«تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» بیانیه ایران دوستی اخوان است
اقتصاد ایران: اخوان را میتوان مرثیهخوان و نوحهسرایی دانست که سوگنامه سرزمین خود را دردمندانه میسراید و بر میهن و تبارش که در طول سدهها و سالها بیدادها دیدهاند و رنجها کشیدهاند, میگرید و مینالد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: در میان شعرایی که برای ایران اشعاری سرودهاند، و موضوع وطن برایشان موضوعی مهم بوده است؛ مهدی اخوان ثالث بیگمان یکی از بزرگترینهاست. یکی از درونمایههای شعر اخوان که در شعر و کلام او بروز و ظهوری روشن و آشکار دارد، میهن دوستی و عشق به ایران است.این عشق و دلبستگی به گونهای است که اخوان تمام جلوهها و جنبههای تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران را از روزگاران دور تا امروز میستاید و گرامی میدارد؛ و این ستایش و گرامیداشت در جای جای شعر او جلوه یافته و نمونههای بسیاری برای آن میتوان یافت. در نامگذاری کتابهایش نیز این مهر به میهن را میتوان دید:
ارغنون (۱۳۳۰): نخستین مجموعه شعر شامل قصیده، قطعه، مثنوی و رباعی
زمستان (۱۳۳۵): پرفروشترین کتاب او با گرایش به شعر نیمایی، نماد شعر اعتراضی
آخر شاهنامه (۱۳۳۸): مجموعهای از اشعار حماسی و اجتماعی
از این اوستا (۱۳۴۴): یکی از بهترین دفترهای شعر نو او
شکار (۱۳۴۵): منظومهای بلند
در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۴۸): اشعار سرودهشده در زندان
عاشقانههای کبود و بهترین امید (۱۳۴۸): گزیده اشعار عاشقانه
زندگی میگوید: اما باز باید زیست (۱۳۵۷): شامل اشعار زندان
دوزخ اما سرد (۱۳۵۷): مجموعه شعر
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸): آخرین مجموعه شعر
اشاره اخوان به ایران و مسائل آن، همه جا به آشکاری و صراحت نیست. اخوان در بسیاری از شعرهای خود در قالب داستانی که روایت میکند, به شکلی تمثیلی و نمادین از ایران سخن میگوید. در چنین شعرهایی که نمونههای آن بسیار است، رویدادها و پدیدههای سیاسی و اجتماعی ایران را در چارچوب داستانی رمزآمیز و نمادین بیان میکند. او در شعرهایی چون «قصه شهر سنگستان»، «مرد و مرکب»، «آنگاه پس از تندر»، «آواز چگور»، «باغ من»، «پیوندها و باغ»، «سترون» و … دردها و دشواریهای دیروز و امروز وچه بسا فردای ایران را به یاری رمزپردازی و نمادآفرینی روایت میکند. در شعری مانند «زمستان» که پس از کودتای ۲۸ مرداد و حوادث بعد از آن سروده شده، اخوان با توصیفات درخشان و خیال انگیز، عمق درد و فضای حاکم بر ایران را توصیف میکند؛ بسیاری از منتقدان آن را نمادی از دوران خفقان پساکودتا میدانند. این شعر در دیماه ۱۳۳۴ سروده شده، یعنی حدود ۱۷ ماه پس از کودتا، و شاعر از تمثیل زمستان برای توصیف سرما، تاریکی و انجماد سیاسی جامعه استفاده میکند.
اخوان را میتوان مرثیهخوان و نوحهسرایی دانست که سوگنامه سرزمین خود را دردمندانه میسراید و بر میهن و تبارش که در طول سدهها و سالها بیدادها دیدهاند و رنجها کشیدهاند, میگرید و مینالد. تمرکز و توجه او به مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و دقّت و حساسیتی که به سرنوشت ایران و ایرانیان دارد, خود نشانهای از میهندوستی و وطنخواهی اوست.

جلوه دیگری از ایراندوستی اخوان گرایش او به اسطورهها و حماسههای ایران باستان است. اسطورههای باستانی به عنوان نماد و نمودی از فرهنگ کهنسال ایران در شعر او جایگاهی ویژه و درخور دارند؛ چنانکه در بیشتر شعرهای اخوان عناصر اسطورهای حضوری چشمگیر دارند. شعرهای «قصه شهر سنگستان»، «خوان هشتم»، «آخر شاهنامه» و … در بردارنده اجزا و عناصری از اسطورههای ایرانند که خود نشان از دلبستگی او به فرهنگ ایران دارد؛ و از ریشه داشتن او در ژرفای این تمدّن و فرهنگ حکایت میکند. گرامیداشت و بزرگداشت بزرگان و سرآمدان فرهنگ و ادب ایران گواه دیگری است بر ایراندوستی اخوان و شیفتگی او به فرهنگ و ادب این آب و خاک. او از فرهنگ سازان و فرهیختگان ایران همواره به نیکی یاد میکند و آنان را گرامی میدارد. نمونه چنین شیوهای را در مؤخره «از این اوستا» و شعرهایی چون «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» میتوان یافت.
