به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، ساعت حوالی 10 شب بود که «نگار یگانه»، دختر جوان ۲۲ساله، پس از پایان شیفت کاری در گالری طلا و جواهر در مرکز خریدی در پونک، سوار خودروی پژو ۲۰۶ خود در خیابان شد. سوییچ را چرخاند؛ ماشین روشن نشد. چند ثانیه مکث کرد، دستی روی فرمان کشید، شاید به خانهاش فکر کرد، به مادری که قرار بود فردا صدایش را بشنود. به برادرش فکر کرد، به پدرش که با او تماس گرفته بود. پشت سرش چراغهای یک خودرو روشن شد؛ روی درش نوشته بود «امدادخودرو». خیال کرد کمک رسیده است. خوشحال شد. اما خیابان آشنایی که همیشه از آن میگذشت، آن شب، صحنه آغاز رنجی ابدی شد. گوشی نگار دزدیده شد، خودش و ماشینش در آتش سوختند و یک هفته بعد، خاک سرد، تن جوان و زخمآلودش را برای همیشه در خود فروکشید.
مینا حسنپور، مادر نگار، میگوید دخترش ۲۲ سال و نیمش بود؛ دختری شاد، پرانرژی و ورزشکار. نگار در ترم آخر رشته مهندسی پزشکی درس میخواند و همزمان در دو جا کار میکرد. در یک گالری طلا و جواهر در یک مرکز خرید در غرب تهران، جایی که حدود یک ماه و نیم پیش در آن مشغول به کار شده بود و یک شرکت دکوراسیون در سعادتآباد. علاقه و اشتیاق نگار به طلاسازی سبب شده بود دورهها و آزمونهای مرتبط را پشت سر بگذارد و مهارتهایش را توسعه دهد.
کمکی که به آتش تبدیل شد
طبق روایت مادر و شواهدی که خانواده در اختیار دارند، حادثه از پیش طراحی شده بود. مینا حسنپور شرح میدهد: «آن لحظه که دخترم محل کارش را ترک و خودرو را در خیابان اصلی پارک کرده بود، دو نفر از چند ساعت قبل با برنامهریزی خودروهای پارکشده را دستکاری میکردند تا روشن نشوند. روش کارشان مشخص بود: با پژو ۲۰۶ و صافی بنزینِ پرشده در صندوق عقب، کمین میکردند و خودروها را از کار میانداختند و سپس با پوشش «امداد خودرو» برای کمک نزدیک میشدند تا در فرصت مناسب سرقت کنند».
شب حادثه، نگار همراه دوستش پشت فرمان نشست و استارت زد؛ خودرو روشن نشد. به پدرش زنگ زد، پدرش گفته بود خودرو را همانجا بگذارد و با اسنپ برگردد. مینا میگوید: «وقتی نگار دید پشت سرش خودرویی با چراغ و آرم امداد پارک است، خوشحال شد و به دوستش گفت: خدا را شکر امدادخودرو پیدا شد. دوستش وارد خودرو شد و نگار کنار کاپوت ایستاد».
اما کسانی که به ظاهر برای «کمک» آمدند، پیشاپیش صافی بنزین را پر کرده بودند و یکی از آنها با دستگاهی برای «حرارتدادن موتور» مشغول شد. این روایتی است گه نگار پیش از مرگ برای مادرش تعریف کرده بود. اما یکدفعه اتفاق عجیبی میافتد. ناگهان قطعهای از خودرو یا مادهای مشتعل شده روی نگار میریزد و او آتش میگیرد. مینا متعجب است که چرا متهمان بهجای خاموشکردن آتش، گوشی دخترش را برداشته و فرار کردهاند. دوست نگار هم وضعیت روحی مساعدی ندارد. نه برای حرفزدن و نه مرور آنچه بر آنها رفته است.
شدت سوختگی نگار به گفته مادر و مدارک پزشکی اولیه، ۵۸ درصد از بدن و از نوع عمیق درجه سه بود. حتی عامل سوختگی هنگام دستگیری دچار سوختگی دست شده بود؛ موضوعی که به گفته مادر نگار نشاندهنده تماس او با ماده مشتعل و شدت آتش است.
مادر نگار با تلخی از رفتار مردم حاضر در صحنه میگوید: «نگار میگفت مردم ایستادند و فیلم گرفتند؛ کسی نرفت آتش را خاموش کند. نگار در بیمارستان به من گفت: مامان، خیلی دیر رسیدند؛ خیلی سوختم».
سابقه متهمان و کوتاهیهای نهادی
براساس روایت مادر و اطلاعاتی که خانواده ارائه دادهاند، متهم و همراهش پیشتر چندین بار به دلیل همین شیوه سرقت بازداشت شده بودند اما «به دلیل نبود شاکی خصوصی» آزاد شدهاند. مینا با تأکید میگوید: «اگر آنها آزاد نشده بودند، نگار امروز زنده بود».
او همچنین از نحوه و زمان رسیدگی پلیس ناراضی است: «در هفتهای که نگار در بیمارستان بود، پلیس تقریبا هیچ اقدامی نکرد. اما چهار ساعت پس از فوت دخترم متهم دستگیر شد». این تأخیر و برخورد پراکنده، به گفته مادر، زمینهساز تکرار جرم و فاجعهای به این اندازه بوده است.
قتل «شبهعمد» یا «عمدی»؟
یکی از پرسشهای اصلی خانواده «نگار»، حول وجه کیفری ماجرا میچرخد که عنوانش «شبهعمد» است که درباره جنایت رخداده برای نگار مطرح شده؛ اما مادر مقتول خواهان بازنگری در عنوان اتهامی است. او میگوید: «اینها از قبل خودرو را دستکاری کرده بودند؛ این اقدام آگاهانه و برنامهریزیشده بود. ما میخواهیم عنوان اتهامی از شبهعمد به عمد تبدیل شود تا مجازات متناسب اجرا شود؛ نمیخواهم که عفو یا تخفیف باعث شود دوباره همین افراد آزاد شوند و به زندگی دختران دیگر آسیب برسانند». مادر همچنین نسبت به احتمال تخفیف یا آزادسازی زودهنگام که باعث تکرار جرم میشود هشدار میدهد: «ممکن است این فرد چند سال حبس بگیرد و با عفو یا تخفیف دوباره بیرون بیاید؛ آن وقت نگارهای بعدی در خطرند و ممکن است همین سرنوشت را داشته باشند».
مینا تأکید میکند که هدفش ایجاد حاشیه نیست، بلکه جلب توجه عمومی و قضائی است اما «مردم باید واقعیت را بدانند». مادر نگار خواهان آن است که هرکس فیلم یا مدرکی از صحنه دارد، آن را در اختیار مراجع قضائی یا خبرنگاران قرار دهد: «من همه تلاشم را میکنم تا عدالت اجرا شود؛ تا دیگر هیچ مادری این مصیبت را تجربه نکند».
روایت متهم و واکنش مینا، مادر نگار
31 شهریور، خبرگزاری رکنا مصاحبهای با متهم پروندهای منتشر کرده که آتشسوزی منجر به مرگ نگار، دختر ۲۲ساله تهرانی را «جنایت ناخواسته» خوانده است. در این مصاحبه متهم خود را مردی ۳۰ساله، مکانیک و متأهل معرفی کرده است. او گفته که پیشتر یک بار به دلیل سرقت در شهرستان بازداشت شده و بهتازگی از زندان آزاد شده است. متهم ادعا کرده در شب حادثه در حال عبور از اتوبانی در غرب تهران بوده که زنی کنار خودرویش ایستاده بوده و خودرو خراب شده است. او گفته که توقف کرده تا خودرو را تعمیر کند و به خانم گفته پمپ بنزین سوخته و باید تعویض شود. به گفته خود متهم، او یک پمپ بنزین کارکرده روی خودرو گذاشته و پول دریافت کرده است، اما ناگهان بنزین نشت کرده و مشتعل شده و آتش به لباس نگار سرایت کرده است. او همچنین گفته که همیشه خودروهای پژو را به این روش دستکاری میکرده تا پمپ بنزین بفروشد و دستمزد بگیرد و هیچوقت قصد آسیب نداشته است.
مینا حسنپور، مادر نگار، اما در واکنش به مصاحبه رکنا با متهم، روایت او را کاملا نادرست و مخدوش میداند. او میگوید: «این ادعا که حادثه در اتوبان رخ داده، دروغ است. ماشین نگار در همان حوالی همیلاسنتر دچار مشکل شده بود و نه در اتوبان. همچنین گفته متهم که خودرو شبیه ماشین امداد خودرو بوده، حقیقت ندارد؛ او از قبل ماشین پژو ۲۰۶ را دیده بود و میدانست روشن نمیشود، به همین دلیل پیش از وقوع حادثه برنامهریزی کرده بود تا با ترفند تعمیر، به خودرو دسترسی پیدا کند». مادر نگار به نکات دیگری نیز اشاره میکند که نشان میدهد متهم روایت خود را تحریف کرده است: «زمانی که او دوباره دستگیر شد، گوشی نگار هنوز در اختیارش بود؛ این نشان میدهد که هدفش صرفا دزدیدن اموال بوده و نه تصادف یا حادثهای ناخواسته. علاوه بر این، صندوق عقب خودروی متهم پر از صافی بنزین بود و مشخص است که او پیشتر خودروها را خراب میکرده و با این ترفند به سراغ مالکان میرفته تا آنها را تحت عنوان تعمیر خودرو فریب دهد».
حسنپور تأکید میکند که این شگرد، پیشتر هم از سوی متهم انجام شده و مصاحبه او با رسانهها، واقعیتهای پرونده را نادیده گرفته است: «این متهم با ادعای خود که قصد آسیب نداشته، حقیقت را تحریف کرده و شواهد موجود، کاملا خلاف ادعای او را نشان میدهد. او حتی همدستش را هم معرفی نکرده است».
ناامنی در عرصه عمومی
حادثه هولناکی که برای نگار اتفاق افتاده، فقط یک پرونده فردی نیست؛ این واقعه پژواکِ آسیبپذیری افراد به ویژه زنان در فضاهای شهری، خلأهای نظارتی و کوتاهی نهادهای مسئول است. فاطمیا باباخانی، حقوقدان و فعال حقوق زنان و مؤسس خانه امن مهر شمسآفرید، نبود امنیت برای زنان در عرصه عمومی را از منظرهای مختلف بررسی میکند. به گفته او، پیشتر پروندههایی مانند تجاوزهای سریالی یا تجربه قتل الهام حسیننژاد نشان دادهاند که دانشگاه، ناوگان حملونقل عمومی و اپلیکیشنهای کاریابی و خرید و فروش، محیط امنی برای زنان نیستند. صدها روایت دیگر در سالهای اخیر حاکی از آن است که زنان در خیابان، محیط کار و دانشگاه با تهدیدات واقعی و خشونت مواجهاند.
به باور باباخانی، این وضعیت ریشه در دو عامل دارد: «فقدان قوانین و سازوکارهای حمایتی مؤثر و همچنین کلیشههای جنسیتی و نگاه فرودستانه به زنان در ساختارهای فرهنگی-اجتماعی». او توضیح میدهد که نگاه کلیشهای به زنان، طبقهبندی آنها براساس پوشش یا جنسیت و حساسیتهای افراطی نسبت به موضوعات مانند دزدی گوشی و لپتاپ، بر این ناامنی دامن زده است. نگار، قربانی این خلأهای امنیتی، خود شاهد خاموش بسیاری از این مخاطرات بود.
این فعال حقوق زنان تأکید میکند که اطلاعرسانی درباره خشونت و ناامنی میتواند آگاهی عمومی را افزایش دهد و به کاهش قربانیان کمک کند. او میپرسد: «آیا هنوز باید صدها روایت تکراری را پنهان کنیم؟ وقت آن نرسیده که درباره الگوها و موقعیتهای خطر برای زنان و دختران شفاف صحبت کنیم؟».
باباخانی همچنین به نقش جامعه و افراد در امنیت زنان اشاره دارد. او میگوید همه شهروندان باید در برابر خشونت و آزار صدای خود را بلند کنند؛ تماس با پلیس، حمایت از قربانی و دخالت در موقعیتهای خطر میتواند فضا را برای خشونتگران ناامن کند.
در سطح کلان، او بر نیاز به قوانین جامع، برنامه اقدام کارآمد، نظارت مستمر و بودجه کافی برای حفاظت از زنان تأکید میکند. دوربینهای شهری، هاتلاینهای فوری و نظارت بر مشاغلی که در عرصه عمومی خدمات ارائه میدهند، از دیگر راهکارهای پیشنهادی او هستند تا زنان در خیابان، محل کار و محیطهای عمومی از امنیت نسبی برخوردار شوند و قربانیان خشونت کمتر شوند.
نگاه حقوقی؛ مرز میان قتل عمد و غیرعمد
محمدصالح نقرهکار، وکیل دادگستری و حقوقدان، درباره ابعاد حقوقی حادثه مرگ نگار توضیح میدهد. او هشدار میدهد که پیشگیری و کنترل جرائم خشن نیازمند سیاستگذاری کیفری جامع و چندجانبه است.
به گفته او، در قانون کیفری ایران، تفکیک «قتل عمد» و «قتل غیرعمد» براساس قصد و آگاهی مرتکب و نحوه ارتکاب جرم تعریف میشود. قتل عمد زمانی رخ میدهد که فرد با قصد قبلی یا آگاهی کامل از عمل خود، جان دیگری را بگیرد. در مقابل، قتل غیرعمد هنگامی است که بیاحتیاطی، بیمبالاتی یا عدم توجه به جان دیگران منجر به مرگ شود. نقرهکار میگوید در عمل، تشخیص این مرز همیشه ساده نیست و برخی رفتارها ممکن است ابتدا عمدی به نظر برسند، اما دادگاهها براساس شواهد تصمیم میگیرند.
این حقوقدان تأکید میکند که در حوادثی که فرد یا نهادهای خدماتی - ازجمله امدادخودرو، تعمیرات و خدمات عمومی- درگیر هستند، بیاحتیاطی یا خطای آنها میتواند مسئولیت حقوقی ایجاد کند: «مطابق ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی، اگر فردی به سبب بیمبالاتی جان دیگری را بگیرد، مرتکب قتل غیرعمد محسوب میشود و در مواردی که خطا از سوی نهاد یا مؤسسهای باشد، آن نهاد نیز در معرض پیگرد قانونی قرار میگیرد». نقرهکار تأکید میکند که خلأهای نظارتی و کمبود منابع در این حوزه میتواند به بروز چنین حوادثی دامن بزند.
او تأکید میکند که با توجه به افزایش حوادث مشابه، کارشناسان حقوق کیفری معتقدند بازنگری در قوانین مرتبط با جرائم غیرعمد ضروری است، بهویژه برای تضمین امنیت جانی و روانی شهروندان، بهخصوص زنان؛ «مجازاتها باید علاوه بر تأثیر بازدارنده بر مرتکب، جبران خسارتهای انسانی و روانی قربانیان را نیز مدنظر قرار دهند و متناسب با آسیبهای واقعی حادثه تنظیم شوند».
نقرهکار در پایان میگوید: «در پروندههای جرائم خشن، قصد و ابزار ارتکاب جرم باید به دقت تحلیل شود. هرچند من از جزئیات پرونده نگار مطلع نیستم، اما باید تأکید کنم که مسئولیتپذیری نهادها و توجه به ابعاد انسانی و روانی حادثه، بخش جداییناپذیر عدالت کیفری است».