موانع تبدیل پژوهش‌های جنگ شناختی، به سپر دفاعی در برابر تهدیدات هیبریدی

اقتصاد ایران: ایسنا/قم یک پژوهشگر اظهار کرد: بدون سرمایه‌گذاری پایدار، دسترسی آزادتر به داده‌ها و نگاه میان‌رشته‌ای، پژوهش در حوزه جنگ شناختی قادر نیست به یک سپر واقعی در برابر تهدیدات هیبریدی تبدیل شود.

در آستانه هفته پژوهش و اهمیت جنگ شناختی که بیش از سه دهه است که با آن مواجه هستیم در همین باره گفت‌وگویی را با محمدحسین قربانی زواره پژوهشگر جنگ شناختی که در این حوزه کتاب‌های متعددی را ترجمه و تالیف کرده است انجام داده‌ایم که در ادامه می خوانیم:

ایسنا: به عنوان اولین سوال بفرمایید جنگ شناختی دقیقاً چه تفاوتی با جنگ روانی یا اطلاعاتی دارد؟

جنگ شناختی به‌عنوان یکی از ابعاد نوین درگیری‌ها، فراتر از عملیات روانی و اطلاعاتی عمل می‌کند و مستقیماً فرایندهای شناخت، ادراک، توجه و تصمیم‌گیری انسان را هدف می‌گیرد. درحالی‌که عملیات روانی بیشتر بر هیجانات و احساسات مانند ترس یا امید تمرکز دارد و جنگ اطلاعاتی بر جریان داده‌ها و کنترل ارتباطات متمرکز است، جنگ شناختی به دنبال تغییر شیوه فکر کردن و بازطراحی نقشه ذهنی مخاطب است. این نوع جنگ با بهره‌گیری از الگوریتم‌ها، رسانه‌های اجتماعی و تکنیک‌های شناختی، سوگیری‌های ذهنی را تقویت کرده و توانایی تحلیل مستقل را کاهش می‌دهد. به همین دلیل اثرات آن پایدارتر و عمیق‌تر از عملیات روانی است و می‌تواند هویت جمعی و فرهنگ تصمیم‌گیری را دگرگون سازد. در سطح راهبردی، جنگ شناختی ‌تنها بر میدان نبرد نظامی تسلط ندارد، بلکه بر سیاست، اقتصاد و جامعه نیز اثر می‌گذارد. در نتیجه، شناخت دقیق تفاوت آن با سایر اشکال جنگ برای طراحی دفاع چندلایه و سیاست‌های مقاوم‌سازی ذهنی جامعه و حاکمیت امری کاملاً ضروری و حیاتی است.

ایسنا: آیا جنگ شناختی همیشه با هدف تخریب صورت می‌گیرد یا می‌تواند جنبه‌های ایجابی هم داشته باشد؟

جنگ شناختی را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان ابزاری برای تخریب ذهن و ادراک عمومی تعریف کرد، بلکه باید آن را به‌مثابه یک فناوری راهبردی درک کرد که ظرفیت دوگانه دارد؛ هم می‌تواند بنیان‌های اعتماد اجتماعی را فرسوده سازد و هم به بازسازی و تقویت آن کمک کند. در وجه تخریبی، این جنگ با بهره‌گیری از دستکاری روایت‌ها، انتشار اطلاعات جعلی و بهره‌برداری از سوگیری‌های ذهنی، جامعه را در وضعیت سردرگمی و بی‌اعتمادی قرار می‌دهد و تصمیم‌گیری عقلانی را مختل می‌کند. اما در وجه ایجابی، همان سازوکارها می‌توانند برای ارتقای سواد رسانه‌ای، افزایش تاب‌آوری شناختی و ایجاد انسجام اجتماعی به کار گرفته شوند؛ به‌گونه‌ای که الگوریتم‌ها به‌جای تقویت اخبار جعلی، جریان اطلاعات معتبر را سامان دهند و محیط‌های ارتباطی سالم برای شهروندان فراهم کنند.

از این منظر، جنگ شناختی صرفاً تهدیدی برای امنیت ملی نیست، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در شیوه‌های آموزش، سیاست‌گذاری و مدیریت بحران نیز به شمار می‌رود. خاص بودن این حوزه در آن است که مرز میان تخریب و سازندگی بسیار باریک است و همان ابزارها قادراند بسته به نیت و راهبرد، یا به فروپاشی اعتماد جمعی یا به تقویت آن منجر شوند. بنابراین می‌توان گفت، شناخت دقیق این دوگانگی و طراحی سیاست‌های مقاوم‌سازی ذهنی، شرط اساسی برای مواجهه هوشمندانه با جنگ‌های شناختی آینده خواهد بود.

