نابغه سختگیر، ستون ایرانشناسی قرن بیستم / ایرانشناسی مدیون هنینگ است
اقتصاد ایران: علاقه هنینگ به تاریخ ریاضیات او را با شرقشناسی آشنا کرد و تحت تأثیر استاد آلمانیش فردیناند یوستی، مسیر مطالعات ایرانی را انتخاب کرد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: در معرّفی مجتبی مینوی به یکی از مؤسسات علمی و آموزشی انگلستان نوشته بود: «به استحضار میرساند که آقایِ مینُوی مردی فوقالعاده دانشمند در هر دو زبانِ فارسی و عربی است؛ در فارسی هیچکس در این کشور نیست که دانشش به اندازه نیمی از دانستههایِ او باشد. و … در عرصه ادبیّاتِ فارسی و عربی تا آنجا که به ایرانِ پیش از اسلام مربوط است… از شهرتی جهانگیر برخوردار است و عالِمی درجهیک محسوب میشود.» این بخشی از نامه رسمی خاورشناس نامی پروفسور و. ب. هنینگ است.
والتر برونو هنینگ (Walter Bruno Henning) در تاریخ ۲۶ اوت ۱۹۰۸ میلادی در راگنیت پروسِ شرقی (آلمان) زاده شد؛ کودکیاش را در پومرانیا، واقع در کرانه دریای بالتیک در شمال غربی لهستان، سپری کرد. تحصیلات اولیه را در شهر کوسلین گذراند، به ریاضیات علاقه فراوان داشت و هفده ساله بود که برای تحصیل در رشته تاریخ ریاضیات وارد دانشگاه گوتینگن شد. در دانشگاه با افکار و آرای فریدریش کارل آندرئاس استاد زبانهای ایرانی باستان آشنا شد. در سال ۱۹۳۰ یک سال پیش از اخذ درجه دکتری، برای دستیاری، به حلقه تنظیم کنندگان «المعجم المفهرس لاحادیث النبوی» (کشفالکلمات احادیث اسلامی) در مجمع مطالعات اسلامی لیدن پیوست. علاقه هنینگ به تاریخ ریاضیات او را با شرقشناسی آشنا کرد و تحت تأثیر استاد نامدار آلمانی فردیناند یوستی، مسیر مطالعات ایرانی را انتخاب کرد. زندگی و مسیر علمی او با چند نقطه عطف مهم همراه بود.
تحصیل و آغاز به کار روی متون
او به برلین رفت و زیر نظر پروفسور آندرئاس به پژوهش در زبانهای ایرانی پرداخت. شاید بتوان گفت این علاقه به ریاضیات و زبان شباهت او را به غلامحسین مصاحب نزدیک میکند. رساله دکتری هنینگ درباره «فعل در فارسی میانه» بود که در سال ۱۹۳۱ با درجه عالی دفاع شد. او سپس به دبیری مجموعه دستنوشتههای مانوی تورفان منصوب شد و طی سالهای بعد در این سمت متون مهم پارسی میانه، پارتی و سغدی را منتشر کرد. او به سرعت در جامعه علمی ایرانشناسی آلمان شناخته شد. در سال ۱۹۳۶ به دعوت هارولد بیلی برای تدریس در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا (SOAS) به لندن رفت؛ این انتقال به نوعی فرار از رژیم فاشیست آلمان محسوب میشد.
هنینگ مطالعات خود را بر متون تورفان ادامه داد و در سال ۱۹۴۶ بهعنوان استاد مدعو به دانشگاه کلمبیا (نیویورک) رفت و یک سال بعد دانشیار مطالعات آسیای مرکزی دانشگاه لندن شد و سپس رتبه استادی یافت. هنینگ در انگلستان سالها ریاست بخش زبانها و فرهنگهای خاور نزدیک و میانه را برعهده داشت و نقش کلیدی در آموزش و پژوهش ایرانشناسان نسلهای بعد ایفا کرد. در دهه ۱۹۶۰ به آمریکا رفت و تا پایان عمر در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس و تحقیق کرد. او در سال ۱۹۶۱ پیشنهاد تصدی کرسی مطالعات ایرانی دانشگاه برکلی در کالیفرنیا را پذیرفت و طی سالهای بعد مرکز جدیدی برای مطالعات ایرانی در آن دانشگاه ایجاد کرد.

به این ترتیب میتوان گفت او چند بار تجربه مهاجرت را داشته است، از آلمان به انگلستان در سال ۱۹۳۶ (فرار از محیط فاشیستی و توسعه علمی و ماندن در اردوگاهی در ایرلند تا دریافت تابعیت انگلستان)، اقامت علمی کوتاهمدت در آمریکا (دانشگاه کلمبیا)، سپس مهاجرت دائمی به دانشگاه برکلی، کالیفرنیا، تا سالهای پایانی عمر. هنینگ تا زمان مرگ در ۸ ژانویه ۱۹۶۷ در برکلی، میراث عظیمی در زبانشناسی و مطالعات ایرانشناسی برجای گذاشت.
در دو سه سالی که با او درس میخواندم، او اندک اندک از صورت یک انسان خارج شده که پیوسته خود را در قیاس با او هیچ میدیدم. واقعاً یا باید مانند هنینگ عظیم و درخشان بود و یا نام استاد را هرگز بر خود ننهاد! تخصص هنینگ شامل زبانهای ایرانی میانه، گویششناسی ایرانی، تاریخ زبانشناسی فارسی نو، تحقیقات اوستایی و پژوهشهای مانوی بود و بسیاری از تحولات مهم ایرانشناسی قرن بیستم مدیون تلاشهای اوست. در سال ۱۹۴۹ خطابه معروف و نقادانهای با عنوان «زرتشت: سیاستمدار یا جادوپزشک» در بنیاد «راتانبای کاتراک»، وابسته به جامعه هندوان زرتشتی در آکسفورد ایراد کرد. در این خطابه که در سه روز متوالی ایراد شد، به بررسی انتقادی و در عین حال محافظهکارانه آرای افراطی دو تن از ایرانشناسان بزرگ، هرتسفلد و نیبرگ در مورد زرتشت پرداخت.
در سال ۱۹۵۰ هنینگ به دعوت دولت ایران به منظور مطالعه سنگنوشتههای استان فارس و جنوب کشور، به ایران آمد و در طی چند ماه اقامت در ایران و در شرایطی طاقتفرسا، موفق به تهیه تصاویر و نمونههایی از کتیبه بزرگ و دور از دسترس سرمشهد، نقش رستم و کرتیر و در نهایت قرائت آنها شد. در اجرای قطعنامه بیست و دومین مجمع جهانی خاورشناسان در کیمبریج به منظور تأسیس کانون «گنجینه کتیبههای ایرانی» در ۱۹۵۴ ۱۹۵۵، هنینگ به ریاست هیأتمدیره آن سازمان انتخاب شد و تا پایان عمر این مقام را بر عهده داشت. در همین دوران بود که بر اساس دستاوردهای خود از ایران، مجموعه طرحهایی بسیار دقیق از سنگنوشتههای پهلوی ساسانی را در سه بخش در سلسله انتشارات «گنجینه کتیبههای ایرانی» منتشر کرد.
نقش، جایگاه و آثار هنینگ
هنینگ را میتوان از بزرگترین لغتشناسان قرن گذشته دانست؛ آثار محدود اما ژرف او بر مطالعات ایرانشناسی و شاگردانش تأثیر ماندگاری گذاشته و هنوز مرجع پژوهشگران قلمرو مطالعات ایرانی است. او رئیس بخش زبانها و فرهنگهای خاور نزدیک و میانه در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن بود و پس از آن تا زمان مرگش در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی فعالیت کرد.
هنینگ نویسنده آثاری درباره آیین مانی و زبان سغدی است که در مطالعات مربوط به دینی، فرهنگی و زبانی ایران باستان نقش کلیدی دارد. بسیاری از پژوهشگران زبانهای ایرانی، بهره فراوانی از بداعت و دقت هنینگ بردهاند، بهطوری که پژوهش درباره زبانها و فرهنگهای ایرانی میانه در قرن بیستم با نام او گره خورده است.

گزیدهای از آثار او به این ترتیب است: «متون ایرانی میانه مانوی در ترکستان چین» : بخش اول (۱۹۳۲)، بخش دوم (۱۹۳۳)، بخش سوم (۱۹۳۴)؛ افعال فارسی میانه قطعات تورفان (گوتینگن، ۱۹۳۳)؛ ادعیه و اعترافات مانوی (برلین، ۱۹۳۷)؛ واژگان فارسی میانه و پارتی (۱۹۳۷)؛ کتیبه بزرگ شاپور اول (۱۹۳۹)؛ وامواژههای سغدی در فارسی نو (۱۹۳۹)؛ سغدیکا (سغدیات، ۱۹۴۰)؛ آخرین سفر مانی (۱۹۴۲)؛ فصل نجومی بُندهشن (۱۹۴۲)؛ درآمدی بر آیین زرتشتی (لندن ۱۹۴۴)؛ حکایات سغدی (۱۹۴۵)؛ روزههای مانوی (۱۹۴۵)؛ متون سغدی پاریس (۱۹۴۶)؛ تاریخ نامههای کهن سغدی (۱۹۴۸)؛ کتیبههای پهلوی (تهران، ۱۹۵۰)؛ زرتشت: سیاستمدار یا جادوپزشک (۱۹۵۱٫ ترجمه فارسی کامران فانی، تهران ۱۳۵۸ ش)؛ کتیبهها و آثار تاریخی تنگه سروک (۱۹۵۲)؛ کتیبه فیروزآباد (۱۹۵۴)؛ کتیبه سرمشهد (لندن، ۱۹۵۵)؛ ساختمان فعل در زبان خوارزمی (۱۹۵۵)؛ زبان باستانی آذربایجان (۱۹۵۵)؛ کتیبه نقش رستم (لندن، ۱۹۵۷)؛ قدیمترین نسخه منظوم فارسی (تهران، ۱۹۵۸)؛ کتیبه بلخی (۱۹۶۰)؛ نسخ منظوم فارسی از عصر رودکی (۱۹۶۲)؛ کتیبههای کوچک کرتیر (۱۹۶۳)؛ اسناد خوارزمی (۱۹۶۵) و بخشی از فرهنگ خوارزمی (لندن و تهران ۱۹۷۰).
او مقالهها و پژوهشهای مستقلی هم دارد از جمله: کتیبههای ایرانی میانۀ مانوی در ترکستان چین (۱۹۳۲-۱۹۳۴): بررسی متون مانوی و کتیبههای ایران میانه در آن منطقه؛ واژگان فارسی میانه و پارتی (۱۹۳۷): مجموعهای از واژگان و فهرستهای لغوی؛ عمر آخرین سفر مانی (۱۹۴۰) و حکایات سغدی (۱۹۴۵) و روزههای مانوی (۱۹۴۵): بررسی متون مذهبی و فرهنگی؛ تاریخ نامههای کهن سغدی (۱۹۴۶): تحلیل و تعیین تاریخ نامههای باستانی سغدی؛ کتب و کتیبههای فارس و پارسی میانه: شامل پژوهشهایی درباره سنگنوشتههای ساسانی، آثار و کتیبههای خشایارشاهی و دیگر موارد.
از هنینگ آثار و مجموعههای ترجمه و منتشر شده به فارسی نیز موجود است: ترجمه و ویرایشهایی در مجموعههای مختلف از جمله کتیبههای پهلوی، نوشتههای درباره زرتشت، و شعر رودکی و آثار دیگر. در مجموع، بیش از هفتاد مقاله و اثر مختلف در حوزههای مختلف زبانشناسی، تاریخ و متون مذهبی ایرانی توسط او منتشر شده است، که همچنان مرجع مهم پژوهشهای ایرانشناسی است.

شناخت شخصیت هنینگ از میان نامه هایش
آنطور که در کتاب «نامههای هنینگ و تقیزاده» که به کوشش ایرج افشار، تورج دریایی و با ترجمۀ مهناز بابایی، توسط انتشارات موقوفه افشار منتشر شده، آمده است: والتر برونو هنینگ، ایرانشناس مشهور که شناخت زبانهای ایرانی، خاصه زبانهایی که امروز به آنها زبانهای ایرانی میانه میگویند، به هیچکس به اندازه او وامدار نیست، دانشمندی بوده سختگیر و تندزبان که محققانی را از خود رنجانیده و او را به بدخلقی شهره کرده. هنینگ هر کس را به خود راه نمیداده و هر کس را به شاگردی نیز نمیپذیرفته. از ایرانیان، جز مرحوم تقیزاده که با او ارتباط علمی و مصاحبت داشته، به بعضی از شاگردان و اطرافیان آن مرحوم نیز خوشبین بوده و احیاناً با آنها نیز همکاریهایی کرده؛ مجتبی مینوی، غلامحسین مصاحب، عباس زریاب خویی و احسان یارشاطر (او استاد راهنمای پایان نامه دکتری احسان یارشاطر بود) از این شمار بودهاند.
