دو سال پس از هفتم اکتبر؛ از محاصره غزه تا انزوای نتانیاهو در جهان
اقتصاد ایران: همزمان با پیگرد قضایی مقامات ارشد رژیم صهیونیستی، موج اعتراضات جهانی با شعار «آزادی فلسطین» در قارههای مختلف، نفرت از سیاستهای صهیونیسم را به مطالبهای فراگیر تبدیل کرده و شکاف میان حامیان و مخالفان اسرائیل را تعمیق بخشیده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، عملیات هفتم اکتبر نقطه عطفی در تاریخ منازعه فلسطین و رژیم صهیونیستی بود؛ رخدادی که ابتدا با محکومیت گسترده غرب و سکوت معنادار برخی دولتهای عربی همراه شد، اما در ادامه ورق را برگرداند و امروز، پس از دو سال، صحنه سیاسی و حقوقی جهان را علیه تلآویو و شخص نتانیاهو بسیج کرده است.
غزه سالها صحنه رویارویی نابرابر میان گروههای مقاومت فلسطینی و ارتش رژیم صهیونیستی بوده است. در این بستر، جهاد اسلامی با حمایت برخی کشورهای اسلامی و بهرهگیری از الگوی سازماندهی اخوانی، کوشید ساختار سیاسی-نظامی-امنیتی منسجمی فراهم کند؛ روندی که بهتدریج زمینه تثبیت حکمرانی نیروهای مقاومت در نوار غزه را مهیا ساخت.
پس از استقرار این ساختار، محاصره اقتصادی شدیدی بر غزه اعمال شد؛ محدودیت در ورود کالا، انرژی و دارو همراه با انسداد گذرگاهها، زندگی را به بحران دائمی کشاند. در کنار محاصره، حملات مکرر زمینی و هوایی ارتش رژیم صهیونیستی ادامه یافت؛ با اینحال، حماس در پاسخ به فشارها هر روز مسلحتر شد، شبکه عضوگیری خود را توسعه داد و سازماندهی داخلیاش را تقویت کرد.
رخداد هفتم اکتبر نقطه عطف این تقابل بود. عمده کشورهای اروپایی و ایالات متحده آن را «عملیات تروریستی» خواندند و به سرعت محکوم کردند؛ واکنشی که چارچوبهای امنیتی غرب را بازتاب میداد و تلاش داشت روایت میدان را در قالب مبارزه با تروریسم تعریف کند. این محکومیت اولیه، زمینهساز فشارهای سیاسی بیشتر بر طرف فلسطینی شد.
در جهان عرب، واکنشها عمدتاً محتاطانه بود؛ برخی دولتها سکوت اختیار کردند و برخی دیگر بهطور غیرمستقیم فشار سیاسی و رسانهای بر فلسطینیها وارد کردند. حتی کشورهایی که به لحاظ گفتمانی به جریانهای اخوانی نزدیک دانسته میشوند، مانند قطر، ترجیح دادند از اتخاذ مواضع صریح در حمایت از حماس خودداری کنند. این الگوی رفتاری، شکاف راهبردی در جبهه عربی را برجسته کرد.
داستان غزه اما به هفتم اکتبر ختم نشد. جناح راست و تندرو حاکم بر رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از فضای پس از آن، دامنه عملیات نظامی را به تخریب زیرساختهای حیاتی کشاند. تداوم بمباران و عملیات زمینی، بسیاری از مناطق مسکونی را غیرقابل زیست کرد؛ تا جاییکه اماکن عمومی، بیمارستانها و مدارس نیز از هجمه شبانهروزی در امان نماندند.
این رویکرد، بهجای ایجاد بازدارندگی پایدار، موج تازهای از بحران انسانی و حقوقی آفرید. تصاویر و گزارشهای منتشرشده از ویرانی گسترده و آوارگی مردم، افکار عمومی جهانی را با پرسشهای جدی درباره مسئولیتپذیری در قبال غیرنظامیان روبهرو کرد و زمینه تغییر قاب رسانهای از «امنیت» به «انسانیت» را فراهم ساخت.
اکنون، پس از دو سال جنگ نابرابر، معادلات سیاسی و حقوقی تغییر کرده است. بسیاری از کشورهای اروپایی علاوه بر گامهایی به سمت بهرسمیت شناختن فلسطین، تحریمهای نظامی و تسلیحاتی علیه اسرائیل را اعلام کردهاند؛ روندی که بیانگر فشار افکار عمومی و وزن اخلاقی بحران غزه در سیاست خارجی این کشورهاست و به انزوای بیشتر تلآویو انجامیده است.
در حوزه حقوقی، پیگیریها علیه رهبران رژیم صهیونیستی شدت گرفته و صدور برچسب جنایت جنگی، مشروعیت ادعاهای تلآویو را با چالش جدی مواجه ساخته است. همزمان، موج اعتراضات جهانی با شعار «آزادی فلسطین» در قارههای مختلف، نفرت از سیاستهای صهیونیسم را به مطالبهای فراگیر تبدیل کرده و شکاف میان حامیان و مخالفان اسرائیل را تعمیق بخشیده است.
طرحهای حمایتی دولت سابق آمریکا برای تقویت موقعیت اسرائیل در میان برخی دولتهای عربی کمرنگ شده و شمار حامیان تشکیل دولت مستقل فلسطینی به سطحی بیسابقه رسیده است. این تحولات، نشان میدهد فرضیه «تحمیل صلح از مسیر جنگ» عملاً با واقعیتهای میدانی و فشارهای حقوقی و اخلاقی در تضاد است و هزینههای آن بر هر دستاورد ادعایی پیشی گرفته است.
چشمانداز روشن است: شرایط هر روز به سود فلسطین و به زیان رژیم صهیونیستی حرکت میکند. در چنین وضعیتی، باید بر تبیین ریشههای رخداد هفتم اکتبر، مستندسازی اهداف و دستاوردهای مقاومت، تحلیل هزینه-فایده راهبردهای تلآویو و حامیانش، ترسیم آینده پرونده فلسطین با روایت دقیق و انسانمحور و برجستهسازی چندقطبی شدن جبهههای حامی اسرائیل در برابر صدای واحد عدالتخواهی حامیان فلسطین متمرکز شود.
انتهای پیام/