روایت دو شهادت در یک قاب
اقتصاد ایران: کتاب «هفت شاخ» سرگذشت پدر و پسری شهید را به تصویر میکشد؛ یکی شهید ناجا در نبرد با اشرار شرق کشور و دیگری از شهدای فاجعه منا.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «هفت شاخ» به قلم سعیده زراعتکار و از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شده است. این کتاب بخشی از مجموعه آثار روایی این انتشارات درباره شهدای نیروی انتظامی و مدافعان امنیت کشور است که با زبانی داستانی و نگاهی انسانی به روایت زندگی شهیدان میپردازد.
نویسنده در «هفت شاخ» سرگذشت شهید علی حکیمیراد و پسرش شهید محمد حکیمیراد را روایت میکند؛ پدری که در دهه هفتاد، هنگام مقابله با اشرار در منطقه مرزی خراسان رضوی به شهادت رسید و پسری که چهارده سال بعد، در حادثه تلخ فاجعه منا در سال ۱۳۹۴ به خیل شهیدان پیوست.
نام کتاب برگرفته از کوههای «هفت شاخ» است؛ منطقهای صعبالعبور در مرزهای شرقی ایران که در آن سالها مأمن اشرار و قاچاقچیان بود و مأموران نیروی انتظامی با تمام توان برای حفظ امنیت مردم با آنان درگیر بودند. علی حکیمیراد یکی از همین نیروها بود که در جریان یکی از مأموریتها به شهادت رسید.
نویسنده در بخشهایی از کتاب با نگاهی ظریف، زندگی شخصی این شهید را نیز تصویر میکند؛ از دوران جوانی و ازدواجش تا حضور در مأموریتها و روزهای پرمخاطره خدمت در مرز. در ادامه، روایت زندگی پسر او، محمد را میخوانیم که با وجود فقدان پدر، مسیر او را با عشق و ایمان ادامه میدهد و سرانجام در سفر حج، در فاجعه دردناک منا، به شهادت میرسد.
زراعتکار در این اثر، با بهرهگیری از روایتهای شفاهی همسر و مادر شهیدان، نثری ساده اما عاطفی را برگزیده است. او از خلال خاطرات خانوادگی، رنج، امید، دلتنگی و صبر را در کنار مفاهیمی چون امنیت و شهادت، بهزیبایی در کنار هم قرار داده است. همین رویکرد، باعث شده «هفت شاخ» تنها یک زندگینامه نباشد، بلکه آیینهای از نسلهای مؤمن و مقاومی باشد که در سکوت، بار سنگین امنیت کشور را بر دوش کشیدهاند.
از دیگر ویژگیهای اثر، نگاه دووجهی آن به شهادت در میدان جهاد و شهادت در فاجعه انسانی است. پدر در نبرد با دشمنان مسلح و پسر در سفری عبادی جان میسپارند، اما هر دو در مسیر ایمان و بندگی. نویسنده تلاش کرده تا از خلال این دو تجربه متفاوت، مفهوم شهادت را در امتداد تاریخ و نسلها معنا کند.
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب نیز با صدای فاطمه عرب در درگاههایی چون فیدیبو و بهشتقلم در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
«هفت شاخ» را میتوان یکی از آثار تأثیرگذار روایت فتح در حوزه ادبیات امنیت و مقاومت اجتماعی دانست؛ اثری که از دل خاطرات خانوادگی، به بازخوانی مفاهیم بزرگتری چون مسئولیت، ایمان و استمرار راه شهیدان در نسلهای پس از جنگ میپردازد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
یک روز پسر داییام مشغول آبگیری در باغشان بود که اشرار او را گر.گان گرفتند تا پول خوبی از این طریق نصیبشان شود. خانوادهاش از نگرانی داشتند از پا درمیآمدند.
یک ماه، چهل روزی اشرار نگهش داشتند و بعد بهطور عجیبی آزادش کردند. میگفت هر نوع آزار جسمی و روانی را رویش انجام دادند؛ از شمشیرگذاشتن پشت گردنش تا شب و روز گرسنگی دادنش. میگفت افرادی وحشی بودند که بویی از انسانیت نبرده بودند. بعد از این ماجرا دچار اضطراب و بیماری قلبی شده بود و حال و روز خوبی نداشت.