برای او درس خواندن مداوم کافی نبود، او از شاگرد نبوغ میخواست که من نداشتم و هیچ شاگردی برای او برجسته نبود؛ اما این فقط شاگردهای او نبودند که از دست او خون دل میخوردند، همکاران او نیز در پیش او خود را بیسواد و زبون مییافتند… او دریای عجیبی از اطلاعات گوناگون بود. برای اثبات نکتهای میتوانست حتی از زبان چینی دلیل بیاورد. در نامههایی که هنینگ و تقیزاده به هم نوشتهاند و مرحوم افشار و تورج دریایی پیشتر آن را به زبان اصلی نامهها، انگلیسی، منتشر کرده بودند و اکنون ترجمه آن به فارسی نیز در سلسله انتشارات بنیاد موقوفات افشار در دسترس است، چند جا هم سخن از مجتبی مینوی به میان آمده. نقل دو موضع از این نامهها در ستایش مینوی از زبان هنینگ بهانهای است برای خواندن این نامهها که جز احوال شخصیه، هم متضمن مطالبی در تاریخ ایرانشناسی است هم _تا آنجا که نامه اقتضا میکرده_ حاوی بعضی مسائل علمی مورد علاقه این دو دانشمند: «آقای مینوی، که من او را دانشمندی بسیار عالی میدانم، اکنون به مدرسه میآید که با من کمی پهلوی بخواند، تا خود را برای سمتی در دانشگاه تبریز، که اندکی پیش به او پیشنهاد شده است، آماده کند … جای تأسف است که مینوی، که در نظر من بهترین دانشمند فارسیزبان نسل جوان است، باید برای یک کار کوچک مسخره در بیبیسی وقتش را تلف کند. هرچه از دستم برمیآمده انجام دادهام تا او را اینجا در دانشگاه استخدام کنم، اما میدانید که توصیه من در این باب فاقد اعتبار است. مینوی، چنانکه خودتان مستحضرید، سخت مورد خصومت چندین فرد بانفوذ است، زیرا عادت ناخوشایندی دارد که آنچه در مورد افراد فکر میکند به زبان بیاورد، آن هم بسیار صریح!»
دو تن از این دشمنان مینوی در نامهای دیگر شناسانیده شدهاند: «یگانه رابط من (با شما) آقای مینوی است که هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر او را تحسین میکنم. سرانجام افراد حاضر در دانشکده را ترغیب کردم که به او یک کار کوچک در اینجا بدهند تا کمی به من کمک کند؛ تنها دو ساعت در هفته. اما این هم خودش چیزی است. با هم و به همراه دانشجوی ممتازم، مری بویس، مشغول خواندن دقیق متن تنسرنامه هستیم. اما خصومت عمیقی با او وجود دارد، عمدتاً از جانب آربری و خانم لمبتون که از او متنفرند، زیرا او به شیوه بیرحمانه معمولش از آنها انتقاد کرده است. بنابراین، امید چندانی برای دستیابی او به شغل دائمی در اینجا وجود ندارد. اما من هنوز امیدم را از دست ندادهام، چون از آنجا که اخیراً به عنوان استاد منصوب شدهام، کمی بیش از قبل نفوذ دارم». (مقصود از مدرسه در این عبارت مدرسه السنه شرقیه لندن یا همان مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا (SOAS) School of Oriental and African Studies است.)

هنینگ از زبان بهار
مهرداد بهار که در لندن شاگرد او بوده؛ در باره او ذیل عنوان «استاد من هنینگ» این گونه مینویسد: وقتی که برای نخستین بار با او روبهرو شدم، با قد کوتاه و پشت گوژ خود پشت میز کارش در مدرسه علوم شرقی و آفریقایی (دانشگاه لندن) نشسته بود. اندامی کوچک و لاغر داشت و به هنگام تنفس ناراحتی خاصی را نشان میداد. با علاقه مرا پذیرفت، مدارک تحصیلیام را به دقت خواند و گفت: «نمرههای تو هیچ درخشان نیست؛ ولی امید است اینجا بهتر کار کنی.» برخورد خوبی بود و دل مرا گرم کرد.
