توافق یکپارچهسازی مخزن؛ راهکاری برای بهرهبرداری پایدار میادین نفتی
اقتصاد ایران: مدل قراردادی «یونیتایزیشن» با رویکرد مخزن واحد، برداشت را بر پایه کل ذخایر قابل استحصال تنظیم میکند؛ تجربه موفق نروژ و بریتانیا در دریای شمال الگویی جهانی شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، مدل قراردادی «یونیتایزیشن» (یک پارچه دیدن مخزن) با رویکرد مخزن واحد، برداشت را بر پایه کل ذخایر قابل استحصال تنظیم میکند؛ تجربه موفق نروژ و بریتانیا در دریای شمال الگویی جهانی شده است.
توسعه و بهرهبرداری از میادین مشترک نفت و گاز از دیرباز یکی از حساسترین و پیچیدهترین جنبههای صنعت انرژی به شمار میرود. در میدانهایی که ذخایر هیدروکربنی در زیر سطح زمین یا در بستر دریا میان چند کشور یا مالکیتهای مختلف توزیع شده است، هر گونه اقدام فنی یک طرف میتواند بر تولید و بازده سایر طرفها اثر مستقیم بگذارد. از این رو، فقدان همکاری میان ذینفعان، اغلب به بروز رقابتهای مخرب منجر میشود؛ رقابتهایی که هم باعث کاهش عمر میدان و هم موجب افت فشار، کاهش ضریب بازیافت و سرمایهسوزی میگردد.
مفهوم «یونیتایزیشن» و ضرورت آن
در چنین شرایطی، توافقات موسوم به Unitization Agreements یا قراردادهای «یکپارچهسازی میدان» شکل گرفتند. محور اصلی این قراردادها، تعریف کل مخزن بهعنوان یک واحد مشترک و تعیین سهم برداشت هر طرف بر اساس ارزیابی جامع کل ذخیره قابل استحصال است، نه مرزهای جغرافیایی یا سیاسی. این رویکرد باعث میشود که مخزن بهطور علمی مدیریت شده و رقابت مخرب جای خود را به همکاری سازمانیافته بدهد.
یونیتایزیشن به دو صورت عمده اجرا میشود:
-
یونیتایزیشن اجباری: بر اساس قانون ملی یا توافقات حاکمیتی که الزام به بهرهبرداری مشترک ایجاد میکند.
-
یونیتایزیشن داوطلبانه: توافق میان شرکتها یا دولتها بر اساس منافع اقتصادی و فنی، بدون اجبار قانونی.
مزیت اصلی این مدل آن است که همه طرفها با نگاه «برد بلندمدت» به میدان مینگرند، نه بهرهبرداری سریع و بیشینه در کوتاهمدت.
ابعاد فنی و مدیریتی
در میادین مشترک، مکانیک مخزن بر اساس قوانین فشار، تراوایی و جابهجایی سیالات هیدروکربنی عمل میکند. اگر کشوری برداشت تهاجمی با نرخ بالا داشته باشد، جبهه فشار در مخزن به سمت برداشتکننده حرکت کرده و برداشت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار میدهد. این امر باعث کاهش فشار طبیعی و ضرورت تزریق گاز یا آب برای حفظ فشار میشود که هزینههای توسعه را افزایش میدهد. دقیقا همان اتفاقی که در میدان مشترک پارس جنوبی در حال رخ دادن است.
یونیتایزیشن اجازه میدهد که برنامه توسعه میدان بر اساس مدل مخزن سهبعدی مشترک طراحی شود. مهندسان هر کشور با تبادل دادههای لرزهای، اطلاعات چاهنگاری و نتایج تست چاهها، یک مدل جامع شبیهسازی میسازند و سپس بر اساس این مدل، تصمیمگیری برای تعداد چاهها، مکان حفاری، میزان برداشت سالانه و روشهای ازدیاد برداشت انجام میشود.
تجربه نروژ و بریتانیا در دریای شمال
در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اختلافات مرزی میان نروژ و بریتانیا در بخشهایی از دریای شمال که ذخایر عظیم نفت و گاز داشت، به نقطه حساسی رسیده بود. هر طرف نگران بود که تأخیر در توسعه به معنای از دست رفتن سهمش باشد. با ورود کارشناسان فنی و حقوقی، دو کشور تصمیم گرفتند مخزن را بهصورت واحد مدیریت کنند.
تشکیل کمیته مشترک فنی ـ حقوقی با اختیارات کامل، اولین گام بود. این کمیته ماموریت داشت حجم کل میدان را بر اساس دادههای لرزهنگاری و حفاری در هر دو سوی مرز تخمین بزند. سپس سهم هر طرف بر اساس درصد ذخیره قابل استحصال تعیین شد، بدون آنکه مرز برداشت به مرز سیاسی محدود شود.
این توافق، نهتنها از بروز تنش سیاسی جلوگیری کرد، بلکه زمینه ساخت زیرساختهای مشترک ـ از سکوهای حفاری تا خطوط لوله انتقال ـ را فراهم ساخت. دو کشور حتی قراردادهای فروش مشترک به بازارهای اروپایی منعقد کردند که درآمد را بر اساس همان نسبت توافق شده تقسیم میکرد.
منافع اقتصادی و حقوقی
از نظر اقتصادی، یونیتایزیشن با حذف دوبارهکاری در سرمایهگذاری زیرساختی، صرفهجویی بزرگی ایجاد میکند. در غیاب این توافق، هر طرف مجبور است سکو، خط لوله و تأسیسات فرآورش جداگانه بسازد؛ هزینهای که با همکاری و استفاده مشترک کاهش مییابد.
از منظر حقوقی، قرارداد یونیتایزیشن باید بهطور دقیق سازوکار حل اختلاف، نظارت بر اجرای برنامه تولید و بهروزرسانی دادهها را پیشبینی کند. معمولاً ساختار مدیریت مشترک شامل کمیته عملیاتی، کمیته فنی و کمیته بازرگانی است که هر کدام وظایف مشخصی دارند.
علاوه بر دریای شمال، نمونههای موفق دیگری در جهان وجود دارد:
-
خلیج مکزیک بین آمریکا و مکزیک: چند میدان مشترک نفتی در این منطقه با توافقات یونیتایزیشن توسعه یافتهاند، که در آن شرکتهای آمریکایی و مکزیکی در پروژههای مشترک سهیماند.
-
آلاسکا و دریای بیوفورت: توافق بین ایالات متحده و کانادا برای مدیریت مشترک میدانهای فراساحلی که منجر به کاهش هزینههای حفاری در شرایط آب و هوایی سخت شد.
-
توافق قطر و امارات در میدان گازی مشترک: در اوایل دهه ۲۰۰۰، دو کشور با استفاده از تیمهای فنی بینالمللی سهم برداشت را بر اساس مخزن واحد تعیین کردند.
وضعیت ایران و فرصتها
ایران با بیش از ۲۷ میدان مشترک با کشورهای همسایه، پتانسیل بزرگی برای بهرهگیری از مدل یونیتایزیشن دارد. تاکنون در بسیاری از موارد، توسعه میدانها بهصورت مستقل انجام شده و نتیجه آن رقابت شدید و فشار ناخواسته به مخزن بوده است. نمونه بارز، میدان گازی پارس جنوبی است که بخش قطری آن به شکل تهاجمی توسعه یافته و سرعت برداشت بالاتر قطر، ایران را تحت فشار قرار داده است.
اجرای یونیتایزیشن در چنین میادینی تنها یک انتخاب فنی نیست، بلکه یک ضرورت اقتصادی و امنیتی است. این توافق میتواند از هدررفت منابع جلوگیری کرده و با ایجاد پروژههای مشترک، دسترسی به فناوریهای نوین افزایش مییابد.
با این حال، اجرای یونیتایزیشن نیازمند پیششرطهای مهمی است:
-
اعتماد سیاسی و دیپلماتیک: طرفها باید به سطحی از اعتماد برسند که تبادل دادههای حساس مخزن ممکن باشد.
-
چارچوب حقوقی: نیاز به طراحی قراردادهایی با ضمانت اجرا و روشهای حل اختلاف شفاف.
-
تطبیق فناوری و استانداردها: هماهنگی میان تیمهای فنی که ممکن است از استانداردهای متفاوتی استفاده کنند.
-
ملاحظات بازار: توافق بر سر روش فروش مشترک و تقسیم درآمد.
یونیتایزیشن ابزار قدرتمندی برای عبور از منطق رقابت کوتاهمدت به سمت بهرهبرداری پایدار و همافزایانه از میادین مشترک است. تجربه نروژ و بریتانیا نشان میدهد که حتی میدانهای حساس با ذخایر عظیم و مرزهای سیاسی پیچیده، میتوانند با همکاری فنی و حقوقی، به یک الگوی موفق جهانی تبدیل شوند.
برای ایران و سایر کشورهای دارای میادین مشترک، بهکارگیری این مدل نهتنها توجیه فنی دارد، بلکه از نظر اقتصادی، حقوقی و امنیت انرژی یک راهبرد بلندمدت محسوب میشود. در عصر رقابت جهانی بر سر منابع انرژی، حرکت به سمت همکاریهای «مخزن واحد» میتواند مرزهای جدیدی از خلاقیت، صرفهجویی و توسعه پایدار را بگشاید.