جلوههای مادری در اشعار بهبهانی پررنگ است
اقتصاد ایران: وطن در شعر زنان شاعر اغلب با نمادهای مادرانه، عاطفی و مقاومتی آمیخته شده، جایی که سرزمین به مثابه مادر یا معشوقهای رنجکشیده بازنمایی میشود.
به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران ، طاهره طهرانی: برداشت از وطن در شعر شاعران پیش از مشروطه عمدتاً عاطفی، محلی و زادبومی بود، در حالی که در شعر معاصر به مفهومی سیاسی، ملیگرایانه و انتقادی تبدیل شده است. پیش از مشروطه وطن اغلب به معنای زادگاه یا سرزمین شخصی تلقی میشد، با تأکید بر عواطف انسانی و زیباییهای محلی، همانند ستایش زادبوم در شعر کلاسیک. در شاهنامه فردوسی، ایران در برابر بیگانگان (توران یا انیرانیان) نماد هویت قومی است، اما بدون بار سیاسی مدرن.
در دوران معاصر (پس از مشروطه) با تأثیر اندیشههای غربی و مشروطه، وطن به واحد جغرافیایی-سیاسی تبدیل شد، با محوریت آزادیخواهی، مبارزه با استبداد و ناسیونالیسم. شاعرانی چون عارف قزوینی، ابوالقاسم لاهوتی و بهار، ایران را فراتر از مذهب یا زادگاه، به عنوان یک کل غیرقابل تجزیه میستایند و گهگاه از باستانگرایی و نگاه به داشتههای فرهنگی و تاریخی برای احیای هویت ملی بهره میبرند.
وطن در اشعار زنان، اغلب با نمادهای مادرانه، عاطفی و مقاومتی آمیخته شده، جایی که سرزمین به مثابه مادر یا معشوقهای رنجکشیده بازنمایی میشود. شاعران زن وطن را با هویت زنانه پیوند میزنند؛ به عنوان مثال برای پروین وطن را در شعرهایش با زبانی اخلاقی و تمثیلی بازنمایی میکند، جایی که ایران نماد عدالت، فرهنگ و هویت تاریخی است. او نسبت به سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد کمتر به ستایش مستقیم عاطفی میپردازد و بیشتر از طریق نقد اجتماعی و ستایش مفاخر ملی، عشق به میهن را ابراز مینماید. او در مثنوی زن در ایران، در عین نقد ظلمهایی که به زنان شده است، جایگاه تاریخی زنان ایرانی را به عنوان نماد استقامت وطن ستوده و ایران را وطن عزیزی با متآثر عظیم توصیف میکند. اشعار سیاسیاش مانند توصیف کودک یتیم در برابر تجملات، فساد را نقد کرده و عدالت را برای بقای وطن ضروری میداند و با الهام از سنتهای کهن، ایران را خاستگاه فضیلت و دانش میبیند، بدون تأکید بر جغرافیای مستقیم یا مرزهای سیاسی.
وطن در شعر سیمین
در شعر سیمین بهبهانی اما ایران نماد مادری است که در برابر ستم ایستاده و فرزندانش را به بیداری فرا میخواند. در شعر او عاطفه نقش پررنگتری دارد و زنانگی در جلوههای مختلف ظهور میکند، در قامت مادری صبور، همسری چشم به راه، دخترکی شاد و… این تصویر، عشق به وطن را با شادیها و دردهای اجتماعی و شخصی تلفیق میکند. او در شعری که تاریخش آبان ۱۳۵۹ است و در تقدیمش نوشته «به مدافعان دلیر خونین شهر و همه شهرهای خونین وطنم» روایتی از اشغال خرمشهر را از منظر خود بیان میکند، که بیش از همه گویی بیان شعری است از عکس تاریخی آخرین مدافعان خرمشهر:
بنویس! بنویس! بنویس
اسطورۀ پایداری
تاریخ ای فصل روشن!
