سواد پوشش، ضرورتی که از دل جامعه امروز برخاسته است
اقتصاد ایران: بحران امروز پوشش در ایران نه از مد، بلکه از بیسوادی در فهم پوشاک بهعنوان رسانه ناشی میشود؛ زبانی خامگو که اگر درست خوانده نشود، به سوءتفاهمها و تنشهای هویتی دامن میزند.
خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان - صدیقه غریبی - کارشناس مسائل اجتماعی فرهنگی: در سالهای اخیر، بارها با این حقیقت روبهرو شدهام که آنچه در جامعه ما بحرانساز شده، نه صرفاً مسئله «پوشش» است و نه حتی مسئله «مد». آنچه فروپاشیده، فهم پوشاک بهمثابه رسانه است؛ و آنچه هر روز بیش از گذشته کمبودش حس میشود، «سواد پوشش» است. باید تأکید کنم: سواد پوشش و سواد مد دو مقوله مستقلاند و نباید در یک سبد قرار گیرند. سواد مد، نهایتاً توانایی فهم روندها، سبکها، چرخههای مُد، نظام مد و سازوکار بازار است؛ اما سواد پوشش مسألهای بسیار بنیادیتر، عمیقتر و مرتبط با ساختارهای ادراک اجتماعی است. سواد مد به صنعت تعلق دارد، سواد پوشش به فرهنگ، هویت و ارتباط اجتماعی.
من وقتی از «سواد پوشش» سخن میگویم، از قابلیتی صحبت میکنم که بتواند پوشاک را بهعنوان یک «متن زنده» بخواند؛ متنی که کدهای فرهنگی، نسبتهای قدرت، جایگاه طبقاتی، وضعیت روانی، میزان تمایز، و حتی سطح مشارکت اجتماعی فرد را نشان میدهد. در جهانی که پوشاک پیش از زبان سخن میگوید، نداشتن سواد پوشش عملاً یعنی ناتوانی در خواندن جامعه. در مقابل، سواد مد تنها بخشی از سواد پوشش نیست؛ بلکه شاخهای حرفهای در حوزه صنعت مد است که با اقتصاد، زیباییشناسی، برندینگ و چرخههای تغییر سبک سروکار دارد. اشتباه بزرگی است اگر این دو را مترادف بدانیم. سواد مد میتواند بدون سواد پوشش شکل بگیرد، اما سواد پوشش بدون فهم فرهنگی، نشانهشناختی و اجتماعی هیچگاه کامل نخواهد شد.
در شرایط امروز جامعه ایران، چرا بر «سواد پوشش» اصرار میکنم؟ زیرا ما در نقطهای ایستادهایم که پوشاک دیگر صرفاً پوشاک نیست. پوشش، میدان نزاع نمادین است. پوشش، زبان مقاومت است. پوشش، بیان هویت است و پوشش، رسانه است. کنشگران فرهنگی، سیاستگذاران، طراحان، شاعران، برنامهسازان، حتی فعالان اجتماعی—همه ناگزیرند سواد پوشش را درک کنند، زیرا بدون آن هیچ تحلیل رسانهای، هیچ خوانش اجتماعی و هیچ اقدام فرهنگی به ثبات نمیرسد.
ما امروز با پدیدهای مواجهیم که هر روز «آشوب زیباشناختی» و «بیسوادی نشانهشناختی» را در خیابانها، رسانهها و پلتفرمها بازتولید میکند.
سواد پوشش به ما میگوید چرا یک فرد لباس را انتخاب میکند، چه رمزهایی را میسازد، چه پیامهایی را منتقل میکند و چرا جامعه از آن پیامها دچار مقاومت یا همدلی میشود. این همان نقطهای است که «فرامُد» وارد میشود: خواندن پوشاک نهبهعنوان شیء، بلکه بهعنوان سازه ذهنی و اجتماعی.
در نظریه فرامُد، پوشاک یک «نظام ادراک» است، نه یک محصول، به همین دلیل است که من سواد پوشش را در مرکز خوانش جامعه ایرانی امروز میگذارم زیرا جامعهای که زبان پوشش را نمیفهمد، نمیتواند خود را بفهمد.
بازتعریف سواد پوشش، یک پروژه تکاملی است؛ حرکتی برای بازگشت به فرهنگ، برای کشف منطق پنهان انتخابها و برای بازیابی نگاهی که سالها از دست دادهایم. این کار فقط یک پژوهش نظری نیست، یک اقدام لازم برای سلامت اجتماعی است.
و دوباره میگویم: سواد مد، مسئله حرفهای صنعت است، سواد پوشش، مسئله زیست اجتماعی ملّت. اگر امروز بر سواد پوشش تأکید میکنم، نه بهخاطر مد، بهخاطر جامعه است.
بهخاطر انسان ایرانی است که در میان انبوه نمادها، نیازمند زبانی است برای خواندن خویش و درست در همین نقطه است که نگاه من در فرامُد به «رسانه پوشش» شکل میگیرد؛ نگاهی که پوشاک را نه یک عنصر تزئینی، نه نشانهای از سلیقه فردی، بلکه یک بستر انتقال معنا و یک سازوکار ارتباطی میبیند که بهطرزی خام و بیواسطه با جامعه حرف میزند. در فرامُد، پوشاک یک رسانه خامگوی است؛ رسانهای که پیش از آنکه فرد چیزی بگوید، او را در شبکهای از ادراک جمعی ثبت میکند. به همین دلیل است که وقتی از سواد پوشش صحبت میکنم، در واقع از توانایی خواندن همین «فرایند رسانهای شدن بدن» سخن میگویم؛ اینکه پوشاک چگونه بدن را از یک وجود زیستی، به یک پیام اجتماعی تبدیل میکند.
من در تحلیلهای فرامُدیام همیشه بر این تأکید کردهام که پوشاک در لحظه پوشیدهشدن، وارد یک چرخه رسانهای میشود؛ چرخهای که فرد در آن تنها «پوشنده» نیست، بلکه «ارسالکننده» است. جامعه نیز تنها «تماشاگر» نیست؛ بلکه بهمثابه یک دستگاه تفسیر، معنا تولید میکند.
به همین خاطر است که میگویم سواد پوشش، سواد خواندن این رسانه زنده است؛ رسانهای که از بدن آغاز میشود اما در سطح اجتماع تکثیر میگردد. اگر زبان رسانههای رسمی نیازمند سواد رسانهای است، زبان پوشاک نیز نیازمند سواد پوششی است؛ اما تفاوت اینجاست که رسانهٔ پوشش یک رسانه دائمی، سیال، دائماً حاضر و بدون امکان پنهانکاری است. این رسانه بر تن ماست؛ ما از آن جدا نمیشویم و آن نیز از جامعه جدا نمیشود.
در فرامُد، من پوشاک را همچون میدان برخورد نیروها میفهمم؛ نیروهای هویت، قدرت، مقاومت، قضاوت و حتی خستگی اجتماعی. هر لباسی، حامل یک ذخیره تنش است؛ تنشی که نه در پارچه، بلکه در روابط اجتماعی نهفته است. همین تنشهاست که از پوشاک یک «رسانه» میسازد. وقتی فرد لباس میپوشد، در واقع در یک صحنه اجتماعی حضور پیدا میکند و بدنش را در معرض خواندهشدن قرار میدهد. جامعه نیز این بدن پوشیده را رمزگشایی میکند؛ گاه با فهم، گاه با سوءفهم، گاه با مقاومت، گاه با پذیرش.
آنچه در وضعیت فعلی جامعه ایران شاهدیم، شکاف عمیقی است میان «آنچه پوشاک قصد دارد بگوید» و «آنچه جامعه برداشت میکند». همین فاصله، منشأ بسیاری از سوءتفاهمهای فرهنگی، تنشهای هویتی و بازنماییهای نادرست است. سواد پوشش، تلاشی برای پر کردن همین شکاف است. ما امروز به دانشی نیاز داریم که بتواند سازوکار رسانهای پوشاک را بفهمد، رمزها را بخواند، کدها را بازکند و درک کند که چگونه یک انتخاب ظاهراً ساده، در لایه اجتماعی تبدیل به پیام میشود.
من در فرامُد دقیقاً به همین نقطه ورود میکنم: پوشاک را همچون یک گفتوگوی نامرئی میان فرد و جامعه میفهمم؛ گفتوگویی که اگر سوادش نباشد، تبدیل به سوءتفاهم جمعی میشود. به همین دلیل است که بارها گفتهام سواد پوشش، از جنس مهارتهای زیباشناختی یا دنبالهروی از مد نیست؛ این یک ظرفیت ادراکی است، ظرفیت خواندن جامعه از طریق بدنهای پوشیده.
در شرایط امروز ایران، نداشتن این ظرفیت به بحرانهای واقعی منجر شده است: بحران هویت، بحران قضاوت، بحران تمایز، و بحران رسانهای شدن رفتارهای فردی.
جامعهای که زبان پوشش را نمیخواند، ناگزیر آن را یا غلط ترجمه میکند یا اصلاً نمیفهمد؛ و هر دو حالت، آسیبزا است.
من معتقدم که امروز، بیش از هر زمان دیگر، باید پوشاک را به حوزه فهم برگرداند. باید دوباره یاد بگیریم که این رسانه خام اما قدرتمند چگونه کار میکند، چه پیامهایی را حمل میکند و چگونه میتواند به جای تشدید تنش، به بازسازی ارتباط اجتماعی کمک کند.
در نهایت، تفاوت اصلی میان سواد مد و سواد پوشش دقیقاً همینجاست: سواد مد به سیستم مد، به صنعت و به زیباییشناسی وابسته است، اما سواد پوشش به جامعه، به انسان و به فرایند ارتباطی زندگی روزمره. سواد مد ممکن است تجمل بیاموزد، اما سواد پوشش فهم میآورد. سواد مد میتواند چشم را تربیت کند، اما سواد پوشش ذهن را سازمان میدهد. و جامعه امروز ما، بیش از هر چیز، محتاج همین سازمانیافتگی است؛ محتاج اینکه زبان پوشاک را بفهمیم تا بتوانیم زبان یکدیگر را بفهمیم.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه