خاطرهسازی جشنواره فیلم کودک با اکران بچههای مردم
اقتصاد ایران: اصفهان- عکسهای دستهجمعی، بحثهای طولانی و واکنشهای احساسی دانشآموزان نشان داد اکران فیلم بچههای مردم تجربهای فراموشنشدنی در جشنواره کودک بود.
خبرگزاری مهر، گروه استانها، کوروش دیباج: ظهر یکشنبه دومین روز جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان در سینما ساحل اصفهان حالوهوایی متفاوت داشت. سالن پر بود از هیاهوی دختران نوجوانی که با ذوق و شوقی وصفناپذیر برای تماشای فیلم بچههای مردم گرد آمده بودند. فضایی که از همان لحظه ورودشان به سالن نشان میداد جشنواره تنها یک رویداد سینمایی نیست بلکه فرصتی است برای تجربه زیست مشترک نسلی که با خیال، احساس و نگاه کودکانه خود جهان را بازتعریف میکند.
آغاز یک روز سینمایی
از ساعت ۱۴ گروههای دانشآموزی یکی پس از دیگری وارد محوطه سینما شدند. بعضی از آنها روپوشهای یکدست مدرسه به تن داشتند و بعضی دیگر با لباسهای رنگی و شاد آمده بودند. دست بعضیشان پر از خوراکی بود و عدهای موبایل به دست در حال ثبت لحظههای ورودشان بودند. فضای محوطه سینما با پرچمها و پوسترهای رنگارنگ جشنواره حال و هوایی پرانرژی به خود گرفته بود. نگهبانان و عوامل اجرایی با لبخند دختران را راهنمایی میکردند تا به سمت سالن اصلی بروند.
شور انتظار
پیش از آغاز نمایش، در سالن صندلیها به سرعت پر شد. دختران در گروههای کوچک کنار دوستانشان نشسته بودند. صدای خندهها و زمزمهها در هم آمیخته بود. بعضی با هیجان از فیلمهای سال گذشته جشنواره حرف میزدند و بعضی دیگر درباره داستان بچههای مردم حدس و گمان میزدند. یکی از دختران نوجوان در گوشه سالن میگفت شنیده است فیلم درباره بچههایی است که در پرورشگاه زندگی میکنند. دیگری با جدیت پاسخ داد که این فیلم بیشتر درباره جستجوی هویت است.
آغاز نمایش
وقتی چراغها خاموش شد و پرده روشن، سکوتی عمیق در سالن نشست. لحظهای که تصویر نخستین سکانس فیلم روی پرده افتاد، نفسهای دختران در تاریکی شنیده میشد. آنان با دقتی کودکانه و شور نوجوانی به پرده خیره شده بودند.
فیلم بچههای مردم با داستانی اجتماعی و انسانی آغاز شد. شخصیتهای اصلی فیلم هر کدام از زاویهای به زندگی نگاه میکردند و همین تفاوت دیدگاهها برای دختران جذاب بود. چهرهها در سالن گاه با خنده باز میشد و گاه با بغض و اندوه به هم گره میخورد.
در میانه فیلم، وقتی یکی از شخصیتها با لحنی پر از حسرت از تنهاییاش سخن گفت، سکوتی سنگین سالن را فرا گرفت. برخی دختران در تاریکی چشمانشان خیس شد. لحظهای بعد در صحنهای دیگر که با طنز و شوخی همراه بود، خندهای بلند همه جا را پر کرد. این رفتوبرگشت میان خنده و بغض، میان شادی و تلخی، تجربهای مشترک برای همه آنان شد.
پس از پایان نمایش، چراغها روشن شد. دختران یکی پس از دیگری سالن را ترک میکردند و راهروهای سینما پر از همهمه و گفتوگو بود. هر گروهی در حال تحلیل فیلم برای دوستان خود بود. برخی از دختران تحت تأثیر موضوع فیلم اشک در چشمانشان داشتند و برخی دیگر با هیجان درباره شخصیتها بحث میکردند.
یکی از دختران دوازده ساله که با دوستانش آمده بود گفت فیلم خیلی او را تحت تأثیر قرار داده است.
وی ادامه داد که پیش از این به زندگی بچههای پرورشگاه فکر نکرده بود و حالا دوست دارد بیشتر درباره آنها بداند.
دختر دیگری که پانزده سال داشت گفت: فیلم نشان داد انسانها با همه سختیها میتوانند زندگی تازهای بسازند.
روایت دختران از جشنواره
اما این تنها خود فیلم نبود که برای دختران جذابیت داشت. بسیاری از آنان درباره خود جشنواره هم حرفهای زیادی داشتند.
یکی از دانشآموزان گفت که برای وی دیدن فیلم در یک سالن بزرگ با دوستان و همکلاسیها تجربهای متفاوت از تماشای تلویزیون یا موبایل است.
وی با خنده افزود: جشنواره مثل یک عید سینمایی است.
دختر دیگری بیان کرد: جشنواره فرصتی میدهد تا با فیلمهای ایرانی و خارجی آشنا شود و نگاهش به سینما گستردهتر گردد.
وی گفت کههمیشه منتظر جشنواره است تا فیلمهایی را ببیند که شاید هیچوقت در سینماهای عادی نمایش داده نشود.
نقش معلمان و همراهان
در میان جمعیت، حضور معلمان نیز به چشم میخورد. آنان با صبر و دقت دانشآموزان را هدایت میکردند. یکی از معلمان گفت: جشنواره برای وی فقط یک برنامه تفریحی نیست بلکه فرصتی است تا دانشآموزان با هنر و فرهنگ پیوند بخورند.
وی تأکید کرد: بسیاری از این دختران شاید اولین بار است فیلمی جدی و اجتماعی را در سالن سینما میبینند.
لحظههای عکاسی و خاطرهسازی
پس از خروج از سالن، فضای بیرونی سینما پر شد از دوربینهای موبایل. دختران با پوسترهای جشنواره عکس میگرفتند، بعضی روی پلهها ایستاده بودند و بعضی کنار دوستانشان ژستهای خندهدار میگرفتند. برای آنان حضور در جشنواره صرفاً دیدن فیلم نبود بلکه ساختن خاطرهای جمعی بود که تا مدتها در ذهنشان خواهد ماند.
نگاهی عمیقتر به واکنشها
وقتی با چند گروه دیگر از دختران گفتوگو کردم، متوجه شدم بسیاری از آنان فیلم را با زندگی خود مقایسه میکردند. یکی از دختران گفت شخصیت اصلی فیلم به وی یاد داد که حتی اگر خانوادهات کنارت نباشند، باز هم میتوانی با امید زندگی کنی. دیگری گفت از دیدن صحنههای پرورشگاه یاد گرفت قدر خانوادهاش را بیشتر بداند.
تماشای فیلم بچههای مردم در جشنواره، تنها یک تجربه هنری نبود. این نمایش به دختران فرصت داد تا درباره مسائل اجتماعی، هویت و ارزش انسان فارغ از تعلقات خانوادگی بیندیشند. بسیاری از آنان بعد از فیلم در گروههای کوچک همچنان در حال بحث بودند. این نشان میدهد سینما میتواند پلی برای گفتوگو و آموزش غیرمستقیم باشد.
جشنواره به مثابه یک مدرسه غیررسمی
یکی از نکات جالب این است که جشنواره برای این دانشآموزان شبیه یک مدرسه غیررسمی عمل میکند. مدرسهای که در آن درسها نه از کتاب بلکه از تصویر و داستان آموخته میشوند. یکی از دختران گفت از فیلم یاد گرفته که انسان باید برای رسیدن به خواستههایش تلاش کند حتی اگر مسیرش سخت باشد.
اکران فیلم بچههای مردم در جشنواره امسال نشان داد که این رویداد فرهنگی فراتر از یک برنامه سینمایی است. جشنواره پلی است میان سینما و نسل نوجوان، نسلی که نگاه تازه و بیواسطه خود را با صداقت بیان میکند. دختران دانشآموز حاضر در سینما ساحل ثابت کردند که مخاطب کودک و نوجوان تنها تماشاگر منفعل نیست بلکه فعالانه با داستانها زندگی میکند و از آنها میآموزد.