منشور کوروش؛ آیینه‌ای از بهار انسان و حکمرانی بر مدار خرد، کرامت، آزادی و اختیار

اقتصاد ایران: مدیرکل مرکز مطالعات منطقه ای پاسداری از میراث ناملموس در آسیای غربی و مرکزی یونسکو (مرکز میراث ناملموس تهران) پیامی به مناسبت تصویب رسمی منشور کوروش در یونسکو منتشر کرد.

اجتماعی

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم،  آتوسا مومنی، مدیرکل مرکز مطالعات منطقه ای پاسداری از میراث ناملموس در آسیای غربی و مرکزی یونسکو (مرکز میراث ناملموس تهران) در یادداشتی نوشت:

در  همه اعصار، لحظه‌هایی فرامی‌رسد که انسان دوباره به خاستگاه خود بازمی‌گردد؛ به نقطه‌ای که در آن، «قدرت» معنایش را از «خِرد» می‌گیرد، و «حکمرانی» نه بر جان انسان‌ها، که بر وجدان انسان استوار می‌شود.

در چنین بازگشتی است که نام کوروش کبیر، از دل هزاره‌ها، چون نوری بر تارک تاریخ می‌درخشد؛ پادشاهی که تاج خود را نه بر سر زمین، بلکه بر شانهٔ انسان نهاد،  زیرا که عظمت را، نه در تصرفِ خاک، که در احترامِ به جانِ انسان یافت.

جهانداری که تاجش به نگین خرد مزین بود و فرمانش به زیور وجدان مُذهّب؛ در منشوری گِلین، با جهانیان از، عدالت و کرامت و آزادی سخن گفت و با واژگانی مهرآفرین برای نخست‌بار، چهره‌ای انسانی به قدرت و حکمرانی بخشید.

امروز مفتخر شهادت جهانیانیم‌ که‌ در آغاز تاریخ، آن‌گاه که واژه‌های عدالت هنوز در قاموس قدرت معنا نیافته بود، صدای او بود که از خاور برخاست، صدایی که نه به فتوحات، که به کرامت انسان می‌اندیشید.

آن صدا، صدای پادشاهی که تاج را به مهر و خرد آراست، نه به شمشیر.

آزادی، عدالت، کرامت و خرد؛ چهارگانهٔ ایرانی در وجدان جهان

در استوانهٔ گِلین کوروش، که امروزه در موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود، واژگانی حک شده‌اند که  بعدها جانمایهٔ اندیشهٔ حقوق بشر شدند.

در بندهای میانی متن اکدی این منشورآمده است:

 بند 24 تا 26 – ورود در صلح و کرامت

‏“mār Bābilim ana šulmi ušēšibū; Marduk bēlšu ana šulmi ittalak ūšišu ušēšib; ina šulmi Babilim ašūl.”

‏Translation (British Museum, Berger 1975):

‏“He (Marduk) ordered that Cyrus, his anointed one, should march to his city Babylon;

‏He made him set out on the road to Babylon;

‏Going in peace, he entered.”

مردوک، خدای بزرگ، کوروش را برگزید تا در آرامش به بابل درآید و صلح را در سراسر سرزمین بگستراند.

در این بند، واژهٔ šulmu به معنای صلح و سلامت، محور معناست، گواهْ آن‌که، کوروش نه فاتح شهرها، بلکه بانی آرامش انسان‌ها بود. او نیامد تا فتح کند، آمد تا فهم آورد؛ نه تا بسوزاند، تا برافروزد؛ نه تا بگیرد، تا ببخشد.

و در بندهای بعد، این فلسفهٔ انسان‌گرایانه گسترش می‌یابد:

بندهای 30 تا 34 – آزادی ایمان و بازسازی نیایشگاه‌ها

‏“ilāni ša ina qabalīšunu ittalakū ana kiššatišunu aškun; ana maškanušun ušēšib; nišēšun kullat ummānātišu ana maḫrīšunu aškun.”

‏Translation (Irving Finkel, 2013):

‏“I returned the images of the gods, who had resided there, to their rightful places,

‏and I let them dwell in eternal abodes.

‏I gathered all their people and returned them to their settlements.”

تعبیر فارسی:

او خدایان هر قوم را به جایگاه خویش بازگرداند، و مردمِ پراکنده را به خانه‌هایشان بازآورد این یعنی در جهانی که ایمان را بهانهٔ سلطه می‌کرد، کوروش ایمان را مایهٔ رهایی ساخت. این بند، نخستین سندِ آزادیِ مذهب در تاریخ بشر است.

بند 35 تا 38 – حق بازگشت، امنیت و بازسازی جامعه

‏“nišē māt Šumeri u Akkadi ša Nabû-naʾid šarru šū ana Bābili ina lā qibītšunu ušēšib šūšûšun ana mātātišunu uštīʾa.”

‏Translation (A. L. Oppenheim, 1950, ANET pp. 315-316):

‏“I returned to their homes the displaced people of Sumer and Akkad,

‏whom Nabonidus had brought into Babylon against their will.

‏I restored them to peaceful dwelling.”

تعبیر فارسی:

او مردمان آواره را به خانه‌هایشان بازگرداند، آنان را که از سرزمین خویش رانده شده بودند، تا در امنیت و صلح، دوباره بر خاک خود بیاسایند. در این بند، نخستین بیانِ مکتوبِ حقِ بازگشت و حرمتِ زیستن آمده است جایی که انسان، دوباره در خانه‌اش معنا می‌یابد.

در درون‌مایه این متن که موید نخستین بیان ثبت‌شدهٔ تاریخی از حق بازگشت و اسکان آزادانهٔ مردم است؛ قرن‌ها پیش از مفهوم «حقوق بشر»، به صراحت از کرامت انسان و آزادی و اختیارش سخن می‌گوید، ودر این اعلامیهٔ حق بازگشت و حرمت زیستن را الویت میشمارد؛ تا ادامه  زیست انسان دوباره در خانه‌اش معنا یابد .

در این سطور، فلسفهٔ ایرانیِ هم‌زیستی در آفرینش جلوه‌گر است: جایی که انسان، زمین و آسمان را در تعادل می‌خواهد؛ در این اندیشه، خدایان نه ابزار سلطه، بلکه آینه‌های عدالت‌اند، و قدرت، مسئولیتش، پاسداری از مهر است.

 امروز این همان‌الویتیست که‌ سازماندجهانی یونسکو تلاش میکند با تاکید بر ضرورت ظرفیت سازی برای تاب آوری و سازگاری در سرزمین هایی که انسان باخرد زیسته و در تعامل با زمین منابع و مواهب اهوراییش را برای نسلهای بعد به عدالت و سخاوت به توسعه پایدار رسانیده است را در دستور کار خود قرار دهد.

منابع اصلی:

‏   •   The British Museum. Cyrus Cylinder (BM 90920).

‏   •   P.-R. Berger, Der Kyros-Zylinder, Zeitschrift für Assyriologie, 65 (1975): 192–234.

‏   •   Irving Finkel, The Cyrus Cylinder: The King of Persia’s Proclamation from Ancient Babylon (London: I.B. Tauris, 2013).

‏   •   A. L. Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts Relating to the Old Testament (Princeton University Press, 1950).

در جهانی که فتح، مترادف ویرانی بود، کوروش از «درآمدن به صلح» سخن گفت؛

از بازگشایی نیایشگاه‌ها، از آزادی اسیران، و از احترام به باورها و خدایان مردمان مغلوب. او نه برای سلطه، که برای سامان آمد؛

نه برای غلبه، که برای آشتی. در میان سطور این منشور ، نه صدای شمشیر، که پژواک خِرد شنیده می‌شود؛ همان خردی که در فرهنگ ایرانی، قدرت را در ترازوی اخلاق می‌سنجد و فرمانروایی را با عدالت معنا می‌کند.

در منشور کوروش، سخن از انسان است، نه از جهان‌داری؛ واژگان، فرمان نیستند، که پیمان‌اند، پیمانی میان انسان و وجدان خویش،

که هنوز پس از بیست‌وپنج سده، در ضمیر جهانیان طنین دارد.

پس اگر تاریخ صحنهٔ قدرت‌هاست، منشور کوروش، حراج قدرت در پیشگاه وجدان است.

او سلطه را فروخت تا انسان را بخرد؛ از شمشیر به قلم پناه برد، و از جنگ به گفت‌وگو هجرت کرد.

در این منشور، سیاست به اخلاق بدل می‌شود، و ایمان، به صلح. زیرا که کوروش، فاتح نبود؛ آموزگار بود.

و در این معنا، او نخستین معلم صلح جهانی است.

