شهید ابوترابی تجلی جاذبه الهی در اردوگاههای اسارت بود
اقتصاد ایران: مشهد - همرزم شهید ابوترابی گفت: شهید سیدعلیاکبر ابوترابی، با صبر، ایمان و خلق الهیاش، به روحیهبخش و تکیهگاه اصلی آزادگان در سالهای طولانی اسارت تبدیل شد.
علیرضا کتابدار در گفتگو با خبرنگار مهر از خاطرات همنشینی با سید آزادگان میگوید؛ شخصیتی که با فروتنی و گذشت، آزادگان و حتی افسران بعثی را جذب خود کرده بود.
ملاقات اول و تجلی حالات امام در چهره شهید ابوترابی
همرزم شهید ابوترابی بیان کرد: چهارم خرداد سال ۱۳۶۱، یک روز پس از آزادسازی خرمشهر، من به اسارت نیروهای بعثی درآمدم. وقتی به اردوگاه موصل سه منتقل شدم، برای اولین بار با سید علیاکبر ابوترابی، سید آزادگان، آشنا شدم. از شهید بزرگوار به عنوان گوهری یاد میکنم که مایه انسجام آزادگان بود. اولین باری که ایشان را دیدم، چهرهشان آینهای از حالات درونیشان بود. وقتی ایشان راجع به امام حسین (ع) صحبت میکردند، عشق و شجاعت در چهره ایشان متجلی بود و زمانی که از قساوت دشمن در کربلا سخن میگفتند، انزجار و خشم را در سیمایشان میدیدم. این حالت درهمتنیدگی کلام و چهره، من را به یاد صحبتهای شهید دیالمه انداخت و باعث قوت قلبم شد که با چنین شخصی همنشین هستم که از لحاظ حالات بسیار به امام عزیزمان نزدیک بود.
در جستوجوی رضای خدا، حتی در جابهجایی یک تیغ
وی افزود: شهید ابوترابی با اینکه سن بیشتری داشتند و متحمل شکنجههای زیادی شده بودند، از لحاظ جسمانی بسیار قوی و چابک بودند. در دویدن و حتی بازی پینگپنگ، کسی توان رقابت با ایشان را نداشت. این قدرت بدنی در کنار روحیه خدمتگزاری و عبادات طولانی، از ایشان شخصیتی چندوجهی ساخته بود. ایشان اغلب روزه بودند و ساعات طولانی را در سجده میگذراندند. یک بار که با ایشان قدم میزدیم، خم شدند و یک تیغ را از روی زمین برداشتند و با مکثی کوتاه گفتند: این را کجا بگذاریم که رضای خدا درش باشد؟ این کلام از اعماق وجود ایشان بود و نشان میداد که کوچکترین اعمالشان هم با نیت الهی انجام میشد.
جاذبهای که دشمن را تسلیم میکرد
کتابدار گفت: جاذبه و مقبولیت شهید ابوترابی به حدی بود که حتی افسری بعثی به نام مشعل که بسیار خشن و شقی بود، بارها پس از ورود به آسایشگاه، ایشان را بیرون میآورد و ساعتها با او صحبت میکرد و مشکلات خانوادگیاش را با ایشان در میان میگذاشت. این جاذبه به حدی بود که حتی در بسیاری از موارد، برای کتک زدن شهید ابوترابی، چشمانشان را میبستند، چرا که خجالت میکشیدند. با ورود ایشان به اردوگاه، چنان جوّ وحدتی ایجاد شد که خود عراقیها نیز مبهوت بودند؛ حتی کسانی که اهل نماز و دین نبودند، به عشق شهید ابوترابی به ایشان اقتدا میکردند و یکی از این افراد گفته بود اگر خمینی هم مثل ابوترابی باشد، من دستش را میبوسم.
خدمتگزاری بیمنت حتی پس از آزادی
همرزم شهید ابوترابی بیان کرد: زندگی شهید ابوترابی سراسر خدمت و گذشت بود و ایشان معتقد بودند پاک باش و خدمتگزار. این پاکی و خدمتگزاری باعث شده بود که بقیه هم به او جذب شوند، مثل یک آهنربای قوی. حتی پس از آزادی، با وجود نمایندگی مجلس، دست از خدمت برنداشتند و بدون محافظ به کمک آزادگان میرفتند. حتی برای کمک به ساخت خانه یکی از آنان، شخصاً بنایی میکردند. هر آزادهای که فرزندش به دنیا میآمد، به شهید ابوترابی میگفت و ایشان برای گفتن اذان در گوش نوزاد به اقصی نقاط کشور سفر میکردند. ایشان مایه انسجام آزادگان بود و با رفتنش، این انسجام آنقدر قوی شد که هنوز هم هر جا آزادگان دور هم جمع میشوند، نقل محفلشان یاد و خاطره ایشان است.
کتاب با تقریظ رهبر معظم انقلاب
وی بیان کرد: رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای، بر کتاب پایان انتظار که به زندگینامه و خاطرات حاج آقا سید علیاکبر ابوترابیمیپردازد، تقریظ نوشتهاند. این کتاب به همت بنیاد فرهنگی سید آزادگان منتشر شده است. رهبر معظم انقلاب در بخشی از تقریظ خود، از سید آزادگان به عنوان یک نمونه و یک اسوه یاد کرده و نوشتهاند: این بزرگوار از چهرههای استثنایی و ممتاز دوران ما بود… شخصیت این انسان بزرگ که در جمع آزادگان و در میدان فداکاری و ایثار، همچون نگینی میدرخشید، در این کتاب مجسم شده است. این تقریظ نشاندهنده عظمت و جایگاه ویژه شهید ابوترابی در نزد رهبر انقلاب است.