ایسنا: نقش حافظه جمعی و روایت‌های تاریخی در جنگ شناختی چیست؟

حافظه جمعی و روایت‌های تاریخی در جنگ شناختی نقشی محوری دارند، زیرا ذهنیت جوامع را شکل می‌دهند و چارچوبی فراهم می‌آورند که بر اساس آن افراد رویدادهای کنونی را معنا و یا بازتعریف می‌کنند. بازیگران سیاسی و نظامی با بهره‌گیری از خاطرات مشترک و بازخوانی تاریخ، تلاش می‌کنند مشروعیت اقدامات خود را تثبیت کرده و هویت جمعی مخاطبان را تقویت یا تضعیف کنند. در این فرآیند، روایت‌های تاریخی در چارچوب یک ابزار بازدارنده عمل می‌کنند؛ برجسته‌سازی پیروزی‌های گذشته اعتمادبه‌نفس و انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهد، درحالی‌که یادآوری شکست‌ها یا مظلومیت تاریخی می‌تواند احساسات همبستگی و مقاومت را برانگیزد.

از سوی دیگر، بازنویسی یا تحریف تاریخ نیز بخشی از جنگ شناختی است که با هدف تغییر حافظه جمعی و هدایت ادراک نسل‌های جدید صورت می‌گیرد. این امر نشان می‌دهد که حافظه تاریخی صرفاً یک میراث فرهنگی نیست، بلکه یک میدان نبرد شناختی است که در آن رقابت بر سر معنا و مشروعیت جریان دارد. درنهایت، کنترل روایت‌های تاریخی مسیر تصمیم‌گیری جمعی را تغییر می‌دهد و در قالب سلاحی نرم اما قدرتمند، سرنوشت درگیری‌ها را در سطح ملی و بین‌المللی تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ایسنا: رسانه‌ها چگونه در جنگ شناختی به عنوان ابزار یا میدان نبرد عمل می‌کنند؟  

رسانه‌ها در جنگ شناختی هم‌زمان نقش ابزار و میدان نبرد را ایفا می‌کنند. از یک‌سو، آن‌ها وسیله‌ای برای تولید و انتشار روایت‌ها هستند؛ روایت‌هایی که می‌توانند واقعیت را بازسازی کرده و ادراک عمومی را به سمت مطلوب بازیگران سیاسی و نظامی هدایت کنند. از سوی دیگر، رسانه‌ها خود به صحنه‌ای تبدیل می‌شوند که در آن روایت‌های متعارض با یکدیگر رقابت می‌کنند و هر طرف می‌کوشد روایت خود را به‌عنوان روایت غالب تثبیت کند. در این میدان، سرعت انتشار، جذابیت تصویری و توانایی در برانگیختن احساسات جمعی تعیین‌کننده برتری است. بنابراین، رسانه‌ها همان‌طور که کانال ارتباطی محسوب می‌شوند، اما از سوی دیگر محیط اصلی اعمال قدرت شناختی هستند و کنترل آن‌ها به معنای کنترل ذهن‌ها و در نهایت سرنوشت درگیری‌هاست.

ایسنا: چطور می‌توان از هنر و فرهنگ برای مقابله با جنگ شناختی استفاده کرد؟

بی‌تردید، هنر و فرهنگ می‌توانند به‌عنوان سلاح نرم و ایجابی در برابر جنگ شناختی عمل کنند، زیرا ظرفیت آن‌ها در شکل‌دهی به ادراک، هویت و حافظه جمعی بسیار بالاست. نخست، هنر با زبان نمادین و تصویرسازی خلاقانه روایت‌های بدیل و مثبت تولید می‌کند و در برابر روایت‌های تحریف‌شده یا مخرب مقاومت ایجاد کند. موسیقی، سینما، تئاتر و ادبیات قادرند احساسات مشترک را برانگیزند و انسجام اجتماعی را تقویت کنند، به‌گونه‌ای که جامعه در برابر دستکاری شناختی کمتر آسیب‌پذیر شود.

دوم، فرهنگ به‌عنوان بستر هویتی، امکان بازتولید ارزش‌ها و سنت‌های مشترک را فراهم می‌آورد و از این طریق حافظه جمعی را در برابر تحریف محافظت می‌کند. سوم، هنر و فرهنگ ابزار آموزش غیرمستقیم به شمار می‌روند؛ مثلاً از طریق داستان‌گویی یا آثار تصویری، سواد رسانه‌ای و توانایی تشخیص روایت‌های جعلی در میان مخاطبان ارتقا می‌یابد. در نهایت، بهره‌گیری از ظرفیت‌های فرهنگی نه‌تنها به مقابله با جنگ شناختی کمک می‌کند، همچنین زمینه‌ای چندبعدی برای ایجاد تاب‌آوری ذهنی، تقویت اعتماد اجتماعی و بازسازی روایت‌های ملی و انسانی فراهم می‌آورد.

موانع تبدیل پژوهش‌های جنگ شناختی، به سپر دفاعی در برابر تهدیدات هیبریدی

ایسنا: آیا قشر خاصی در ایران هدف جنگ شناختی هستند؟  

زنان در ایران به‌طور خاص در معرض جنگ شناختی قرار دارند، زیرا هم به‌عنوان نماد فرهنگی و اجتماعی و هم کنشگران سیاسی و مدنی، نقشی محوری در شکل‌دهی به افکار عمومی نقش اساسی ایفا می‌کنند. در این چارچوب، حافظه تاریخی و روایت‌های اجتماعی درباره زنان ایرانی به میدان اصلی رقابت تبدیل‌شده است. از یک‌سو، روایت‌های ایجابی تلاش می‌کنند زنان را به‌عنوان نیروی تغییر، مقاومت و پیشرفت علمی و فرهنگی معرفی کنند؛ این روایت‌ها با برجسته‌سازی نقش زنان در جنبش‌های اجتماعی و در عرصه‌های دانشگاهی و هنری، تصویر ایران را به‌عنوان جامعه‌ای پویا و در حال تحول بازنمایی می‌کنند.

از سوی دیگر، روایت‌های تخریبی با بهره‌گیری از ابزارهای جنگ شناختی مانند اطلاعات جعلی، کمپین‌های تخریب شخصیتی و حتی فناوری‌های نوین نظیر دیپ‌فیک، می‌کوشند زنان فعال را بی‌اعتبار سازند و آنان را صرفاً به‌عنوان قربانیان سرکوب یا بی‌قدرتی اجتماعی بازنمایی کنند. این دوگانگی نشان می‌دهد که زنان ‌تنها موضوع روایت نیستند، بلکه خود به‌عنوان میدان نبرد شناختی عمل می‌کنند؛ زیرا هرگونه تغییر در تصویر آنان می‌تواند بر هویت جمعی، مشروعیت سیاسی و انسجام اجتماعی کل جامعه اثر فراگیر بگذارد.

در نتیجه، کنترل روایت‌های مربوط به زنان ایرانی به یکی از محورهای اصلی جنگ شناختی تبدیل‌شده است؛ محوری که هم در سطح داخلی برای مدیریت اعتراضات و هم در سطح بین‌المللی برای شکل‌دهی به تصویر ایران در جهان اهمیت ویژه‌ای دارد. مطالعات اخیر در حوزه جنگ‌های هیبریدی و شناختی، نشان می‌دهند گروه‌های آسیب‌پذیر و نمادین، به‌ویژه زنان، بیشترین هدف عملیات شناختی هستند، زیرا تغییر در تصویر آنان می‌تواند به تغییر در ادراک کل جامعه منجر شود.

ایسنا: مهم‌ترین چالش‌های ایران در مواجهه با جنگ شناختی چیست؟ آینده جنگ شناختی را چطور می‌بینید.

ایران در مواجهه با جنگ شناختی با مجموعه‌ای از چالش‌های پیچیده روبه‌روست که ریشه در ساختار اجتماعی، رسانه‌ای و فناورانه دارد. مهم‌ترین ضعف، نبود یک راهبرد ملی منسجم برای مدیریت روایت‌هاست؛ به‌گونه‌ای که جریان‌های اطلاعاتی پراکنده و واکنشی، فرصت را برای بهره‌برداری دشمنان فراهم می‌کند. شکاف‌های نسلی و اجتماعی نیز زمینه‌ای ایجاد کرده‌اند که روایت‌های متعارض بتوانند به‌راحتی ذهنیت عمومی را تحت تأثیر قرار دهند. در این میان، آموزش عمومی و ارتقای سواد رسانه‌ای و البته تفکر انتقادی به‌عنوان سپری مؤثر عمل می‌کند؛ زیرا جامعه‌ای که توانایی تشخیص اخبار جعلی، تحلیل روایت‌ها و مقاومت در برابر دستکاری ذهنی را داشته باشد، بی‌شک بسیار کمتر در معرض آسیب قرار می‌گیرد و حتی قادر است روایت‌های مثبت و مقاوم تولید کند.

آینده جنگ شناختی اما به‌طور قطع پیچیده‌تر خواهد شد، چرا که هوش مصنوعی به‌واسطه یادگیری عمیق و ماشین توانایی تولید محتوای جعلی بسیار واقعی، هدف‌گذاری دقیق و خودکارسازی عملیات شناختی را فراهم کرده است. این فناوری می‌تواند هم ابزار حمله و هم ابزار دفاع باشد؛ به همان اندازه که امکان انتشار سریع روایت‌های تحریف‌شده را افزایش می‌دهد، برای شناسایی اخبار جعلی و تقویت تاب‌آوری شناختی نیز به کار می‌رود. بنابراین، مسیر پیشروی ایران نیازمند ترکیب سه عنصر کلیدی آموزش عمومی برای تقویت ذهن جامعه، سیاست رسانه‌ای هوشمند برای مدیریت روایت‌ها و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای دفاع فعال است. به نظر می‌رسد با این ترکیب این سه عنصر کلیدی می‌توان در برابر موج‌های پیچیده و آینده‌نگر جنگ شناختی ایستادگی کرد و ذهن جامعه را از یک میدان آسیب‌پذیر به یک سرمایه راهبردی تبدیل کرد.

ایسنا: پژوهش در حوزه جنگ شناختی تا چه اندازه می‌تواند پژوهشگر را در معرض تهدید یا سوءتفاهم قرار دهد؟

پژوهش در حوزه جنگ شناختی با دشواری‌های جدی روبه‌روست، زیرا بسیاری از عملیات‌ها ماهیت پنهان، چندلایه و ترکیبی دارند و داده‌های آشکار تنها بخش کوچکی از واقعیت را نشان می‌دهند که به‌طور مثال می‌توان به جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان اشاره داشت.

برای گردآوری داده‌های معتبر، پژوهشگر ناگزیر است از روش‌های میان‌رشته‌ای بهره بگیرد: تحلیل شبکه‌های اجتماعی و داده‌های دیجیتال، بررسی روایت‌های رسانه‌ای، مطالعه اسناد سیاستی و امنیتی، و استفاده از ابزارهای تحلیل محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی از الزامات پژوهش در این زمینه است. ترکیب این روش‌ها می‌تواند امکان شناسایی الگوهای تکرارشونده، نقاط انتشار اولیه و مسیرهای بازتولید روایت‌ها را فراهم کند. بااین‌حال، دسترسی به منابع در این حوزه با محدودیت‌هایی همراه است. در سطح بین‌المللی، بسیاری از داده‌های مربوط به عملیات شناختی در قالب گزارش‌های امنیتی یا نظامی منتشر نمی‌شوند و تنها به‌صورت گزینشی در اختیار پژوهشگران قرار می‌گیرند.

علاوه بر این، داده‌های شبکه‌های اجتماعی به دلیل سیاست‌های پلتفرم‌ها و قوانین حفاظت از داده، اغلب ناقص یا محدود هستند. در سطح داخلی نیز، پژوهشگر با محدودیت‌های مضاعف مواجه است؛ از یک‌سو، دسترسی به داده‌های رسمی و دولتی دشوار است و از سوی دیگر، فضای سیاسی و امنیتی می‌تواند مانع انتشار آزادانه یافته‌ها شود. بنابراین، پژوهشگر باید به منابع باز، همکاری‌های علمی بین‌المللی و روش‌های غیرمستقیم مانند تحلیل روایت‌ها و مقایسه تطبیقی تکیه کند. در واقع، اعتبار داده‌ها از یک منبع واحد صورت نمی‌گیرد، بلکه از هم‌پوشانی و هم سنجی چند منبع مستقل حاصل می‌شود. این وضعیت نشان می‌دهد که پژوهش در حوزه جنگ شناختی بیش از هر چیز نیازمند انعطاف روش‌شناختی، نگاه انتقادی و شبکه‌ای از منابع متنوع است تا بتواند در برابر محدودیت‌های دسترسی، تصویری نزدیک‌تر به واقعیت ارائه دهد.

ایسنا: آیا نهادهای علمی و دانشگاهی در ایران از پژوهش در حوزه جنگ شناختی حمایت کافی می‌کنند؟

پژوهش در حوزه جنگ شناختی در ایران هنوز با محدودیت‌های جدی روبه‌روست و این محدودیت‌ها بیش از آنکه علمی باشند، ریشه در ساختار نهادی و سیاسی دارند. دانشگاه‌ها و مراکز علمی اگرچه در قالب همایش‌ها و مقالات به این موضوع پرداخته‌اند، اما حمایت آن‌ها بیشتر مقطعی و وابسته به پروژه‌های خاص است تا یک جریان پایدار و میان‌رشته‌ای. همین امر باعث شده پژوهشگران مستقل با کمبود داده‌های معتبر، دشواری در دسترسی به منابع داخلی و محدودیت در انتشار آزادانه یافته‌ها و نبود حامی مالی مواجه شوند. در سطح بین‌المللی نیز، حساسیت‌های سیاسی و محدودیت‌های دسترسی به داده‌های شبکه‌های اجتماعی جهانی، امکان بهره‌گیری کامل از منابع را کاهش داده است. بنابراین، پژوهشگر ایرانی ناگزیر است به منابع باز، تحلیل روایت‌های رسانه‌ای و همکاری‌های علمی غیرمستقیم تکیه کند.

این وضعیت نشان می‌دهد که جنگ شناختی صرفاً یک میدان نبرد امنیتی نیست، بلکه یک چالش علمی و فرهنگی است که نیازمند سرمایه‌گذاری جدی در آموزش، پژوهش میان‌رشته‌ای و ایجاد شبکه‌های علمی مستقل است. اگر نهادهای دانشگاهی بتوانند از نگاه خاص فاصله بگیرند و پژوهش در این حوزه را به‌عنوان بخشی از مطالعات اجتماعی، روان‌شناختی و فناورانه بپذیرند، ایران خواهد توانست به‌جای واکنش‌های مقطعی در زمان‌های خاص، یک سپر پایدار شناختی بسازد. در غیر این صورت، پژوهشگران همچنان در حاشیه خواهند ماند و میدان اصلی روایت‌ها در اختیار بازیگران خارجی و رسانه‌های جهانی قرار خواهد گرفت. این همان نقطه‌ای است که اهمیت حمایت دانشگاهی از پژوهش‌های شناختی را به یک ضرورت راهبردی و نه صرفاً یک انتخاب علمی بدل می‌کند.

ایسنا: چه خلأهایی در سیاست‌گذاری پژوهشی یا بودجه‌گذاری در این حوزه وجود دارد؟

سیاست‌گذاری پژوهشی و بودجه گذاری حوزه جنگ شناختی در ایران چند خلأ اساسی وجود دارد. نخست، نبود یک راهبرد ملی یکپارچه باعث شده پژوهش‌ها پراکنده و مقطعی باشند و به سیاست عملی تبدیل نشوند. دوم، تمرکز بیش‌ازحد بر رویکرد خاص موجب شده ابعاد اجتماعی، فرهنگی و فناورانه این پدیده مغفول بماند. سوم، بودجه‌ها غالباً کوتاه‌مدت و پروژه‌ای هستند و امکان شکل‌گیری مراکز تخصصی و تربیت پژوهشگران حرفه‌ای فراهم نمی‌شود. چهارم، محدودیت در دسترسی به داده‌های معتبر داخلی و بین‌المللی عمق تجربی پژوهش‌ها را کاهش داده و نهایتاً، فقدان حمایت میان‌رشته‌ای مانع از آن می‌شود که روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، متخصصان علوم داده و سیاست‌پژوهان در یک چارچوب مشترک با یکدیگر همکاری کنند. بی‌تردید، این مجموعه خلأها نشان می‌دهد که بدون سرمایه‌گذاری پایدار، دسترسی آزادتر به داده‌ها و نگاه میان‌رشته‌ای، پژوهش در حوزه جنگ شناختی قادر نیست به یک سپر واقعی در برابر تهدیدات هیبریدی تبدیل شود.

انتهای پیام

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