جلسه بعد درس شروع میشد، با او اوستا میخواندم. روز بعد با آسودگی خیال رفتم؛ ولی از همان آغاز، بدخلقی او شروع شد. در هر لحظه خطایی وجود داشت که به واسطه آن نیشی تلخ زده شود، به طوری که در پایان ساعت، دل مرا غم و رنج فراگرفته بود و ناامید بودم. آیا بنا بود چند سالی را به همین ترتیب با او به سر کنم؟
برای او درس خواندن مداوم کافی نبود، او از شاگرد نبوغ میخواست که من نداشتم و هیچ شاگردی برای او برجسته نبود؛ اما این فقط شاگردهای او نبودند که از دست او خون دل میخوردند، همکاران او نیز در پیش او خود را بیسواد و زبون مییافتند… او دریای عجیبی از اطلاعات گوناگون بود. برای اثبات نکتهای میتوانست حتی از زبان چینی دلیل بیاورد. او بیشک هزارها واژه کلاسیک و مرده زبان فارسی دری را که آنها را تنها در کتابهای لغت میتوان دید، به یاد داشت.
با او درس خواندن واقعاً تحمل جوْرِ استاد بود. او تنها در بخشی از ملاقاتها آرام و شیرین بود، و آن جلساتی بود که با او و دو دستیارش اشعار «پازواری» مازندرانی را میخواندیم. او اطلاعی از این لهجه نداشت؛ ولی وسعت اطلاعات او در مورد زبانها و لهجههای ایرانی قدیم و جدید، شناخت اشکالات این اشعار را ساده میکرد. در اینجلسات من به علت آشنایی بیشتر به اشعار فارسی ولهجههای ایرانی، از دو دستیار او استعداد بیشتری نشان میدادم و او به گفتههای من با علاقه توجه میکرد و در وسط بحث، دستور میداد چای و چند قطعه کیک بیاورند، و آن وقت گویی اصلاً آن آدم خشن درسهای اوستا و سغدی نبود و مردی شوخ و بذلهگو میشد و آدم را غرق لذت و شادی میکرد.
یک روز راجع به مسائل غیردرسی از من سوال کرد و گفت که مرتب روزنامههای سیاسی و مسائل تاریخی و جغرافیایی را میخواند. اطلاعات او در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی جهان و تاریخ و جغرافیایی ملل مختلف نیز عجیب بود. در دو سه سالی که با او درس میخواندم، او اندک اندک از صورت یک انسان خارج شده که پیوسته خود را در قیاس با او هیچ میدیدم. واقعاً یا باید مانند هنینگ عظیم و درخشان بود و یا نام استاد را هرگز بر خود ننهاد!
سرانجام والتر برونو هنینگ سرانجام در ۸ ژانویه ۱۹۶۷ در برکلی، کالیفرنیا درگذشت، و یک اثر منتشرنشده او تحت عنوان «فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی» بهصورت مجموعهای از برگهها ناتمام باقیماند.
اکو ایران | ECO IRAN
ترکیه | Turkiye
آذربایجان| Azerbaijan
ترکمنستان|Turkmenistan
تاجیکستان|Tajikistan
قزاقستان |Kazakhstan
قرقیزستان |Kyrgyzstan
ازبکستان |Uzbekistan
افغانستان |Afghanistan
پاکستان | Pakistan
بانک مرکزی
بانک ملّی ایران
بانک ملّت
بانک تجارت
بانک صادرات ایران
بانک ایران زمین
بانک پاسارگاد
بانک آینده
بانک پارسیان
بانک اقتصادنوین
بانک دی
بانک خاورمیانه
بانک سامان
بانک سینا
بانک سرمایه
بانک کارآفرین
بانک گردشگری
بانک رسالت
بانک توسعه تعاون
بانک توسعه صادرات ایران
قرض الحسنه مهر ایران
بانک صنعت و معدن
بانک سپه
بانک مسکن
رفاه کارگران
پست بانک
بانک مشترک ایران و ونزوئلا
صندوق توسعه ملّی
مؤسسه ملل
بیمه مرکزی
بیمه توسعه
بیمه تجارت نو
ازکی
بیمه ایران
بیمه آسیا
بیمه البرز
بیمه دانا
بیمه معلم
بیمه پارسیان
بیمه سینا
بیمه رازی
بیمه سامان
بیمه دی
بیمه ملت
بیمه نوین
بیمه پاسارگاد
بیمه کوثر
بیمه ما
بیمه آرمان
بیمه تعاون
بیمه سرمد
بیمه اتکایی ایرانیان
بیمه امید
بیمه ایران میهن
بیمه متقابل کیش
بیمه آسماری
بیمه حکمت صبا
بیمه زندگی خاورمیانه
کارگزاری مفید
کارگزاری آگاه
کارگزاری کاریزما
کارگزاری مبین سرمایه