داستان یک رزمنده زن در جبهه؛ بازنمایی جنگ با کار روزنامهنگاری
اقتصاد ایران: رمان «تیترها از تانک نمیترسند» تازهترین اثر حوزه ادبیات نوجوانان است که با نگاهی نو به دفاع مقدس، از زاویه روزنامهنگاری روایت میشود.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: «تیترها از تانک نمیترسند» از تازهترین آثار حوزه ادبیات داستانی نوجوانان است که بهتازگی توسط انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است. این اثر با انتخاب سوژهای متفاوت و بهرهگیری از روایت داستانی، تلاش دارد پلی میان نسل امروز و رخدادهای تاریخی نهچندان دور ایجاد کند. نویسنده در این رمان، به جای روایت مستقیم از جبهه و جنگ، مسیر روایت را به فضای روزنامهنگاری نوجوانانه گره زده و از دریچه حرفه خبرنگاری، به کشف و بازآفرینی بخشی از خاطرات و واقعیتهای دفاع مقدس پرداخته است.
داستان با شخصیت نوجوانی به نام «سارا» آغاز میشود. او دختری پرانرژی و علاقهمند به نوشتن است که در مقطع دبیرستان تحصیل میکند و برخلاف بسیاری از همسالان خود، به عرصه روزنامهنگاری روی آورده است. سارا در بخش اجتماعی روزنامه مشغول به کار میشود و تلاش میکند با رعایت اصول حرفهای خبرنگاری، خود را بهعنوان چهرهای جدی در این حوزه معرفی کند.
نویسنده در طراحی شخصیت اصلی، او را درگیر مسائل فردی و خانوادگی نیز کرده است. بیماری مادر، مسئولیتهای خانه و دغدغههای دوران بلوغ در کنار علاقه شدید به کشف حقیقت، به شخصیت سارا بُعدی واقعی و ملموس داده است. همین ترکیب، سارا را از یک کاراکتر صرفاً نمادین فراتر برده و او را به نوجوانی شبیه بسیاری از مخاطبان کتاب تبدیل کرده است.
یکی از نکات محوری رمان، توجه ویژه سارا به اهمیت «تیتر» در روزنامهنگاری است. او معتقد است تیتر، نخستین عامل ارتباط با مخاطب و دروازه ورود به متن خبر یا گزارش است. در جایی از داستان، این نگاه چنین توصیف میشود: «کسانی که روزنامه میخوانند، نگاهشان اول از همه به تیتر میافتد. اگر تیتر جذاب نباشد، حتی به سراغ متن نمیروند. اما اگر همان چند کلمه اول جذبشان کند، تا پایان مطلب را دنبال میکنند و تازه متوجه میشوند چه مسئلهای در دل ماجرا نهفته است.» این نگاه باعث میشود سارا در انتخاب موضوع و تنظیم مطالب خود وسواس بیشتری به خرج دهد. او اغلب در پارک چیتگر به دنبال ایده میگردد و با تأمل در محیط پیرامون، جرقههای ذهنی تازهای برای گزارشهایش پیدا میکند. این ویژگی، وجهی خلاقانه به شخصیت او میبخشد.
حضور سارا در روزنامه با چالشهایی همراه است. سردبیر روزنامه، مردی میانسال به نام «برمکی»، که در دوران جنگ تحمیلی بخشی از شنوایی خود را از دست داده، گاهی با انتخابهای سارا موافق نیست. از دید برخی همکاران، موضوعات انتخابی او بیش از اندازه جدی یا تاریخی است و بهتر است به دغدغههای همسنوسالان خود مانند روابط دوستانه، مسائل تحصیلی یا بحران هویت نوجوانی بپردازد. این اختلاف نظر، یکی از گرههای اصلی داستان را شکل میدهد. در واقع، نویسنده تلاش کرده نشان دهد که ورود یک نوجوان به دنیای حرفهای رسانه، صرفاً با شوق و علاقه پیش نمیرود و موانع جدی در مسیر او قرار میگیرد.
داستان از نقطهای تازه وارد مرحلهای پرکشش میشود؛ شبی که برمکی در جشن تولد سارا عکسی قدیمی از دوران دفاع مقدس را به سارا نشان میدهد. این تصویر، حاوی شخصیتی ناشناخته است که هویت او برای هیچکس روشن نیست. همین اتفاق، سرآغاز جستوجویی جدی برای سارا میشود؛ جستوجویی که در ابتدا به قصد نگارش گزارشی جذاب آغاز میشود اما بهتدریج به تلاشی برای کشف حقیقتی تاریخی بدل میگردد. نویسنده از این نقطه به بعد، داستان را در فضایی معمایی و تحقیقی پیش میبرد. سارا با بهرهگیری از مهارتهای خبرنگاری خود، سرنخها را دنبال میکند و میکوشد راز تصویر را روشن سازد.
یکی از ویژگیهای قابل توجه رمان، استفاده از روزنامهنگاری بهعنوان ابزاری برای بازنمایی دفاع مقدس است. در این اثر، جنگ نه از زاویه میدان نبرد بلکه از نگاه پژوهش و تحقیق روزنامهنگارانه مرور میشود. نویسنده بهجای توصیف مستقیم از سلاح و سنگر، به مصاحبه، جستوجوی اسناد و تحلیل روایتها پرداخته است. این انتخاب باعث شده فضای رمان برای نوجوانان امروز، که فاصله زمانی و تجربی زیادی با سالهای جنگ دارند، قابل لمستر و باورپذیرتر باشد. بهنوعی میتوان گفت «تیترها از تانک نمیترسند» الگویی تازه در روایت داستانهای مرتبط با تاریخ معاصر ارائه داده است.
در روند داستان، کشف راز تصویر به فرصتی برای سارا تبدیل میشود تا با گذشته ارتباط برقرار کند. این ارتباط صرفاً تاریخی نیست، بلکه به پرسشهایی درباره هویت و مسئولیت اجتماعی منجر میشود. او درمییابد که حقیقتهای تاریخی نهتنها در گذشته باقی نماندهاند، بلکه بر حال و آینده نیز اثرگذارند.
عکس متعلق به یکی از رزمندگان زن در جبهههای جنگ است. نویسنده با استفاده از تکنیک خیالپردازی، سارا را وارد دنیایی ذهنی میکند که در آن با «زهرا قیداری» دیدار میکند؛ زنی فداکار که با گذشت و شجاعتش، روایت تازهای از حضور زنان در جنگ تحمیلی را پیش چشم مخاطب میگشاید.
زهرا قیداری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی به تدریس در مدارس پرداخت، اما پس از آغاز جنگ در سال ۵۹، داوطلبانه برای خدمت به مجروحان جنگی به ایلام رفت و همانجا مستقر شد. او با تمام وجود، در دل حوادث بود و زندگیاش را وقف کمک به رزمندگان و مجروحان کرد. نکته تأثربرانگیز اما اینجاست که زهرا، اگرچه در جبهههای جنگ تحمیلی جان خود را از دست نداد، اما سالها بعد، در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا، در حالی که به بیماران خدمت میکرد، جانش را فدای سلامت دیگران کرد. از این منظر، کتاب پلی میان نسل دیروز و امروز میسازد و نشان میدهد که رسانه، بهویژه روزنامهنگاری، میتواند ابزار مهمی برای این پیوند باشد.
زبان اثر ساده و روان است و بهگونهای طراحی شده که نوجوانان بدون احساس دشواری با متن همراه شوند. در عین حال، لایههای عمیقتر داستان، موضوعاتی چون صداقت، اخلاق حرفهای و نقش رسانه در جامعه را مطرح میکنند. این ترکیب، اثری دو سطحی پدید آورده است؛ هم مخاطب نوجوان را جذب میکند و هم برای مخاطبان بزرگتر، پرسشهای جدی مطرح میسازد.
نویسنده توانسته میان طنز نوجوانانه، دغدغههای روزمره و جدیت فضای خبرنگاری تعادل برقرار کند. این امر سبب شده داستان در عین پرداختن به موضوعی تاریخی، خشک و یکبعدی نشود.
خانواده سارا نیز در داستان نقشی پررنگ دارد. بیماری مادر، مسئولیتهای خانه و رابطه او با دوستانش بخشی از روایت را شکل میدهند. این عناصر، علاوه بر ایجاد کشمکشهای شخصی برای شخصیت اصلی، به واقعگرایی اثر افزودهاند.
در کنار آن، روابط میان سارا و همکارانش در روزنامه نیز نشاندهنده چالشهای نسلی است؛ چالشی میان تجربه و جوانی، میان سنتهای حرفهای و نگاه نو. از سوی دیگر، اثر نشان میدهد که دفاع مقدس و رخدادهای تاریخی، صرفاً به سالهای گذشته تعلق ندارند، بلکه میتوانند همچنان الهامبخش گفتوگوهای تازه در جامعه امروز باشند.