زین روزگاران تاری
بنویس ایثار جان بود
غوغای پیر و جوان بود
فرزند و زن، خان و مان بود
از بیش و کم هرچه داری
بنویس پرتاب سنگی
حتی ز طفلی به بازی
بنویس زخم کلنگی
حتی ز پیری به یاری
بنویس قنداق نوزاد
بر ریسمان تاب میخورد
با روز با هفته با ماه
بر بام بی انتظاری
بنویس کز تن جدا بود
آن تُرد، آن شاخه عاج
با دستبندش طلایی
با ناخنانش نگاری
بنویس کانجا عروسک
چون صاحبش غرق خون بود
این چشمهایش پر از خاک،
آن شیشههایش غباری
بنویس کانجا کبوتر
پرواز را خوش نمیداشت
از بس که در اوج میتاخت
رویینه بازِ شکاری
بنویس کان گربه در چشم
اندوه و وحشت به هم داشت
بیزار از جفت جویی
بی بهره از پخته خواری
نستوه، نستوه، مردا!
این شیردل، این تکاور
بشکوه، بشکوه، مرگا!
این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند
یا مرگ، یا سرفرازی
مردانه تا مرگ رفتند
بنویس! بنویس! آری...
شعری برای صبرا و شتیلا
این عاطفه زنانه حتی در مورد سرزمینهای دیگر و آنچه به عنوان پدیده های سیاسی میدانیم، مانند جنایات صهیونیستها و کشتار صبرا و شتیلا، نیز میجوشد. درد زنان فلسطین و لبنان و جنایاتی که بر این سرزمین رفته جان شاعر را میخراشد. او در این شعر، به زنی پارچه فروش و یهودی به نام سارا در زمان کودکیاش اشاره میکند، و در توضیح آن نوشته «سخنی با سارای حریر فروش رویای کودکیام و سارا زادگان آتش فروز کابوس میانسالیام».
سارا چه شادمان بودی
با بقچههای رنگینت
شال و حریر و ابریشم
کالای چین و ماچینت
سارا چه راستگو بودی
آن دم که چشم معصومت
آیینه ی سحر میشد
وقت قسم به آیینت
سارا! چه شرمرو بودی
وقتی کسی نظر میباخت
با گونه های از نرمی
گلبرگ یاس و نسرینت
سارا چه در امان بودی
آن دم که مرد همراهت
خار ملامتش میشد
زنهار دست گلچینت
سارا چه مهربان بودی
با مادر مسلمانم
با برق اشک همدردی
در دیدگان غمگینت
سارا نهفته در قلبت
نقش ستاره ی داوود
پیدا ستاره یی زرین
بر گردن بلورینت...
با قوم خود بگو، سارا
هرگز نبوده تا امروز
یک لحظه خشم و بیزاری
با مردم فلسطنیت؟
سارا گریستی آتش
بر قتل عام خونباری
صهیون نشان دوزخ شد
از شعله های نفرینت
سارا! بگوی با موسا
سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود جهانخواری
داغی نهاده بر دینت
سارا! بپرس از موسا
کاین افعیان نمی بینی
یا اژدهای افعی کش
تن می زند ز تمکینت؟
سارا جنازه ها اکنون
افتاده بر زمین عریان
برکش کفن اگر داری
از بقچه های رنگینت...
۲۹ شهریور ۶۱ / پس از قتل عام صبرا و شتیلا
سیمین اشعار بسیاری درباره وطن دارد، به ویژه شعر معروف «مردی که یک پا ندارد» درباره یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس، یا شعر «دوباره میسازمت وطن» که هر بار خوانده شود باز تازه است، و بیان زنی است سالخورده و معلم در همراهی با شاگردانش. پیدا کردن اشارات او به ایران در اشعار مختلف و با تمثیل و استعاره و… شیرینی شعر خواندن را دوچندان میکند.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه