پروین اعتصامی، طنزپردازی ادیب بود
اقتصاد ایران: پروین با استفاده از شخصیتهایی مانند مست یا دیوانه، برای انتقاد از وضع موجود یا بزرگنمایی، ایرادات جامعه یا افراد و اصناف، با زبانی طنزآمیز کاری شبیه حکایتهای عقلاءالمجانین میکند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: اولین کتابش را ملکالشعرای بهار تقریظ کرده و اینطور نوشته بود: «در این روزها یکی از دوستان، گلدستهای از ازهار نوشکفته به دستم داد و منتی بر گردنم نهاد. دستم از آن رنگین گشت و دامنم مشگ آگین، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت. این گلدسته روحنواز، عبارت بود از قصاید و قطعات شاعره شیرین زبان معاصر پروین اعتصامی، که به تازگی از طبع برآمده و نخستین بار مباشر طبع آن دیوان حقیر را به مطالعه آن آشنا ساخت. ملاحظه چند صفحه از این دیوان و مشاهده سبک متین و شیوه استوار و شیوایی بیان و لطافت معانی آن چنانم بفریفت، که تنها این کتاب را پیش روی نهاده و هر مشغله که بود پس پشت افکندم و تمامت آن را خوانده، لذتی موفور بردم…» در چاپ سوم دیوان پروین اعتصامی در سال ۱۳۲۳ هم شادروان سعید نفیسی، که آن وقت استاد ممتاز دانشگاه تهران بود، تقریظی دیگر بر این اثر نوشت.
پروین با زبانی ساده اما عمیق، توانسته پیامهای مهمی را به خوانندگان خود منتقل کند. اشعار او نه تنها از نظر ادبی ارزشمند هستند، بلکه از لحاظ محتوایی نیز تأثیرگذار بوده و همچنان الهامبخش بسیاری از افراد علاقهمند به شعر و ادب فارسی است. در عین حال پروین را به عنوان شاعری طنزپرداز شناختن جفای به اوست، اما نمیتوان از کنار اشعار طنزآمیز او نیز به راحتی گذشت. معروفترین آنها شاید همان شعر محتسب و مست با اشارات دقیق و درخشان و طعنههای اجتماعی و اخلاقیاش باشد:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست!
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست!
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟
گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست!
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست!
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدهست، جز نقشی ز پود و تار نیست!
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست!
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست!
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست...
در همین شعر _و البته شعری که در ادامه خواهیم خواند_ پیداست پروین با استفاده از شخصیتهایی مانند مست یا دیوانه، برای انتقاد از وضع موجود یا بزرگنمایی ایرادات جامعه یا افراد و اصناف، با زبانی طنزآمیز کاری شبیه حکایتهای عقلاءالمجانین میکند که در اشعار حکمی و عرفانی و تعلیمی سابقهای طولانی داشته است. در شعر دیوانه و زنجیر هم این را میبینیم:
گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای
عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم به پای
کاش میپرسید کس، کایشان به چند ارزیدهاند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
ای عجب! آن سنگها را هم ز من دزدیدهاند
سنگ میدزدند از دیوانه با این عقل و رای
مبحث فهمیدنیها را چنین فهمیدهاند
عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را
در ترازوی چو من دیوانهای سنجیدهاند
از برای دیدن من، بارها گشتند جمع
عاقلند آری، چو من دیوانه کمتر دیدهاند
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در
گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیدهاند
کردهاند از بیهشی بر خواندن من خندهها
خویشتن در هر مکان و هر گذر رقصیدهاند
من یکی آیینهام کاندر من این دیوانگان
خویشتن را دیده و بر خویشتن خندیدهاند
آب صاف از جوی نوشیدم، مرا خواندند پست
گرچه خود، خون یتیم و پیرزن نوشیدهاند
خالی از عقلند، سرهایی که سنگ ما شکست
این گناه از سنگ بود، از من چرا رنجیدهاند؟
به که از من باز بستانند و زحمت کم کنند
غیر ازین زنجیر، گر چیزی به من بخشیدهاند
سنگ در دامن نهندم تا در اندازم به خلق
ریسمان خویش را با دست من تابیدهاند
هیچ پرسش را نخواهم گفت زین ساعت جواب
زان که از من خیره و بیهوده، بس پرسیدهاند
چوب دستی را نهفتم دوش زیر بوریا
از سحر تا شامگاهان، از پیش گردیدهاند
ما نمیپوشیم عیب خویش، اما دیگران
عیبها دارند و از ما جمله را پوشیدهاند
ننگها دیدیم اندر دفتر و طومارشان
دفتر و طومار ما را، زان سبب پیچیدهاند
ما سبکساریم، از لغزیدن ما چاره نیست
عاقلان با این گرانسنگی، چرا لغزیدهاند؟
در شعری دیگر، پروین با رعایت همان سیاق از میان گفتگوی دزدی که عسس به نزد قاضی برده است، مشکلات و فساد طبقه حاکمه و صاحبان قدرت را با زبان طنزآلود و تیز دزد گرفتار بیان میکند:
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردم آزاری چه سود؟
گفت، بدکردار را بد کیفر است
گفت، بدکار از منافق بهتر است
گفت: هان، بر گوی شغل خویشتن!
گفت، هستم همچو قاضی راهزن!
گفت، آن زرها که بردستی کجاست؟
گفت، در همیان تلبیس شماست
گفت، آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت، میدانیم و میدانی چه شد
گفت، پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت، بیرون آر دست از آستین
دزدی پنهان و پیدا، کار توست
مال دزدی، جمله در انبار توست
تو قلم بر حکم داور میبری،
من ز دیوار و تو از در میبری
حد به گردن داری و حد میزنی،
گر یکی باید زدن، صد میزنی
میزنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاع الطریق!
میبرم من جامهٔ درویش عور،
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم،
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و طشت و نمد،
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد
دیدههای عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید،
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
من براه خود ندیدم چاه را،
تو بدیدی، کج نکردی راه را؟
میزدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی؟
دیگر ای گندم نمای جو فروش!
با ردای عُجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست،
میبُرَند آنگه ز دزد کاه، دست
در دل ما حرص، آلایش فزود،
نیت پاکان چرا آلوده بود؟
دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد...
پروین اعتصامی با اشعار خود توانست جایگاه ویژهای در میان شاعران بزرگ ایران پیدا کند. او با بهرهگیری از سبکهای شعری گذشته، به خصوص سبک شاعران قرن پنجم و ششم هجری مانند ناصر خسرو، و همچنین تأثیر پذیری از شعرای بزرگی همچون سعدی شیرازی، توانست آثاری ماندگار در ادبیات فارسی خلق کند. اشعار پروین از نظر محتوا و مضمون بسیار غنی و پرمعنا هستند. او در اشعارش به موضوعات مختلف اجتماعی، اخلاقی و انتقادی پرداخته و اغلب از حکمت و عرفان بهره برده است. یکی از ویژگیهای برجسته آثار او، توجه به حقوق زنان و مسائل مربوط به آنان است که در آن دوران کمتر شاعری به این موضوعات پرداخته بود.
پروین اعتصامی _تنها ۳۵ سال زیست_ عمری کوتاه داشت، اما در همین فرصت و با توجه به شرایط زمانه خود، اشعاری سرود که هنوز تر و تازه است و شیوه طنزپردازی فاخر و ادیبانهاش میتواند نمونهای خوش از اشعار زنان ادیب و شاعر ایران باشد.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه