به بهانه روز معلم/ دنیای بیتصویر اما پر از رنگ معلمی
اقتصاد ایران: در مدرسهای که نگاه معنا ندارد، گوشها جای چشمها را میگیرند و صداها، راه زندگی را روشن میکنند. معلمانی که خود هرگز ندیدهاند، امروز مسیر دیدن را به شاگردانی میآموزند که امیدشان را با خط بریل مینویسند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، 12 اردیبهشت روز معلم است؛ روزی که به احترام کسانی که دستانمان را در مسیر آموختن میگیرند، گرامی داشته میشود.
اما معلمانی که در مدارس استثنایی و نابینایان مشغول به تدریس هستند، شاید از دیدهها دورتر باشند. در این روز خاص، شاید کمتر کسی به یاد بیاورد که در دل مدرسهای که گویی دنیا برای برخی از کودکان آن تاریک است، معلمان چگونه با عشق و فداکاری راه را به این کودکان نشان میدهند.
مدارس نابینایان تنها مکانهای آموزشی نیستند، بلکه مکانهایی هستند که در آنها معلمانی از جنس خود شاگردانشان، تلاش میکنند تا گام به گام دنیای کودکان را روشنتر کنند. در چنین روزهایی، دیدن تلاشها و دستاوردهای این معلمان و دانشآموزان نه تنها دلگرمکننده بلکه یادآور این حقیقت است که آموزههای ارزشمند در این مدارس، فراتر از مرزهای دیدنی است و در دلهایی که با دقت به کلام معلم گوش میدهند، کاشته میشود.
یک روز در مدرسه نابینایان شهید محبی
در روزهای آغازین اردیبهشت با هماهنگی وزارت آموزش و پرورش، راهی مدرسه نابینایان شهید محبی در محله صادقیه تهران شدیم؛ مدرسهای که در آن، نه تنها کودکانی با چشمان بسته به تحصیل مشغولند بلکه معلمانی نابینا به راهنمایی این کودکان در مسیر پرچالش زندگی میپردازند.
با ورود به مدرسه با راهنمایی معاون مدرسه به سمت کلاس هشتم میروم که پنج دانشآموز در آن حضور دارند. صدای خندههای کودکانه و شوخیهایشان، تصویری متفاوت از آنچه معمولاً از مدارس نابینایان انتظار میرود به ما نشان داد. بچهها به وضوح نشان میدادند که اینجا، جایی است که نه تنها درس خواندن، بلکه زندگی و رویاهایشان نیز در جریان است.
در کلاس درس آرتین، محمد پارسا، شهات، شهراد و محمد امین حاضر هستند که به جز آرتین که نابینای مطلق است سایر دانشآموزان کم بینا هستند.
از این پنج دانشآموز، تنها پارسا خانهاش در نزدیکی مدرسه قرار دارد و بقیه از مناطق دوردست مانند شهرک ولیعصر، ونک و شهر قدس برای تحصیل به این مدرسه میآیند.
سرویس رایگان خدمتی بزرگ
در این میان، نباید از اقدام ارزشمند شهرداری در برقراری سرویس رایگان برای دانشآموزان استثنایی چشمپوشی کرد. این خدمت گام بزرگی در تسهیل امر تحصیل برای این گروه از دانشآموزان بوده است. دانشآموزانی که اغلب از مناطق محروم یا مسیرهای دور برای رسیدن به مدارس ویژه خود، راهی طولانی را طی میکنند. این سرویس رایگان، بار سنگینی را از دوش خانوادههای آنها برداشته و امکان دسترسی برابرتر به آموزش را فراهم آورده است.
آرتین؛ دانشآموزی که هیچگاه خسته نمیشود
آرتین، یکی از دانشآموزان کلاس هشتم است که هر روز از شهر قدس به مدرسه میآید و ساعت 6:30 صبح از خانه راهی میشود تا ساعت 7:30 به مدرسه برسد و پس از گذراندن ساعات آموزشی تا 12:30 ظهر، دوباره راهی خانه میشود.
وقتی از او میپرسم این رفت و آمد طولانی برایش دشوار نیست، پاسخ میدهد: "نه، چرا سخت باشد؟ من از پیشدبستانی در همین مدرسه بودهام." آرتین میگوید که تا سال گذشته مادرش او را همراهی میکرد، اما از امسال با به دنیا آمدن دو خواهر دوقلو، خودش به تنهایی این مسیر را طی میکند و دریافته است که میتواند با کمک مسئول سرویس مدرسه، این رفت و آمد را به خوبی مدیریت کند. البته وقتی زنگ مدرسه میخورد، راننده سرویس به کلاس درس میآید و تا سوار شدن آرتین به سرویس او را همراهی میکند.
در کلاس درس، درس زندگی هم جریان دارد
بچهها از معلمانشان که خود نابینا یا کمبینا هستند، به نیکی یاد میکردند. وقتی از معلمانشان که میپرسم، ناگهان همه کلاس با همهمهای از رضایت فریاد میزنند که معلمانشان بینظیرند و در میان این شور و هیجان، با شوخی و خنده، برای سلامتی معلمان صلوات فرستادند.
این شور و هیجان وصفناپذیر در میان دانشآموزانی که با محدودیت بینایی روبرو هستند، بسیار شگفتانگیز بود. انرژی و شادی آنها چنان مسری بود که هر لحظه بودن در کنارشان، بسیار شادم میکرد.
محمد پارسا یکی دیگر از دانشآموزان، داستان متفاوتی دارد؛ او تا پایه پنجم ابتدایی در مدارس عادی تحصیل میکرده اما ناگهان بیناییاش کاهش یافته و برای ادامه تحصیل به مدرسه نابینایان آمده است.
خستگی دانشآموزان از درس ریاضی
با وجود مشکلات متعدد، علاقه به تحصیل در سخنان دانشآموزان مشهود است آنها میگویند که درس خواندن تنها روزنه امید و دلخوشی آنها برای پیشرفت در شرایط سخت زندگیشان است. با این حال، در میان شور و اشتیاقشان، گلایههای بسیاری از دشواری درس ریاضی دارند. شهراد با لحنی آمیخته به شوخی میپرسد "مباحث پیچیده هندسه و ریاضیات برای آنها که دنیایشان با حس لامسه و شنوایی معنا مییابد، چه کاربردی دارد."
این دغدغه تا جایی پیش میرود که آنها میگویند: ای کاش ریاضیات تا پایه ششم ابتدایی محدود میشد و یادگیری جمع، تفریق و ضرب برایشان کافی بود. جالب آنکه این دیدگاه تا حدی در میان معلمانشان نیز بازتاب دارد و برخی از آنها معتقدند که پارهای از این مطالب و دروس، اساساً در زندگی آینده این دانشآموزان کاربردی نخواهد داشت.
نبود کتابهای کمک آموزشی برای نابینایان
وقتی از دانشآموزان درباره مشکلات پیش رو برای درس خواندن میپرسم میگویند: "یکی از موانع جدی در مسیر یادگیری، کمبود منابع کمک آموزشی مناسب است. به گفتهی آنها، نمونه سوالات برای دروس مختلف به خط بریل چاپ نمیشود و همین امر، دسترسی آنها به کتابهای کمک آموزشی و یادگیری عمیقتر مطالب درسی را با دشواری روبرو میسازد. همچنین، مشکلاتی در تأمین و تعمیر دستگاههای «پرکینز» داشتند که برای نوشتن به خط بریل استفاده میشوند و معمولاً خراب بودن این دستگاهها، کارهای روزمره دانشآموزان در مدرسه را مختل میکند."
شکایت دانشآموزان از تکالیف زیاد
بچهها از حجم زیاد تکالیف درسی نیز شکایت دارند. آنها میگویند که معلمان با در نظر نگرفتن محدودیتهایشان، تکالیف زیادی به آنها میدهند. آنها در خانه دستگاه پرکینز دارند که با آن مشقهایشان را مینویسند، اما با آمدن هر معلم، تکلیف جدیدی اضافه میشود و ناگهان با انبوهی از تکالیف روبرو میشوند. آنها با حسرت میگویند: "تصور کنید در خانه هستید و دلتان میخواهد در کنار خانواده و اقوام وقت بگذرانید، اما باید در اتاق بمانید و ساعتها مشغول نوشتن مشق باشید. حداقل سه ساعت از وقتمان صرف نوشتن تکالیف میشود و اگر انجام ندهیم، نمره از ما کم میکنند."
این حجم از تکالیف، فرصت پرداختن به دیگر علایق و تعاملات اجتماعی را از آنها میگیرد.
وقتی از بچهها درباره آرزوهایشان پرسیدم، ابتدا شهات گفت که بینایی کامل و بعد کل بچهها همصدا فریاد زدند، بینایی.
بعد از آن هر کدام از شغلهایی گفتند که میخواهند در آینده به آن برسند، آرتین میخواهد معلم شود، محمد پارسا که علاقه شدیدی به موسیقی دارد، آرزو دارد در این عرصه فعالیت کند، شهات میخواهد دبیر ادبیات فارسی شود، شهراد به دنبال وکیل شدن است و محمد امین هنوز به انتخاب قطعی نرسیده است.
خاطرهای جالب از تلاش برای تقلب در امتحان
بچهها با خنده خاطرهای از دوران امتحانات تعریف کردند. شهراد گفت: «در یکی از امتحانات، آرتین که نابینای مطلق است، وسط کلاس برای گرفتن تقلب از من راه افتاد و آمد بالای سرم! دیدم یک نفر افتاد روی من. معلم گفت: آرتین! تو که نابینا هستی چطور برای تقلب این همه راه را رفتی؟»
آقای فراهانی معلم عربی، دمت گرم!
در میان صحبتهایشان، نام برخی از معلمان با درخشش خاصی بر زبانشان جاری میشود. وقتی صحبت از معلمان به میان میآید، همگی با لحنی صمیمانه و قدرشناسانه از آنها یاد میکنند، اما نام آقای سعید فراهانی، معلم درس عربی، قرآن و دینی، گویی جایگاه ویژهتری در قلبشان دارد.
آنها با شور و هیجان خاصی از او تعریف میکنند: "آقای فراهانی واقعاً یک چیز دیگه است، خیلی انسان شریفی است، خیلی گل است. پایه همه شیطنتها با ماست، خیلی مشتی است، پایه هر کاری است. مثلاً میگوییم فلان ساعت برویم بیرون غذا بخوریم، میگوید باشه، من هستم."
این تعریفها چنان صادقانه و از ته دل برمیآید که حسرت دیدار با این معلم دوستداشتنی در دلمان جوانه میزند. افسوس که در آن روز، آقای فراهانی در مدرسه حضور نداشت، اما از همین طریق به ایشان میگویم: "آقای معلم، واقعاً دمت گرم که دانشآموزانت را اینگونه درک میکنید و دل آنها را شاد میکنید که حتی در غیابت نیز با نیکترین صفات از شما یاد میکنند."
معلم نابینا از مشکلات دانشآموزانش میگوید
در همین اثنا، در میان همهمه و شور و نشاط دانشآموزان، آقای افروز، دبیر نابینای ادبیات فارسی، وارد کلاس درس میشود و فضایی صمیمیتر شکل میگیرد. فرصتی دست میدهد تا چند دقیقهای با او همکلام شویم و از تجربیات و دغدغههای یک معلم روشندل بیشتر بشنویم.
بهروز افروز با مدرک دکترای ادبیات فارسی و 10 سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش استثنایی، از سال 1386 از طریق آزمون استخدامی وارد این عرصه شده است.
مقاومت در برابر استخدام نابینایان در آموزش و پرورش
او با گلایه از مقاومتها برای استخدام معلولان، به ویژه نابینایان، حتی از سوی وزارت آموزش و پرورش میگوید: استخدام معلولان نیازمند سیاست کارشناسانه است، اما در وزارت آموزش و پرورش سیاست کاملاً انسدادی است و با کشمکش فراوان و پیگیری قانونی، سرانجام این وزارتخانه از حکم دیوان عدالت اداری تبعیت میکند. پرسش این است که چرا از همان ابتدا سیاستگذاری و ساماندهی برای جذب افراد معلول یا نابینای توانمند را انجام نمیدهند تا بهترینها به عنوان معلم وارد مدارس استثنایی شوند؟
تدریس در مدرسهای که دانشآموز همانجا بودم
افروز درباره تدریس به دانشآموزان نابینا و تجربه نخستین روز کاریاش میگوید: برای تدریس وارد مدرسهای شدم که همانجا 12 سال درس خوانده بودم. اولین روز کاری وقتی وارد مدرسه نابینایان شهید محبی شدم که از پیشدبستانی تا پیشدانشگاهی را در اینجا گذرانده بودم، روز اول در پوست خودم نمیگنجیدم از این بابت که الان وارد فضایی شدم که در همانجا دانشآموز بودم، مخصوصاً که این مدرسه برای ما خاص است؛ از جمله جاهایی که بچههای نابینا میتوانند به راحتی راه بروند و از وسایل بازی استفاده کنند و در سالن ورزشی حرکت کنند، همین جاست، چون محیط بیرون برای آنها مناسبسازی نشده است.
مدرسهای که حکم آزادی برای دانشآموزان نابینا دارد
این مدرسه برای ما حکم آزادی و آسمان پهناور را دارد که میتوانیم پرواز کنیم و به هر بخش که میخواهیم برویم. روز اول که به عنوان معلم وارد مدرسه شدم، حس شوق و خوشحالی زیادی داشتم و هم احساس خجالت، چون وارد دفتر معلمانی میشدم که بیش از نیمی از آنها معلمان خودم بودند.
این معلم به تفاوتهای آموزش به فرد نابینا و بینا اشاره میکند و میگوید: 70 درصد یادگیری از طریق دیدن و 30 درصد از طریق سایر حواس از جمله شنوایی است، اما در حوزه نابینایان اوضاع متفاوت است و باید شنیدن جای دیدن را بگیرد. یکی از راههایی که من برای تدریس انتخاب میکنم این است که درس را برای بچهها بازی میکنم و انواع بازی، تقلید صدا و روشهای مختلف برای تسهیل یادگیری را انجام میدهم. برانگیختن صور خیال دانشآموزان نابینا بسیار مهم است و باید بتوانم برای او تصویر ذهنی ایجاد کنم و این از طریق بازی و تقلید صدا اتفاق میافتد.
امتحانات نهایی بزرگترین ضربه به دانشآموزان نابینا
او دربارهی مشکلات نابینایان میگوید: یکی از بزرگترین مشکلات در این حوزه این است که در سیاستهای کلان کشوری هیچ جایی ندارند و این بیجایگاه بودن دانشآموز نابینا در سیاستهای کلان به عملکرد ضعیف سازمان آموزش و پرورش استثنایی مربوط است و باید به عنوان یک بازوی مشورتی در کنار وزارت آموزش و پرورش در بزنگاهها ورود کند. به عنوان نمونه، از سه سال قبل تصمیم بر این شد تا نتایج امتحانات نهایی در پذیرش دانشگاهها تأثیر داشته باشد و این سهم به 60 درصد رسیده است. دانشآموز نابینا سال گذشته در بدترین شرایط، بدون سوالات بریل و پاسخنامهی بریل امتحان داد و طراحان سوال در حین طرح سوال تعدادی از دروس حواسشان به این دانشآموزان نبود، مثلاً در جغرافیا گفتند نقاط مشخص شده در نقشه یا در ریاضی اشکال هندسی آورده بودند. این وضعیت به زیان این دانشآموزان تمام میشود.
کتابهای درسی با چند ماه تأخیر میرسد
افروز همچنین به تأخیر در رسیدن کتابهای درسی به دست دانشآموزان اشاره میکند و میگوید: "امسال کتاب درسی در اواخر آبان به دست دانشآموزان رسید. کتاب درسی نیست، دیسکت حروف چینی کتاب درسی که میتواند تبدیل به بریل شود، به سازمان آموزش و پرورش استثنایی داده نمیشود اما مؤسسات کنکور دو ماه زودتر از ما دیسکت کتاب را دارند. در حوزه کمک درسی نیز کتابهایی به خط بریل منتشر نمیشود با وجود تمام این مشکلات، دانشآموز نابینا در شرایط نابرابر با دانشآموزان عادی در امتحانات نهایی شرکت میکند و این واقعاً انصاف نیست. این دانشآموزان اگر از سر نابینایی ناامید نمیشوند، در این زندگی به درس خواندن و ورود به دانشگاه دلخوش بودند که این مسیر را هم برایشان دشوار کردند.
او در ادامه به علاقه اخیر دانشآموزان نابینا به ورود به دانشگاه فرهنگیان اشاره میکند و دلیل آن را تضمین شغلی پس از فارغالتحصیلی میداند. با این حال، او از سیاست غلط دانشگاه فرهنگیان در ممنوعیت پذیرش معلم نابینا در حوزهی دبیری انتقاد میکند و میگوید: "دانشگاه فرهنگیان فقط آموزگار ابتدایی نابینا در حوزه آموزش استثنایی میپذیرد و وقتی وارد سیستم میشوند، فرد نابینا را در دوره ابتدایی مثلاً پایه اول، میگذارند. این صحیح نیست. برخی دروس هستند که باید معلم بینا داشته باشند، مثلاً معلم ورزش باید بینا باشد، معلم ریاضی و جغرافیا باید بینا باشد. در دوره اول ابتدایی، دانشآموز به یادگیری مهارتهای روزمره زندگی نیاز دارد و در اینجا آموزگار نابینا نمیتواند کاری کند.
افروز در پایان صحبتهایش به فعالیت خود در فضای مجازی اشاره میکند و میگوید: "بنده کانال تلگرامی دارم که کتابهای کمک درسی را به صورت صوتی برای دانشآموزان نابینا ضبط میکنم و اسم کانال ریرا است: https://t.me/afrooz_rira. اینکه دانشآموزان میگویند در دانشگاه قبول شدهاند، بیشترین انگیزه برای من بوده است که در این مسیر ادامه بدهم، چون واقعاً کار دشواری است که یک کتاب کمک آموزشی با کلی تست را بخوانی و گوش بدهی تا بدون غلط باشد.
نبود خدمات توانبخشی در مدرسه و آسیب به دانشآموزان
در ادامه، با خانم سمیه برزویی نژاد، معاون مدرسه که 31 سال سابقه کار دارد و تمام دوران خدمت خود را با دانشآموزان نابینا گذرانده است، به گفتگو نشستیم. او با اشاره به رایگان بودن سرویس ایاب و ذهاب برای تمامی دانشآموزان، میگوید که برخی از آنها از شهرستانهای دور میآیند و در خوابگاه مدرسه اقامت میکنند. 30 نفر از دانشآموزان خوابگاهی هستند که از کلاس هفتم به بعد هستند و از جنوب کشور هم حتی دانشآموز داریم.
خانم برزویی نژاد با بیان اینکه در حال حاضر 114 دانشآموز در مدرسه تحصیل میکنند، به کمبود خدمات توانبخشی اشاره میکند و میگوید: "چون تعداد دانشآموزان ما پایین است، باعث شده به ما خدمات توانبخشی پایینی اختصاص یابد و کاردرمان و گفتاردرمان نداریم که به شدت این دانشآموزان به آن نیاز دارند.
در پایان، معلمان مدارس نابینایان، کسانی هستند که در سکوت و بیهیاهو، اما با دلی پر از فداکاری، مشغول به آموزش و پرورش نسل آینده هستند. آنان نه تنها در انتقال علم، بلکه در انتقال امید، تلاش میکنند. معلمان مدارس استثنایی کسانی هستند که از دل تاریکیها، نوری میسازند که راه را برای آیندهای بهتر روشن میکند. به راستی که این معلمان قهرمانان گمنام واقعی جامعهاند و در روز معلم، باید از آنها نیز قدردانی کرد.
امید است که در آستانه روز معلم، نگاهها به سوی این مدارس ویژه و تلاشهای ارزشمند معلمان و دانشآموزان آنها معطوف شود و مسئولان و جامعه با درک عمیقتر نیازهایشان، گامهای موثرتری در جهت رفع موانع و ایجاد فرصتهای برابر بردارند.
انتهای پیام/