عامل بنیادین انحراف نحلههای فکری در تاریخ اسلام
اقتصاد ایران: تاریخ تمدن نشان داده هرگاه جامعهای از آموزههای وحیانی فاصله گرفته، ارزشهای الهی را کنار نهاده و به مسیرهای ساختۀ ذهن و هوای نفس رو آورده، آرامآرام گرفتار انحراف و فساد شده است؛ از این روست که امام رضا عدم شناخت امام را مساوی با جهل دانستهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مقام امام همان مقام وصی پیامبر است و این جایگاه که بهعنوان ادامهدهنده مسیر هدایت الهی بر روی زمین، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در واقع، هر پیامبری از سوی خداوند، وصیای داشته است تا پس از او منویات و احکام الهی را در میان امت پیادهسازی و مسیر رشد و تکامل را برای آنان هموار کند. این سنت الهی از همان ابتدای خلقت وجود داشته و نشاندهنده لطف و رحمت بیپایان خداوند برای هدایت بشر است. وظیفه وصی نهتنها حفاظت از احکام الهی، بلکه تأمین نیازهای معرفتی و معنوی مردم و پاسخگویی به شبهات و مسائل روزمره آنان نیز بوده است.
امامت در امتداد همین سنت الهی قرار دارد و امام در مقام جانشین پیامبر، حجت خدا بر روی زمین است. امام، واسطه فیض الهی و نگهبان دین خداست و وظیفه دارد راه درست را به مردم نشان دهد و از انحراف آنان جلوگیری کند. رابطه امام با امت، رابطهای الهی و معنوی است که بر اساس شناخت، محبت و ولایت شکل میگیرد. اگر مردم امام خود را نشناسند یا از او جدا شوند، به گمراهی و جهالت دچار میشوند، همچنانکه هر امتی که اوصیای پیامبران را رها کرد، سرانجام به ضلالت افتاد. نمونهاش ماجرای بنیاسرائیل است که بهدلیل غیبت چهلروزهی موسی علیهالسلام در ماجرای میقات، از هارون رویگردان و گرفتار فتنهی سامری شدند. همچنین در ماجرای غدیر خم، امت اسلام با وجود تأکید پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر ولایت علی علیهالسلام، پس از رحلت ایشان راه خود را از وصی برحق جدا کردند و گرفتار اختلاف، فتنه و انحراف شدند.
بعد از این انحراف بود که فرقههای متعددی فکری مثل مُرجئه و معتزله و اشاعره و نیز نحلههای انحرافی از جمله مکتب صوفیه در اسلام بنا نهاده شد که سردمدار آنها حسن بصری بود که تقابل آشکاری با اهل بیت وحی به ویژه امیر مؤمنان علیهالسلام داشت. مسیر او به ظاهر، مسیری زاهدانه و عارفانه و سراسر تقوا بود، اما این زهدش به حدی دارای تحجر بود که نه تنها او را به میدان نبرد با دشمن نمیکشاند بلکه هیچ موضعی هم در قبال آنان ابراز نمیکرد و دین را به روش خود تفسیر میکرد، نشان به اینکه در میدان جنگ جمل، وقتی امیر مؤمنان از وضوی او ایراد گرفت، با جسارت خطاب به ایشان گفت دیروز افرادی را کشتی که شهادتین میگفتند ونمازهای پنجگانه را میخواندند و خوب هم وضو میگرفتند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: اگر آنان را به ناحق کشتم, پس چرا یاریشان نکردی؟» این مسئله، همان نقطه انحراف این نحلههاست.
با وجود آنکه هیچ مقامی بالاتر از رسول خدا از جهت معرفت و شناخت به خدا نبود و ایشان بود که شریعت و طریقت رسیدن به قرب خدا را شناساند و پس از ایشان اهل بیت وحی ادامهدهندگان سیرهی ایشان بودند و بر همان طریق حرکت کردند، این نحلهها با تحریف دین نبی، از شریعت عبور کردند و طریقت دیگری برای خود تعریف کردند؛ باید از اینها پرسید شما که خود را بر طریق رسول وحی میدانید، ایشان تا آخرین لحظات عمر شریفشان همچنان بر همان احکام و شریعت خدا پایبند بودند، پس با چه جوازی خود را فراتر از رسول وحی دانستند؟ جز اینکه دچار همان جهالتی شدند که رسول خدا نسبت به آن خبر داده بودند و این جهالت ناشی از این بود که امام بر حق را رها کردند و به نا اهلان تمایل یافتند.
بنابراین تمام این انحرافات، ریشهاش در دوری از مکتب وحی است؛ مکتبی که خداوند برای هدایت بشر فرستاد و انسانها را به پیروی از آن دعوت کرد. هرگاه جامعهای از آموزههای وحیانی فاصله گرفته، ارزشهای الهی را کنار نهاده و به مسیرهای ساختۀ ذهن و هوای نفس رو آورده، آرامآرام گرفتار انحراف، فساد و ظلم شده است. این فاصلهگیری، چراغ راه هدایت را خاموش کرده و زمینهساز سقوط اخلاقی و معنوی شده است.
تمام جهالتها، بحرانها و سقوطهای تاریخی انسان، از همین نقطۀ کانونی آغاز میشود؛ یعنی همان لحظهای که بشر صدای دعوت الهی را نادیده میگیرد و به جای تسلیم در برابر حقیقت، راه عصیان و استکبار را پیش میگیرد. تجربه تاریخی ملتها نشان میدهد که فراموشی وحی، آغازگر فروپاشی تمدنها و سقوط ارزشها بوده و سرانجام آنان را به سرنوشت تلخی چون تباهی، جنگ، ظلم و حتی عذاب الهی کشانده است.
دین الهی، معیارهایی روشن و چارچوبهایی مشخص برای هدایت بشر دارد و هرگاه انسانها به جای بازگشت به این معیارها، به برداشتهای شخصی و خودساخته روی میآورند، نهتنها وحدت و نظم از بین میرود، بلکه چهره رحمانی دین و نظمی که دین برای تک تک آحاد جامعه برگزیده، خدشهدار میشود. تاریخ اسلام نشان داده که بزرگترین ضربهها به امت، از همین تفسیرهای نادرست و خودمحورانه ناشی شده است.
از این جهت بود که از مهمترین سفارشهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان برترین رسول الهی دعوت به ثقلین بود که همان کتاب خدا و عترت پاکشان بود تا امت دچار انحراف و چند دستگی و نیز گرفتار قرائتهای مختلف از دین نشوند بلکه دین را از منشأ وحی دریافت کنند و التزام عملی به خلفای برگزیدهی خدا داشته باشند؛ همانگونه که خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر کس بمیرد در حالیکه امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.» و امام رضا علیهالسلام فرمود «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً فَقُلْتُ لَهُ کُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً قَالَ نَعَمْ وَ الْوَاقِفُ کَافِرٌ وَ النَّاصِبُ مُشْرِکٌ.»؛ یعنی هر کس بمیرد و برای او امامی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است. راوی میگوید: «آیا این سخن شامل هرکسی میشود که بمیرد و امامی نداشته باشد، پس به مرگ جاهلیت مرده است؟» حضرت فرمودند: «بله، و کسی که در حالت توقف (یعنی بدون اعتقاد به امام یا امامت مشخص) از دنیا برود، کافر است، و کسی که دشمنی با امام داشته باشد (ناصب)، مشرک است.»
این فرمایش امام رضا علیهالسلام همان سنت الهی است که درباره سایر امتها نیز جریان داشته و پیشتر به آن اشاره شد؛ سنتی که بر اساس آن، خداوند برای هر امتی پیامبری فرستاد و اوصیایی برای او قرار داد تا مردم را به راه هدایت رهنمون شوند. وظیفۀ امتها آن بود که مسیر پیامبران و اوصیا را دنبال و بر مدار هدایت حرکت کنند؛ چرا که تنها در پرتو اطاعت از ایشان، میتوانستند از گمراهی، اختلاف و عذاب الهی در امان بمانند و اما آن عده که از ائمه فاصله گرفتند و برای خود مکتبی بنا کردند، نه تنها خود رستگار نشدند بلکه دیگران را به انحراف و تباهی کشاندند.
انتهایپیام/