جلوهای دیگر از عشق اخوان به ایران، زبان شعر اوست. او به زبان فارسی به عنوان برجستهترین شاخص هویت ملّی ما توجه بسیار دارد و زبانی که در شعر خود به کار میگیرد، زبانی کهنگرا و باستانگونه است که در سبک خراسانی و شعر سدههای چهارم و پنجم ریشه دارد.
در عین حال اخوان نه تنها همچون بسیاری از روشنفکران آن روزگار، شیفته شرق و غرب نیست، بلکه آنها را به شدت انکار میکند. گذشته از ایراندوستی و عرق ملّی، آنچه او را بر ضد شرق و غرب میشوراند، خوی بیدادگرانه و تاراجگرانه آنان است که این گونه از آن سخن میگوید: «این مسأله بسیار دردناک و بسیار زشت و ظالمانه است که میهمان ناخوانده آن سوی دریاهای دور و کور … هر جا رنگ و بوی طلای سیاه و سفید و زرد یا مزدوران ارزان قیمت بیمار سراغ میکنند، شتابناک و سفّاک چون لاشخورهایی که بوی مردار شنیدهاند… زود خود را میرسانند و بساط ستمگری و جهانخوارگی خود را میگسترانند و راهها را در تصرف میگیرند و آشکار و نهفته، یا نهفته و آشکار کارها و کلیدها را قبضه میکنند و مردم را در حدود نازل گرسنگی و بیماری و حمق و توحش و بیچارگی و درماندگی نگه میدارند و مترسکهای نامردم محلّی و بومی بر سر خرمنهای غارت و یغما مینشانند و خیال میکنند مردم نمیفهمند یا گول میخورند… و این غارت را سالهای سال ادامه میدهند...» او در شعر خوان هشتم از زبان نقّال و با تحقیر و نفرت از شرق و غرب نام میبرد:
اندکی استاد و خامش ماند
منتشایش را بسوی غرب، با تهدید و با نفرت
و بسوی شرق، با تحقیر
لحظهای جنباند...
و در شعر قصه شهر سنگستان این گونه از بیدادی که بر تبارش رفته مینالد و شکوه میکند:
سخن میگفت، سر در غار کرده، شهریار شهر سنگستان.
سخن میگفت با تاریکی خلوت
تو پنداری مغی دلمرده در آتشگهی خاموش
زبیداد انیران شکوهها میکرد
ستمهای فرنگ و ترک و تازی را
شکایت با شکسته بازوان میترا میکرد
غمان قرن ها را زار مینالید...
در این میان قصیده بلند «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» را میتوان بیانیه میهندوستی اخوان دانست که در آن بار دیگر عشق و ایمان خود به ایران را نمایان میسازد و در واپسین کتابش نیز بر این ایده پای میفشرد:
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم
تو را ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشهات رخشد و من
هم اندیشهات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
و گر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشهست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمانهای تو چون یقین میستایم
عیانهای تو چون خبر دوست دارم
به جان، پاک پیغمبر باستانت
که پیریست روشننگر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان است
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابرمرد ایرانیی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازین روش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را گر چه رفته است
از افسانه آن سوی تر دوست دارم
هم آن پور بیداردل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک آن هوش جاوید اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیردل دادگر دوست دارم
جهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت
فزونترش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
و گر چند سطری خبر دوست دارم
من آن جاودان یاد مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو وآثارشان را
به پاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعلهور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرین ترینش از شکر دوست دارم
فری آذرآبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان تو را من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نُخبهزای خراسان
ز جان و دل آن پهنهور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
کهشان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم...

برای اخوان ایران محدود به مرزهای کنونی نیست، او بافت در هم تنیده شهرها و فرهنگ را در نشانه هایی از همسایگان میجوید که در گذشته بخشی از ایرانزمین بودهاند و اکنون در جغرافیای ایران جای ندارند. او آرزوی پیوند دوباره آنها را با ایران دارد و چشم انتظار روز یگانگی ایران بزرگ است:
من افغان همریشهمان را که باغیست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سُغد و خوارزم را با کویرش
کهشان باخت دودهٔ قجر دوست دارم
عراق و خلیج تو را چون ورارود
که دیوار چین راست در، دوست دارم
هم ارّان و قفقاز دیرینهمان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانهات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارم
هم آفاق رویاییات را که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
کهت این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه