داستان سیدحسن نصرالله ـ ۵۴|شیعیان لبنان؛ سودای عدالت در سایه بحران هویت!

اقتصاد ایران: خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و مقاومت می‌پردازد. در این قسمت، به «وضعیت شیعیان لبنان در جریان قیام ۱۹۵۸ و تغییرات بزرگ اجتماعی در عصر حکومت فؤاد شهاب» می‌پردازیم.

- اخبار بین الملل -

خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌یادداشت‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله دبیرکل شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت پنجاه و چهارم آن پیش روی شماست.

تاکنون چهار فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر شده است. فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص داشت. علیرغم اهمیت موضوع، ما این فصل را بسیار سریع رد کردیم تا به بحث‌های بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشه‌یابی علل شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان» بود. هدف ما در این فصل چنین بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیده‌ای خلع الساعه نبود و ثانیاً باید ریشه‌های شکل‌گیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش داشت و هم به صورت مستقیم باعث شکل‌گیری «مقاومت اسلامی لبنان» شد. ضمن این‌که حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهم‌ترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» بود. در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشه‌ها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم. فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده سیدحسن نصرالله به خاستگاه خانوادگی خود در حومه شهر «صور» خاتمه دادیم.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
امام موسی صدر (در دوران جوانی) در کنار علامه سید عبدالحسین شرف الدین در بیروت
امام موسی صدر از خویشاوندان علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین بود و طبق وصیت ایشان، بعد از فوت علامه به لبنان آمد تا زعامت شیعیان را عهده‌دار شود

از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم شدیم که به «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» اختصاص یافت. در بخش‌های ابتدایی فصل چهارم، طی چند قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور کردیم. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش نداشت؛ اما در شکل‌گیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار بوده است. در ادامه فصل چهارم بحث «ورود نظامی مستقیم سوریه به لبنان» مورد واکاوی قرار گرفت؛ رویدادی که بی‌تردید یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری مقاومت اسلامی لبنان بود. در همان بستر، به رقابت استراتژیک سوریه و رژیم صهیونیستی در خاک لبنان، تأسیس میلیشیای «قوات» به‌عنوان بزرگ‌ترین نیروی نیابتی اسرائیل و بالاخره پوست‌اندازی ساختار سیاسی‌ـ‌نظامی لبنان در دوگانه «الیاس–بشیر» پرداختیم. در پایان این فصل به نقطه عطف مهم تصادم این سه روند یعنی رویارویی مستقیم ارتش سوریه با قوات پرداختیم؛ ماجرایی که به «جنگ صد روزه» مشهور شده است.

اما اگر تاریخ را در آن دوره ورق بزنیم، خارج از فضای سه قطبی داخلی «جناح چپ» (جبهه وطنیه) و «جناح راست افراطی» (جبهه لبنانیه) و «جناح راست میانه» (مدرسه شهابی) و سه‌گانه خارجی «سازمان آزادیبخش فلسطین»، «رژیم صهیونیستی» و «حکومت بعث سوریه»، جامعه لبنان دارای یک ضلع بسیار مهم دیگر بود: «شیعیان»


رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
علامه سید عبدالحسین شرف الدین در کنار تنی چند از علمای نجف در حاشیه سفر زیارتی به عراق

«شیعیان لبنان» از قدیمی‌ترین طوایف سرزمین لبنان بوده و بومیان این منطقه محسوب می‌شوند. از طرف دیگر، از نظر جمعیتی نیز بزرگ‌ترین یا دست کم یکی از بزرگ‌ترین طوایف لبنان به حساب می‌آمدند (می‌آیند). با این حال، در هیچ‌یک از سه دسته داخلی فوق‌الذکر نمی‌گنجیدند! طایفه شیعه، گرچه از نظر جمعیتی، طی تاریخ جبل عامل و جغرافیای فعلی کشور لبنان یک طایفه بسیار بزرگ به حساب می‌آمد؛ اما تا دهه 1960 فاقد «تشخص» بالایی بود. اما در این دوره، کسی به میدان آمد که به شیعه تشخص بخشید و آن را به یکی از بزرگ‌ترین بازیگران عرصه سیاست و اجتماع لبنان تبدیل کرد. او کسی نبود جز «امام موسی صدر». ما در فصل پنجم این سلسله‌یادداشت به بررسی سیر رشد شیعیان در جامعه لبنان تا زمان تأسیس «حزب‌الله» می‌پردازیم.

 

قیام 1958؛ انقسام در عین اشتراک!

سال 1958 را باید یکی از نقاط عطف در شکل‌گیری جنبش(های) سیاسی شیعی لبنان دانست. از یک طرف در این سال، «علامه سید عبدالحسین شرف الدین» عالم بزرگ دینی و رهبر معنوی شیعیان لبنان درگذشت و از طرف دیگر قیام – بخش عمده‌ای از - مسلمانان و پان‌عرب‌ها صورت گرفت. پیش‌تر در قسمت ششم این سلسله‌یادداشت با عنوان «عملیات خفاش آبی آمریکا در غرب آسیا»، ماجرای قیام اهل سنت و دروزی‌های لبنان در سال 1958 را شرح داده بودیم. مطالبه اصلی این قیام، الحاق لبنان به «جمهوری متحد عربی» بود که در قسمت پنجم این سلسله‌یادداشت با عنوان «اتحاد مصر و سوریه» معرفی شده بود.

موضع شیعیان در این بحران، هرچند در ظاهر متشتت، اما در بطن خود حاوی یک پیام سیاسی مهم بود. در آن زمان شیعیان عملاً در هر دو سوی جنگ داخلی حضور داشتند؛ گروهی به چپ‌ها و ناصریست‌ها پیوسته بودند و در مقابل گروه دیگری جانب کمیل شمعون را گرفتند. اپوزیسیون آن زمان – به رهبری کمال جنبلاط – عمدتا مسلمان بودند و از نظر «دینی» با شیعیان اشتراک بیش‌تری داشتند. ضمن این‌که از نظر ایدئولوژیک، «عربگرا یا ناصریست» (با کمی تسامح: پان‌عرب) بودند و از نظر «قومیتی» نیز با شیعیان اشتراک داشتند. ضمن این‌که عمده آنان از نظر ایدئولوژیک نیز «چپگرا» بودند. در مقابل، نقطه مشترک ارتش و رئیس جمهور وقت (کمیل شمعون) در «حمایت از اصل موجودیت کشور لبنان» بود و از این منظر گرایشات «میهن‌دوستانه» یا حامی «استقلال لبنان از سوریه» با آن همدلی بیش‌تری داشتند.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
رژه مسلحانه انقلابیون 1958 (حامیان الحاق لبنان به جمهوری عربی متحده) در بخش غربی (مسلمان‌نشین) بیروت

این مسئله، یادآور همان شکاف قدیمی بود که در قسمت پیشین این سلسله‌یادداشت با عنوان «شیعیان لبنان؛ شرکای وطن» تشریح کردیم. در آن قسمت، با اشاره به شکل‌گیری یک دوگانه در بحث استقلال لبنان یا ادغام آن در سوریه، اشاره کردیم که شیعیان در ابتدا از طریق «همایش وادی الحجیر» (24 آوریل 1920) و در ادامه قیام‌های مسلحانه «صادق حمزه» و «ادهم خنجر» نگرش‌های الحاق‌جویانه به سوریه را داشتند؛ اما در ادامه بعد از رسمیت یافتن «مذهب شیعه جعفری اثنی‌عشری» و انشاء قوانین ویژه معتقدین به این مذهب، نگرش متفاوتی در میان شیعیان شکل گرفت. در این خصوص نوشتیم: «رهبران دوراندیشی چون علامه سید محسن امین دریافتند که منافع بلندمدت طایفه، نه در ادغام در یک سوریه با اکثریت سنی، بلکه در مشارکت فعال در چارچوب دولت جدید لبنان تعریف می‌شود؛ دولتی که حداقل بر روی کاغذ، متعهد به تکثرگرایی بود. این گذار از یک اقلیت مذهبی در حاشیه امپراتوری، به یک جزء سازنده و به رسمیت شناخته شده در کشور جدید، مرحله اول سازماندهی هویتی شیعیان بود.»

این شکاف و دوگانگی در جریان این قیام، خود را به شکل پررنگ‌تری نشان داد. اما نکته مهم این بود که می‌شد یک عنصر مشترک میان هر دو جناح مشاهده کرد: «تلاش برای برسازی هویت مستقل شیعی و دستیابی به عدالت و برابری شهروندی»

برای توضیح بیش‌تر، ابتدا باید این دو جناح را معرفی کرد:

1.توده‌های شورشی حامی اپوزیسیون: بخش بزرگی از توده‌های شیعه، به‌ویژه در مناطق محروم جنوب، بقاع و حاشیه فقرآلود بیروت (حزام البؤس)، با شور و حرارت به صفوف مخالفان شمعون پیوستند. برای این گروه، ناصریسم بیش از یک ایدئولوژی پان‌عربی، نماد «عدالت اجتماعی» و مبارزه با امپریالیسم و متحدان داخلی‌اش (یعنی نخبگان حاکم بیروت و زعامت‌های سنتی) بود. این طغیان، ماهیتی عمدتاً اجتماعی داشت. همانطور که فواز طرابلسی در کتاب «تاریخ لبنان الحدیث: من الإمارة إلى اتفاق الطائف» (تاریخ لبنان مدرن: از فروپاشی عثمانی تا پیمان طائف) به زیبایی تحلیل می‌کند: «برای بسیاری از جنگجویان شیعه در سال 1958، درگیری بیش از آنکه یک انتخاب ایدئولوژیک میان بیروت و دمشق باشد، تجلی انفجاری یک قرن خشم فروخورده علیه فقر، بی‌عدالتی و تحقیر بود.»

2.نخبگان حامی دولت (جناح الاسعد): در نقطه مقابل، بخش مهمی از نخبگان سنتی شیعه به رهبری «احمد الاسعد»، رئیس وقت مجلس، در کنار رئیس‌جمهور کمیل شمعون قرار گرفتند. این موضع‌گیری، ریشه در منافع سیاسی و اقتصادی این زعامت‌ها داشت. آن‌ها بقای خود را در گرو حفظ ساختار موجود لبنان و روابط قدرتمند با دولت مرکزی می‌دیدند. پیوستن به جمهوری متحد عربی به معنای تضعیف جایگاه ویژه آن‌ها در لبنان و حل شدن در یک ساختار بزرگ‌تر و نامشخص بود. آن‌ها از این می‌ترسیدند که در یک «سوریه بزرگ» یا یک دولت پان‌عربی، شیعیان به یک اقلیت به حاشیه رانده شده تبدیل شوند. ماریوس دایب در کتاب «جنگ داخلی لبنان 1958» (The Lebanese Civil War of 1958) اشاره می‌کند که برای نخبگانی چون الاسعد، «حمایت از شمعون به معنای دفاع از استقلال لبنان و حفظ ساختاری بود که در آن، طایفه شیعه (و به تبع آن زعامت آنها) جایگاه تعریف‌شده‌ای داشت، هرچند این جایگاه ایده‌آل نبود.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
احمد الاسعد، صبری حماده و رشید بیضون در یک قالب
احمد الاسعد، رئیس وقت پارلمان در سال 1958، مخالف فیام الحاق‌گرایان و حامی استقلال لبنان بود

علیرغم این تضاد ظاهری، یک نخ نامرئی این مواضع متفرق را به هم پیوند می‌داد: «ترجیح راهبردی برای بقا در چارچوب دولت-ملت لبنان». هر دو جناح اصلی - چه توده‌های شورشی و چه نخبگان حامی دولت - به شیوه‌ی خود به دنبال کسب جایگاه و حقوق در داخل ساختار لبنان بودند، نه انحلال آن.

گروه اول (توده‌ها) با پیوستن به اپوزیسیون، در واقع به دنبال اصلاح رادیکال ساختار قدرت در لبنان و توزیع عادلانه‌تر ثروت و منابع درون مرزهای همین کشور بودند. هدف آن‌ها سرنگونی دولت شمعون بود، نه لزوماً الحاق به جمهوری متحد عربی. گروه دوم (نخبگان الاسعد) نیز با حمایت از دولت، به دنبال حفظ همین ساختار برای تضمین منافع خود و جایگاه طایفه بودند.

مشارکت کلی شیعیان در درگیری‌های مسلحانه در مقایسه با دیگر گروه‌ها محدود باقی ماند. این خویشتن‌داری استراتژیک، از سوی فرمانده وقت ارتش، ژنرال فؤاد شهاب، به عنوان یک پیام سیاسی مهم خوانده شد: «طایفه شیعه، علیرغم تمامی نارضایتی‌ها، در نهایت خواستار حفظ چارچوب سیاسی کشور است.» این برداشت، شیعیان را به عنوان یک گروه ملی‌گرا که به دنبال اصلاح درون‌سیستمی (و نه براندازی آن) است، به دولت جدید معرفی کرد و زمینه را برای سیاست‌های توسعه‌محور دوران شهابی در قبال مناطق شیعه‌نشین فراهم آورد.

به این تعبیر، بحران 1958 نشان داد که جامعه شیعه از مرحله انزوا عبور کرده و اکنون به یک بازیگر فعال تبدیل شده که با ابزارهای مختلف (چه شورش و چه ائتلاف) برای بازتعریف جایگاه خود در نقشه سیاسی لبنان تلاش می‌کند.

 

مکتب شهابیه؛ شیعیان و حاشیه‌نشینی در پایتخت

همان طور که در قسمت ششم بیان شد، بعد از سرکوب قیام 1958 توسط آمریکا، واشنگتن با طرح پاریس موافقت کرد و «فؤاد شهاب» به جای کمیل شمعون در جایگاه ریاست جمهوری قرار گرفت. در همین دوره، جناح موسوم به «شهابی‌ها» (مدرسه شهابی) شکل گرفت که در قسمت دهم این سلسله‌یادداشت با عنوان «نقشه اسرائیل برای جنگ داخلی لبنان» معرفی شدند.

فؤاد شهاب در تلاش برای ساختن یک دولت مدرن، مرکزی و فراگیر، این ایده را مطرح می‌کرد: «وفاداری طوایف به دولت لبنان تنها از طریق "توسعه متوازن" و "رفع محرومیت از مناطق حاشیه‌نشین" به دست می‌آید.» این را می‌توان یکی از پایه‌های اصلی الگوی «ملت‌سازی» در جناح راست میانه (مدرسه شهابیه) دانست. به صورت خلاصه، برنامه «دولت-ملت‌سازی» مدرسه شهابیه بر این دو ستون استوار بود:

1.نهادسازی اطلاعاتی-امنیتی: تقویت «مکتب الثانی» (دفتر دوم اطلاعات ارتش)، به ابزاری برای کنترل نخبگان سیاسی فاسد و تضمین ثبات تبدیل شد. در این خصوص به تفصیل در فصل دوم این سلسله‌یادداشت صحبت کرده و به صورت خاص بارها به کتاب «رکن دوم؛ حاکم در سایه» (المکتب الثانی: حاکم فی الظل) نوشته «نقولا ناصیف» استناد کرده‌ایم.

2.توسعه اجتماعی-اقتصادی: دولت شهاب برای اولین بار به طور سیستماتیک به مناطق محروم توجه کرد. تأسیس «وزارت رشد و توسعه اجتماعی» و ادارات تابعه آن در استان‌ها، اقدامی بی‌سابقه بود. برای نخستین بار، دولت به طور مستقیم وارد روستاهای شیعه‌نشین شد و پروژه‌هایی مانند تأمین آب آشامیدنی، برق، احداث جاده و مدرسه و اجرای «مشروع اللیطانی» (پروژه آبیاری لیطانی) را آغاز کرد. این اقدامات، اگرچه محدود، اما نمادین بودند. آگوستوس ریچارد نورتون در کتابش، «امل و شیعه: نبرد برای روح لبنان» (أمل والشیعة: نضال من أجل کیان لبنان) اشاره می‌کند: «رویکرد شهاب اولین تلاش جدی دولت لبنان برای نفوذ به مناطق شیعه‌نشین نه از طریق زعما، بلکه از طریق پروژه‌های عمرانی و خدمات اجتماعی بود.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
فؤاد شهاب، صبری حماده و رشید کرامی در مراسم کاخ ریاست جمهوری در سال 1964

این سیاست‌ها اما به تعبیر متن جدید، «شمشیری دولبه» بودند. از یک سو، امید به تغییر را زنده کردند و از سوی دیگر، با آشکار ساختن عمق عقب‌ماندگی مناطق شیعه‌نشین در مقایسه با بیروت، حس محرومیت نسبی را تشدید کردند. مسعود اسداللهی در کتاب «از مقاومت تا پیروزی» - که به بیان تاریخچه حزب‌الله تا آزادسازی جنوب اختصاص دارد – در این خصوص می‌نویسد: «شیعیان متوجه این حقیقت شدند که به همان اندازه که بیروت پیشرفته‌تر است، روستاهای آنان عقب مانده می‌باشد.» این آگاهی جدید، موتور محرک موج دوم و شدیدتر مهاجرت شیعیان به پایتخت در دهه 1960 شد و بیروت را به «سومین مرکز بزرگ تجمع شیعیان پس از جنوب و بقاع» تبدیل کرد.

 

افول زعامت سنتی و ظهور «انسان ریشه‌کن شده»

دوران شهابی ناخواسته به تضعیف ساختارهای سنتی قدرت در جامعه شیعه کمک کرد. فرصت‌های شغلی جدید در ادارات دولتی و ارتش، یک «طبقه متوسط جدید» از تکنوکرات‌ها، معلمان و افسران شیعه را پدید آورد که وفاداری‌شان بیش از زعیم، به دولت مدرن بود. این تحول، انحصار زعامت‌های سنتی را به چالش کشید.

با این حال، همانطور که مایکل جانسون در کتاب «همه مردان نخست‌وزیر» استدلال می‌کند، «رویکرد شهابی با تضعیف زعما، ناخواسته یک خلأ رهبری ایجاد کرد.» این خلأ به ویژه برای شیعیان مهاجر به حاشیه شهرها مرگبار بود. این افراد که از محیط روستایی و شبکه‌های اجتماعی سنتی خود کنده شده بودند، در حاشیه بیروت به تعبیر هانا آرنت در کتاب «ریشه‌های توتالیتاریسم»، به «انسان جدا شده از ریشه خود» (Uprooted Man) تبدیل شدند؛ توده‌هایی اتمیزه و فاقد هویت جمعی که مستعد پذیرش ایدئولوژی‌های رادیکال هستند.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر , حزب‌ الله لبنان ,
کامل الاسعد، عبداللطیف بیضون و عبداللطیف زین در روستای «رمیش»
علیرغم تغییر ترکیب اجتماعی جامعه شیعه و توسعه افزایش مهاجرت و اسکان در حاشیه شهرهای اصلی، رهبران سنتی جامعه شیعه هم‌چنان پایگاه اجتماعی خود را در روستاها تعریف کرده بودند

رهبران سنتی شیعه (طبقه زمین‌دار) که نفوذشان به مناطق روستایی محدود بود، هیچ برنامه‌ای برای سازماندهی و رهبری این جمعیت شهری جدید نداشتند. این بی‌توجهی، هزاران جوان شیعه سرخورده را به طعمه‌ای آسان برای جریان‌های نوظهور چپ‌گرا تبدیل کرد. جوزف اولمرت در کتاب «شیعیان لبنان» در این خصوص می‌نویسد: «فؤاد شهاب هنگامی که اجرای طرح‌های خود در زمینه نوگرایی و توسعه را آغاز نمود، نمی‌دانست که واقعیت‌های جامعه لبنان از طرح‌ها و پروژه‌های وی قدرت بیش‌تری دارند.»

 

خلأ رهبری و جاذبه ایدئولوژی‌های چپ

با پایان دوره شهاب در 1964 و بازگشت نخبگان سنتی، سرخوردگی از دولت تعمیق یافت. همزمان، صحنه سیاسی لبنان و منطقه با ظهور بازیگران جدیدی دگرگون شد:

جریان چپ لبنان: با آغاز دهه 1960، جریانی متشکل از بعثی‌ها، کمونیست‌ها، سوسیالیست‌ها و ناصریست‌ها به رهبری معنوی «کمال جنبلاط» در حال شکل‌گیری بود که در قسمت بیستم این سلسله‌یادداشت با عنوان «افول چپگرایی، ظهور مقاومت اسلامی» مورد توجه قرار گرفت. این جریان‌ها با شعار «مبارزه با ظلم و ستم رژیم طایفه‌ای» و با تمرکز بر «محرومان» (و نه هویت طایفه‌ای آنها)، جذابیت بسیاری برای جوانان شیعه مهاجر و سرخورده داشتند. هزاران جوان شیعه به این احزاب پیوستند و به «سیاهی لشکر» آن‌ها تبدیل شدند، اما به دلیل ساختار عمدتاً غیرشیعی کادر رهبری این احزاب، هرگز نتوانستند مطالبات خاص جامعه خود را از این طریق پیگیری کنند.

حضور فزاینده فلسطینی‌ها: پس از شکست 1967، حضور مسلحانه سازمان‌های فلسطینی در جنوب لبنان (که عمدتاً سنی مذهب بودند) به شدت تقویت شد. این سازمان‌ها با جریان چپ لبنان متحد شدند و آن را از نظر نظامی و مالی تقویت کردند. این اتحاد، شیعیان را در موقعیت دشواری قرار داد؛ آن‌ها از یک سو با آرمان فلسطین همدلی داشتند، اما از سوی دیگر، حضور مسلحانه فلسطینی‌ها حاکمیت ملی لبنان و امنیت مناطق شیعه‌نشین را به خطر می‌انداخت و آن‌ها را فاقد یک متحد استراتژیک طبیعی می‌کرد.

فقدان حامی خارجی: در حالی که اهل سنت از حمایت کشورهای عربی ناصریستی و فلسطینی‌ها برخوردار بودند و مارونی‌ها به غرب تکیه داشتند، شیعیان فاقد هرگونه حامی خارجی بودند. حکومت پهلوی در ایران، به عنوان تنها دولت شیعه، سیاست خارجی مبتنی بر حفظ وضع موجود در لبنان و همکاری با دولت مرکزی را دنبال می‌کرد و تمایلی به حمایت از اقلیت‌های شیعه نداشت!

این وضعیت را می‌توان با نظریه «بسیج منابع» (Resource Mobilization Theory) تحلیل کرد. این نظریه معتقد است که نارضایتی به تنهایی برای شکل‌گیری یک جنبش اجتماعی کافی نیست، بلکه وجود منابعی مانند رهبری کارآمد، سازماندهی، و حمایت خارجی ضروری است. در اواسط دهه 1960، جامعه شیعه سرشار از نارضایتی بود، اما فاقد هر سه این منابع کلیدی بود.

جمع‌بندی

دوره 1958 تا 1964، عصر تناقض‌های بزرگ برای شیعیان لبنان بود. آنها با حمایت نسبی از چارچوب ملی در بحران 1958، وفاداری خود را اثبات کردند و در دوران شهابی برای اولین بار طعم توجه دولت مرکزی را چشیدند. اما این اصلاحات سطحی، ضمن ایجاد یک طبقه متوسط جدید، با تشدید حس محرومیت نسبی و تسریع مهاجرت، به ریشه‌کن شدن اجتماعی بخشی از جامعه و تضعیف ساختارهای سنتی بدون ایجاد جایگزینی کارآمد منجر شد.

با پایان عصر شهابی، جامعه شیعه خود را در یک خلأ عمیق یافت: رهبران سنتی ناکارآمد بودند، دولت مرکزی ضعیف شده بود، و ایدئولوژی‌های چپ‌گرا و پان‌عربی، جوانان شیعه را به «سیاهی لشکر» خود تبدیل کرده بودند بدون آنکه راه‌حلی برای مسائل هویتی و اجتماعی آنان ارائه دهند.

 

این جامعه که آگاه‌تر، شهری‌تر و در عین حال سرخورده‌تر از همیشه بود، به شدت نیازمند رهبری بود که بتواند هم هویت دینی-فرهنگی آنها را احیا کند و هم مطالبات اجتماعی و سیاسی‌شان را در چارچوب دولت لبنان سازماندهی و پیگیری نماید. این دقیقا همان فضایی بود که سید موسی صدر، که از سال 1959 در لبنان حضور داشت و در حال ارزیابی دقیق صحنه بود، برای آغاز پروژه تاریخی خود به آن نیاز داشت. با ورود او به صحنه عمومی، مرحله‌ای جدید و سرنوشت‌ساز در تاریخ شیعیان لبنان آغاز گردید.

انتهای پیام/

نظرات کاربران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نرخ ارز

عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار خرید 24759 0 (0%)
یورو خرید 28235 0 (0%)
درهم خرید 6741 0 (0%)
دلار فروش 24984 0 (0%)
یورو فروش 28492 0 (0%)
درهم فروش 6803 0 (0%)
عنوان عنوان قیمت قیمت تغییر تغییر نمودار نمودار
دلار 285000 0.00 (0%)
یورو 300325 0.00 (0%)
درهم امارات 77604 0 (0%)
یوآن چین 41133 0 (0%)
لیر ترکیه 16977 0 (0%)
ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