روایت امانت یک شهید؛ کتابی که ورق نخورد!

اقتصاد ایران: خرم‌آباد- آخرین کتابش را از کتابخانه امانت گرفت، اما فرصت بازگرداندنش را پیدا نکرد؛ کتابی که حالا به نمادی از زندگی فرهنگی شهید «محمد فرهادی» تبدیل شده است.

خبرگزاری مهر- گروه استان‌ها: خانه، آرام و ساکت است؛ اما این سکوت، سکوتی معمولی نیست. سکوتی است که گویی هنوز صدای ورق خوردن کتاب‌ها در آن جریان دارد.

در گوشه‌ای از اتاق خواب، بالای تخت، دو طبقه کوچک پر از کتاب به چشم می‌خورد؛ کتاب‌هایی که حضورشان، روایتگر عادت دیرینه شهید «محمد فرهادی» است، مردی که کتاب را نه فقط برای خواندن، که برای زیستن و آموختن انتخاب کرده بود.

نخستین انتخابش کتاب بود

همسرش با نگاهی که همزمان اندوه و افتخار را در خود دارد، می‌گوید محمد همیشه سفارش می‌کرد کتاب بخوانند، حتی در روزهای خستگی و پس از مأموریت‌های طولانی. ورق خوردن کتاب‌ها، همراهی همیشگی در روزهای کوتاه استراحت و لحظات آرام خانه بود، همان‌قدر که چای و سکوت شبانه بود.

در این خانه، روایت از مردی جریان دارد که مسئولیت‌پذیری و وطن‌پرستی را با فرهنگ و دانایی درهم آمیخته بود.

روایت امانت یک شهید؛ کتابی که ورق نخورد!

مأموریت‌های پیاپی و روزهای پرمشغله، او را از کتاب دور نکرده بود. برعکس، در فرصت‌های کوتاه استراحت، نخستین انتخابش کتاب بود.

همسرش به یاد می‌آورد که محمد همیشه توصیه می‌کرد: «بیکاری، کتاب بخوان»، و همین جمله کوتاه، پایه یک زندگی فرهنگی در خانه‌شان شده بود. کنار کتابخانه می‌ایستد و با صدایی آرام می‌گوید: «محمد بسیار اهل مطالعه بود و همواره مرا نیز به کتاب خواندن توصیه می‌کرد.»

برای بچه‌هایشان رحل قرآن تهیه کرده بود...

او از روزهایی سخن می‌گوید که کتاب بخش جدایی‌ناپذیر لحظات استراحتشان بود: «در زمان استراحت، کتاب کنار دستمان بود و هر دو مطالعه می‌کردیم.»

می‌گوید: «در خانه برای کتاب جای ویژه‌ای در نظر گرفته بودیم. بالای تخت نیز بخشی را به کتاب اختصاص داده بودیم و او همیشه تأکید داشت کتاب باید در دسترس باشد تا هر زمان که تمایل داشتیم، مطالعه کنیم.»

حتی زمانی که برای بچه‌هایشان رحل قرآن تهیه کرد، با دقت و وسواس چندین رحل خرید تا فضای خانه، رنگ و بوی قرآن و مطالعه بگیرد؛ گویی می‌خواست این خانه، مدرسه‌ای کوچک برای رشد روحی خانواده باشد.

زمانی که سخن از فرزندان به میان می‌آید، نگاه همسر شهید نرم‌تر می‌شود و می‌گوید: «برای بچه‌ها چندین رحل قرآن تهیه کرده بود و قرآن‌هایی در اختیارشان می‌گذاشت تا در خانه با آن‌ها تمرین کنند.»

روایت امانت یک شهید؛ کتابی که ورق نخورد!

همین چند روز پیش جلسه‌ای قرآنی به نام او برگزار شده بود و از رحل‌ها استفاده کرده بودند. همسرش با تأمل می‌گوید: «احساس عجیبی داشتم. واقعاً جایگاه شهیدان متفاوت است و این موضوع برایم بسیار تأثیرگذار بود.»

امانتِ بی ‌مهلت؛ داستان آخرین کتاب...

فضای خانه به خوبی بازتاب‌دهنده روحیات محمد است؛ ساده، آرام و پر از نشانه‌های محبت. کتابخانه‌ای که در آن‌سوی خانه قرار دارد، هنوز بوی دست‌های او را می‌دهد. کتاب‌هایی که گاه برای خودش و گاه برای همسرش امانت می‌گرفت و می‌خرید، با نظمی خاص در کنار هم چیده شده‌اند.

او حتی در سفرها نیز از کتاب غافل نمی‌شد؛ هرجا می‌رفت، یا کتابی با خود می‌برد یا برای اعضای خانواده کتاب تهیه می‌کرد.

آخرین کتابی که گرفته بود، از کتابخانه غدیر میدان کیو خرم‌آباد بود

اما روایت کتاب در زندگی شهید، تنها به خواندن محدود نبود؛ امانت‌داری نیز بخشی از منش او بود. آخرین کتابی که گرفته بود، از کتابخانه غدیر میدان کیو خرم‌آباد بود. پیش از رفتن به مأموریت، آن را به همسرش سپرد و گفت: «من نمی‌رسم پس بدهم، این وظیفه را شما به عهده بگیر.»

همسرش روایت می‌کند: «کتاب را به من سپرد و گفت به دلیل مأموریت نمی‌تواند آن را بازگرداند و از من خواست این مسئولیت را بر عهده بگیرم.» این سفارش ساده، پس از شهادتش به وظیفه‌ای سنگین اما ارزشمند تبدیل شد.

بغضی که در کتابخانه شکسته شد

بعد از شهادتش، بیش از دو ماه طول کشید تا همسرش بتواند حال و هوای رفتن به بیرون را پیدا کند. روزی که با پسرش کتاب را بازگرداند، بغض‌اش در کتابخانه شکست. وقتی علت تأخیر را پرسیدند، با صدایی آرام گفت این کتاب برای همسر شهیدش بوده، یکی از شهدای جنگ دوازده‌روزه. همان لحظه، فضای کتابخانه هم رنگ اندوه گرفت و هم احترام.

روایت امانت یک شهید؛ کتابی که ورق نخورد!

او کتاب را بازگرداند و حتی پرسید اگر جریمه‌ای دارد، آماده پرداخت است. این صحنه، بیش از هر چیز، حکایت از تربیتی داشت که محمد در خانواده‌اش نهادینه کرده بود؛ تربیتی مبتنی بر مسئولیت، احترام به حق دیگران و پایبندی به امانت.

همسرش می‌گوید وقتی کتاب را تحویل داد، احساس کرد بخشی از وصیت نانوشته محمد را به انجام رسانده است. انگار با تحویل آن کتاب، پیوندی نامرئی میان شهید و زندگی روزمره باقی‌مانده خانواده حفظ شد.

سکوتِ میانِ ورق‌ها

شهید فرهادی گاهی برای تمرکز و سکوت، به همان کتابخانه غدیر پناه می‌برد. وقتی بچه‌ها در خانه شلوغ بودند یا نیاز به فضایی آرام داشت، می‌گفت گوشی‌اش سایلنت است و اگر کاری داشتند، همان‌جا حضور دارد.

محمد به ما سفارش می‌کرد که کتاب بخوانیم و برای فرزندان نیز کتاب می‌خواند

آنجا برایش مکانی مقدس بود؛ جایی میان هیاهوی جهان، برای خلوت با اندیشه و کتاب. او باور داشت رشد فکری، بخشی از ایمان است و همین باور را به خانواده نیز منتقل کرده بود.

او همواره خانواده را به مطالعه ترغیب می‌کرد. همسرش می‌گوید: «محمد به ما سفارش می‌کرد که کتاب بخوانیم و برای فرزندان نیز کتاب می‌خواند و بر اهمیت آشنایی با دانش تأکید داشت.»

مکانی برای روایت ایمان، دانایی و عشق

چند روز پیش، آزاده نظربلند، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، در جریان سفر استانی خود به لرستان، به این خانه آمد و با خانواده شهید محمد فرهادی دیدار کرد. در این دیدار، او از تلاش‌ها و اهتمام شهید فرهادی به مطالعه سخن گفت و تأکید کرد که کتاب و مطالعه، نه تنها ابزاری برای ارتقای فرهنگی جامعه، بلکه الگویی روشن برای نسل جوان و نوجوان است.

روایت امانت یک شهید؛ کتابی که ورق نخورد!

نظربلند همچنین به خانواده شهید اطمینان داد که آن‌ها می‌توانند به‌عنوان اعضای افتخاری کتابخانه‌های لرستان، همچنان در پیوند با کتاب و فرهنگ باقی بمانند و یاد شهید فرهادی همچنان زنده بماند. او گفت: توجه شهید فرهادی به کتابخوانی، الگویی ارزشمند برای همه ما است.

این دیدار، گویی پل میان خاطره‌های خانه و میراث فرهنگی شهید و جامعه کتابخوانان بود، و لحظه‌ای شد برای بازخوانی اهمیت پیوند فرهنگ و ایثار.

امروز خانه شهید محمد فرهادی، نه فقط محل زندگی یک خانواده، بلکه مکانی برای روایت ایمان، دانایی و عشق است؛ خانه‌ای سرشار از خاطره، ایمان و فرهنگ. کتاب‌ها، رحل‌ها، قرآن‌ها و یادگارهای او، همچنان روایتگر زندگی مردی هستند که چراغ خانه و خانواده‌اش را با عشق به کتاب و آرمان و وطن، روشن نگاه داشت.

هر گوشه خانه نشانی از مردی دارد که در میانه آتش جنگ، از کتاب و فرهنگ غافل نشد و خانه‌اش را با چراغ مطالعه روشن نگه داشت.

همسرش، با نگاهی که هنوز در آن امید موج می‌زند، می‌گوید محمد همیشه برای بچه‌ها کتاب می‌خواند، قصه می‌گفت و آن‌ها را به دانستن دعوت می‌کرد. شاید همین روایت‌های ساده، بزرگ‌ترین میراث او باشد؛ میراثی که در سکوت خانه، همچنان نفس می‌کشد.

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