدهسرایی است که در غزل مشهور است. چرا؟ چون غزلهای او با موسیقی همراه شده است.
اکرامیفر ادامه داد: مهرداد اوستا مخاطبشناس قوی است. سیاستمدار قدرتمندی است. اوستا چون چندوجهی است، غریب مانده است. او قصیده را به سبک خراسانی میگوید و غزل را به سبک عراقی؛ هردو را هم زیبا میگوید. موسیقی درونی در قصیدههای اوستا بیداد میکند.
وی با بیان اینکه اوستا را باید دوباره شناخت، گفت: اوستا در حق شاعران انقلاب پدری کرده است. آدم اهل حالی هم بوده است. تعریف میکنند یکی از جوانهای مثل من، در جلوی تالار حوزه هنری به ایشان گفت استاد وقت دارید من شعر بخوانم؟ گفت بخوان. بعد میگویند او ۵۰ بیت شعر خواند و اوستا هم صبورانه گوش میکرد. وقتی شعر تمام میشود میپرسد شعرم چطور بود؟ اوستا میپرسد چی؟ میگوید شعرم. اوستا جواب میدهد من نشنیدم؛ یعنی من شعری نشنیدم!
اکرامیفر در پایان گفت: اوستا را باید دوباره شناخت. او به گردن خیلی از شاعران مشهور معاصر و به گردن ادبیات انقلاب، حق دارد؛ هم از نظر معلمی شعر و هم از نظر اندیشه و نیز حمایتهای پدرانهای که از شاعران داشت.
وی سپس شعری برای امام رضا (ع) خواند. در ادامه کلیپی برای حاضران پخش شد که در آن علی انسانی، ناصر فیض، رضا وحیدزاده، اسماعیل امینی، محمدرضا سنگری و علی داودی درباره ویژگیهای شعر و شخصیتی مرحوم مهرداد اوستا صحبت کردند.
برای معرفی مهرداد اوستا کمکاری کردهایم
شاعر بعدی که برای سخنرانی دعوت شد، دکتر علی موسوی گرمارودی بود. گرمارودی با بیان اینکه اوستا مظلوم واقع شده است، گفت: با توجه به تسلط و جایگاهی که اوستا در ادبیات دارد، واقعاً جا داشت که در طول این مدت آثار ایشان بیشتر و بهتر چاپ میشد و از ایشان استفادههای بیشتری میشد.
گرمارودی افزود: اوستا شاعری بود که در قالبهای مختلف تجربیات خوبی داشت. در برخی محافل خصوصیتر من طنز هم از ایشان شنیده بودم. متأسفانه به اوستا خیلی توجه نداشتهایم و درباره او کمکاری کردهایم. یادم است سال ۶۲ همراه با ایشان به پشت جبهه میرفتیم و برای عزیزانی که میجنگیدند شعر میخواندیم.
وی با بیان اینکه باید حق استادی را با اظهار شاگردی بیان کرد، گفت: خود من سال ۶۲ برای اینکه حق استادی ایشان را به جا آورده باشم، قصیدهای برای مهرداد اوستا نوشتم که در کتابهای من چاپ شده است. البته من یک شاگرد کوچک ایشان بودم و فقط به اندازه توان خودم در این شعر اظهار محبت و شاگردی کردم.
گرمارودی با اشاره به مرحوم زرویی نصرآباد گفت: درباره زرویی نصرآباد هم همین کار را کردم. اگر خاطرتان باشد کسی که زرویی نصرآباد را «عبید زاکانی روزگار» نامید من بودم. در آن متنی که برای مقدمه کتابش نوشتم، گفتم که ما با یک استعداد بزرگ روبهرو هستیم. حیف که زرویی نصرآباد دوام نیاورد.