از تختگاه نوروز تا حافظهٔ جهانی یونسکو

منشور کوروش، تنها یک سند باستانی نیست؛ آغازِ گفت‌وگوی انسان با وجدان خویش است.

در آن، واژه‌ها چون دانه‌های نور بر خاک تاریخ افشانده شدند. تا از آن، نه فقط تمدن، بلکه معنا بروید، همان معنا که امروز در واژگان یونسکو تداوم یافته است:

‏Peace, Dignity, Dialogue, Humanity

چهار ستون جهان فرهنگی که ریشه در اندیشهٔ ایران‌زمین دارد. اگر تاریخ صحنهٔ قدرت‌هاست، منشور کوروش، حراج قدرت در پیشگاه وجدان است.

او سلطه را فروخت تا انسان را بخرد؛ از شمشیر به قلم پناه برد، و از جنگ به گفت‌وگو هجرت کرد.

در این منشور، سیاست به اخلاق بدل می‌شود، و ایمان، به صلح. کوروش، فاتح نبود؛ آموزگار بود. و در این معنا، او نخستین معلم صلح جهانی است.

امروز، در سمرقندِ تاریخ، در قلب اجلاس چهل‌وسوم کنفرانس عمومی یونسکو، جهان بار دیگر در برابر این استوانه به احترام ایستاد.

ثبت بزرگداشت جهانی منشور کوروش، نه فقط تجلیل از گذشته، بلکه گامی در مسیر آینده است ، آینده‌ای که در آن،

انسان از بندِ خشونت رها و به مهر، به خرد، و به آزادی خویش بازمی‌گردد.

این افتخار جهانی در سرزمینی جشن گرفته شد که خود یکی از میراث‌داران نوروز تمدنی است؛ در میزبانی کشوری که از دل آسیای مرکزی و جاده ابریشم، پیام فرهنگ ایرانی را به جهان بازتاب می‌دهد.

در این مسیر، قدردان حمایت ارزشمند مدیرکل یونسکو و ریاست محترم و دبیرخانهٔ کنفرانس عمومی، و همچنین از مساعی و اهتمام وزیر علوم و فن آوری محترم کشورمان، کمیسیون ملی یونسکو در ایران،و نمایندگی دائم جمهوری اسلامی ایران در یونسکو خاصه سفیر ارجمند ایران در یونسکو صمیمانه سپاسگزاریم؛ و از همکاری جمهوری تاجیکستان وعراق به‌عنوان هم‌ریشه و هم‌افق تمدنی، که در شکل‌گیری این دستاورد جهانی نقشی فعال ایفا نمودند، قدردانیم.

اینبار از تختگاه پاسارگاد تا وجدان جهانی

کوروش در شکوه پاسارگاد، شهری ساخت نه برای سلطه، بلکه برای آرامش روح انسان؛ شهری که در آن، آب و باد و خاک در گفت‌وگویی جاودان‌اند.

در باغ‌های سنگ‌چین‌شدهٔ آن، عدالت در چهرهٔ معماری متجلی است و نظم طبیعت، الهام‌بخش نظم اخلاقی.

در همان تختگاه، اندیشهٔ نوروز معنا یافت؛ آغازی دوباره برای زمین، برای انسان، و برای امید.

در آن‌جا، زیستن نه تملک زمین، که مهرورزی با آن بود. و این آموزه، همچون جوهر فرهنگ ایرانی، در حافظهٔ تاریخ ماندگار شد: که شکوه حقیقی، در مهربانی است؛

و قدرت، جز به عدالت، نمی‌پاید.

نوروز رستاخیز ‌طبیعت ‌و ایینه آب در ادارک رستاخیز انسان

سرزمینی که در آن، نوروز نه فقط جشنِ زمین، بلکه مبیّنِ رستاخیز طبیعت است؛ نویدبخشِ انسانی است که در نوشدگی و بالندگی، در مهر و عدالت، و در مهربانی با زمین، زیستنی دوباره می‌آغازد.

در اندیشهٔ ایرانی، طبیعت آینهٔ اخلاق است و بهار، تجلی روح انسان. نوروز، آیین باززایی جهان است؛ آغازی نو برای زمین و برای دل‌های آدمیان.

در تختگاه کوروش در پاسارگاد، نوروز نه تنها جشنی آیینی، بلکه آغازی برای بارعامی ملی بود، آنگاه که  در ادامه او در پارسه، پادشاه، در میان مردم می‌ایستاد و شکوه زمین و آسمان را به تماشای هم می‌نشاند.

در آن روز، عدالت، آشتی و بخشایش در چهرهٔ بهار تجلی می‌یافت، و رستاخیز طبیعت، یادآور رستاخیز انسان در درون خویش بود.

در سایهٔ این زیستمان، کوروش بهار انسان را در پرتو بهار طبیعت نوید بخشید و به زیستن در نوسازی، در آشتی با خاک، و در عشق به آفرینش هدایت نمود.

پس از او نیز، پیام نوروز از همان سرزمین چون نسیم از پارسه برخاست و تا اقلیم‌های دیگر گسترده شد، تا هر سال، جهان به یاد آورد که صلح و مهر، همزادِ رویش‌اند.

و امروز، همان آیین کهن،در  عیار و انگاره ای  پروندهٔ مشترک کشورهای حوزهٔ تمدنی نوروز: ایران، تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان، پاکستان، هند، عراق و ترکیه و …

در فهرست میراث فرهنگی ناملموس جهانی یونسکو به ثبت رسیده است، به‌عنوان میراثی زنده که پیام کوروش را در خود تداوم می‌دهد:

پیامِ نو شدن، دوستی، و هم‌زیستی در زمین.

نوروز، نخستین آیینِ ثبت‌شدهٔ چندملیتی جهان است؛ که نمادی از دیپلماسی فرهنگی و پیوند زندهٔ ملت‌ها در سایهٔ فرهنگ و مهر را گواهی میکند.

و چه باشکوه است که افتخار جهانی وبت منشور حقوق بشر کورش ،در کشور میزبان  ازبکستان در سمرقند زیبا که خود یکی از میراث‌داران نوروز تمدنی است، به جامعهٔ جهانی اهدا شد ،تا یادآور شود که سرزمین ایران، همواره سرچشمهٔ زندگی، مهر و باززاییِ معنا بوده است.

اما منشور کوروش؛ از خرد باستان تا وجدان معاصر

امروز که سازمان جهانی یونسکو در سند رسمی خود (43 C/52)

منشور کوروش را یکی از نخستین متون مکتوبِ حقوق بشر معرفی کرده است، در حقیقت بر تداوم همان روح ایرانیِ عدالت، کرامت و اختیار و آزادی، مُهر تأیید زده است.

روحی که از کوروش تا امروز، در لایه‌های فرهنگ و آیین این سرزمین جاری است:

در نوروزِ امید، در مهرگانِ عدالت، در یلدای همدلی، در آیین‌های شادمانه و صلح‌محور و در موسیقی های مقامی و سازهای آسمانی و در نغمه‌های دوستی مردمان این مرز و بوم‌، همواره عطرآگین و جان افزاست.

دیپلماسی فرهنگی؛ استمرار رسالت انسانِ آزاد

پاسداری از میراث فرهنگی، پاسداری از روح زمان است؛ و این، همان ادامهٔ راه کوروش است، راهِ خرد و کرامت، آزادی و اختیار. زیرا در جهان امروز، حکمرانیِ فرهنگی،یعنی توانایی برانگیختن انسان برای انتخاب دانایی و نیکی.

مرکز یونسکویی میراث ناملموس تهران، در گسترهٔ آسیای غربی و مرکزی، با رسالتی استوار بر پایهٔ دانش بومی، میراث زنده و فرهنگ صلح، بر مبنای ماده یک و دو کنوانسیون پاسداری از میراث ناملموس راهی را می‌پوید که کوروش آغاز کرد:

راهی که انسان را در محور می‌نشاند، و فرهنگ را زبان مشترک ملت‌ها می‌سازد.

ما این میراث زنده بشری را نه در قاب گذشته، که در صحنه زندگی امروز پاس می‌داریم؛ با عزمی استوار در جهت ایجاد همگرایی میان دولت‌ها و ملت‌ها، در همراهی و انعکاس اشتراکات صلح‌آفرین میان آنان، و در مسیر ظرفیت‌سازی، شبکه‌سازی و تقویت همکاری‌های فرهنگی منطقه‌ای، تا اندیشه صلح و کرامت، نه در گفتار که در کردار متجلی گردد.

بهارِ انسان، در این معنا، یک فصل نیست؛ فلسفهٔ زیستنی‌ است، بر مدار خرد، بر پایهٔ کرامت، در پرتو آزادی، و به انتخابِ آگاهانهٔ انسان.

انتهای پیام/

 

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