موسوی گرمارودی در ادامه قصیدهای را که برای مرحوم مهرداد اوستا نوشته بود، با عنوان «باد باران»، برای حاضران قرائت کرد:
هوای صبح ز رگبار دوش، غوغا بود
در آن تپیدن نبض درخت، پیدا بود
هنوز گاه فرو میچکید آب از برگ
وز اشک شوق بسی بیشتر مصفا بود
دل من از سر هر برگ میچکید مگر؟
که لب ز گفتن یک آه، ناتوانا بود
اگر نبود دل من که میچکید ز برگ
درون سینه چرا بیشکیب و شیدا بود
سپیده میزد و دامان سرخفام فلق
ز پشت پیرهن صبحدم، هویدا بود
سرود روشن و خاموش بامدادْ پگاه
میان باغ -شگفتا- چه مایه گویا بود
خمیده بود لب جوی پونه و با آب
چه عاشقانه و پرشور گرم نجوا بود
فشانده بود سر دوش باد، گیسو بید
چنار پیش وی استاده، در تماشا بود
چه کرده بود شب دوش با چمن باران
که خط سبزه همه صاف بود و خوانا بود
مرا هر آنچه به چشم آمد از شکوه چمن
قسم به اهل نظر چون خیال و رؤیا بود
نه دی به خاطر من مانده بود، نی فردا
زمان درست همان لحظه بود کانجا بود
چو دست خویش بدیدم دمیده بود چو گل
به پای خود نظر انداختم شکوفا بود
من از شکفتگی خویش، مانده در حیرت
که از چه بود خدایا و از که آیا بود؟
به ناگه از اثر سکر خویش دانستم
که شور مستی من حل این معما بود
ولی مرا که همه عمر می ز پا نفکند
کدام باده کنونم حریف و همپا بود؟
«شراب خانگی ترس محتسبخورده»
به خاطر آمدم، این بادهام به صهبا بود
چمن زبادهی باران دوش، مانده خراب
خرابی دل من از می "اوستا" بود
به باغ صبح اگر سرفراز ماندم و راست
بلندی قد من، زان بلندبالا بود
هنوز من به زمین ناگشوده هیچ زبان
که پای گفتهی او بر سر ثریا بود
خدای باغ و چمن داند آنکه هر سخنش
ز طرف باغ و چمن بیشتر فریبا بود
بزرگمرتبه یارا! مرا مراتب مهر
درون سینه ز ایام پیش پایا بود
کنون به پای تو، این چامه برکشید فراز
هر آنچه را که در این جانِ ناشکیبا بود
از آن زمان به تو دل باختم که تن نزدی
ز کار مردم و با مردمت مدارا بود
به روز تلخ ستم، گفتههای شیرینت
به کام دشمن خودکامه، زهرپالا بود
نه از ستمگر بیباک، باک بود تو را
نه با روندهی راه ستم، مماشا بود
کسی برای تو میگوید این که خود آن روز
به بند بود و نه او را ز خصم پروا بود
اگرچه باز من امروز نیز در بندم
به بند مهر توأم، وین نه جای حاشا بود
بزرگوار عزیزا! سترگ استادا!
که بندی سخنت پیر بود و برنا بود
مرا به چامهی ناسَخته، ای عزیز ببخش
که این بضاعت مزجات، نقد کالا بود
من آنچه داشتهام پیش روی آوردم
نمیهراسم اگر آن جناب، بالا بود
به پیش نقد کلام تو، هر سخن چون رفت
خَزَفنمای شد ار چند دُرّ یکتا بود
مرا چه باک پس ای گنج شایگانِ سخن
اگر به پیش توأم در چکامه ایطا بود
همین چکامه هم از خاک پاک گرمارود
عصای موسوی و معجز مسیحا بود
رونمایی از تمبر اختصاصی مهرداد اوستا
بعد از شعرخوانی استاد موسوی گرمارودی، محمدرضا طهماسبی بود که برای شعرخوانی دعوت شد. طهماسبی قصیدهای طولانی با موضوع سفر اربعین و عرض ارادت به امیرالمومنین (ع) قرائت کرد که مورد استقبال حاضران واقع شد.
در ادامه این برنامه با حضور استاد سیدعلی موسوی گرمارودی، فروزانفر معاون فرهنگی دانشگاه سوره، میثم یوسفی و محمدرضا طهماسبی از تمبر اختصاصی استاد مهرداد اوستا رونمایی شد. با پایان برنامه شاعران جوان و دانشجویان با حلقه زدن اطراف استاد موسوی گرمارودی، پای خاطرات گرمارودی از شعر و ادبیات نشستند.