آشکار شدن ضعف روزافزون اتحادیه اروپا در سایه بحرانهای بینالمللی
اقتصاد ایران: یک رسانه غربی در مطلبی به آشکار شدن ضعف و کاهش قدرت روزافزون اتحادیه اروپا در سایه بحرانهای بینالمللی از جمله جنگ اوکراین پردخت.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه برلینر سایتونگ در مطلبی نوشت: اروپا (در سایه جنگ طولانی اوکراین) قدرت خود را از دست داده است و حالا این پرسش مطرح است که اتحادیه اروپا اکنون چه باید بکند؟
رهبری اروپا اخیراً بیشتر شبیه یک کلاس درس پراکنده به نظر میرسد تا یک واحد آگاه و قدرتمند. در این شرایط آیا اروپا میتواند یک قدرت جهانی باقی بماند؟
افراد مسنتر در اتحادیه اروپا با حسرت به سال های دور گذشته می نگرند. دورانی که سیاستمداران به وضوح به بیعدالتیهای موجود در این نظام سیاسی اشاره میکردند و با تمام قدرت شخصیتهای بزرگ خود، صادقانه و معتبر به آنها میپرداختند.
امروزه وقتی به بحرانهای جهانی فعلی، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور به زعم غربی ها خشن روسیه و دونالد ترامپ، رئیس جمهور غیرمنطقی آمریکا نگاه میکنیم، در میان تمام کاستیهای موجود سم خاص هر سیاست خارجی یعنی فقدان اعتماد متقابل را می بینیم.
آیا عکس اخیر سران کشورهای اروپایی را به خاطر دارید، زمانی که رهبران اروپایی در دفتر بیضی شکل، پشت میزی روبروی دونالد ترامپ نشسته بودند؟
این عکس مانند یک کلاس مدرسه به نظر میرسید که در آن رهبران اروپایی وظیفهشناسانه به معلم خود گوش میدادند و اجازه داشتند هر از گاهی چیزی بگویند یا سوالی بپرسند.
رهبر فنلاندی با دقت یادداشتبرداری میکرد، رهبر فرانسوی با شوک گوش میداد، رهبر ایتالیایی اخمو به نظر میرسید، رئیس اتحادیه اروپا مانند رهبر اوکراینی ساکت بود و صدراعظم آلمان فقط گاهی اوقات سعی در مداخله داشت.
رهبران ارشد اروپایی هیچ دستاوردی در جریان این جنگ نداشته اند. جنگ اوکراین همچنان ادامه دارد، پوتین در حال بازی با زمان است و ضمانتهای امنیتی ذکر شده وجود ندارند.
اروپاییها دیگر اصلاً با پوتین صحبت نمیکنند، بلکه بیشتر در مورد افزایش قابلیتهای دفاعی کشورهای خود سخن می گویند و این به معنای ارتقاء تسلیحات و پرسنل نظامی است.
البته، حکومتداری در عرصه سیاست خارجی در این دوران دشوار شده است، بهویژه به این دلیل که کشورهای اروپایی تاریخ روسیه و عناصر مرتبط با آن را کاملاً دست کم گرفتهاند.
در طول سال های اخیر، ناتو به سمت شرق گسترش یافته و هشدارهای پوتین، که او نه تنها در کنفرانس امنیتی مونیخ 2007 آن را ابراز کرد، تا حد زیادی نادیده گرفته شده است.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اگر اروپا حس قانعکنندهای از قدرت، اتحاد و استحکام را از خود نشان میداد، پوتین جنگ علیه اوکراین را آغاز نمیکرد. واضح است که قبل از جنگ، پوتین اروپا را ضعیف، فاقد اراده و صلحطلب میدانست و احتمالاً هنوز هم همین نظر را دارد.
قاره سبز به شکل اتحادیه اروپای امروزی، به این دلیل ایجاد شد که تجربیات وحشیانه جنگهای جهانی اول و دوم نشان داده بود که کشورهای غربی هرگز نباید دوباره علیه یکدیگر جنگ کنند و میتوانند یک واحد اجتماعی و اقتصادی فوقالعاده قوی تشکیل دهند. اتحادیه اروپا البته توانست این وحدت را برای مدت طولانی محقق کند.
تاسیس اتحادیه اروپا علاوه بر صلح و ثبات گسترده، بازار واحد و آزادی تردد، کسبوکارها و مردم را به هم نزدیک کرده است.
با این حال، آنچه به طور فزایندهای فراموش شده است، تفاوتهای متنوع ملی و جغرافیایی در این قاره باستانی است که عمیقاً در حوزههای اجتماعی و فرهنگی گسترش یافته است. دستگاه گسترده، بسیار پرهزینه و متورم اتحادیه اروپا، که کشورهای اروپایی هزینههای سنگینی را برای آن پرداخت میکنند، به طور مداوم گسترش یافته و در حال حاضر به صورت خودگردان عمل میکند.
سیل ابتکارات قانونی که به دولتهای ملی تحمیل میشود، مربوط به جنون نظارتی بروکسل است که بسیاری از شهروندان دیگر آن را درک نمیکنند و رد میکنند.
به طور خاص، اتحادیه اروپا باید شهروندمحورتر شود و تکنوکراسی دیوانهوار خود را برچیند. این کاهش بوروکراسی همچنین به معنای کاهش کارکنان، بررسی حقوقهای سرسامآور و در نهایت، سنجیدهتر شدن است.
این ایده باید در نظر گرفته شود که نهادهای اروپایی از بروکسل و استراسبورگ دور شوند و همچنین در کشورهای شرقی اتحادیه اروپا مستقر شوند. کشورهای عضو باید درگیر تصمیم گیری ها شوند، حتی آنهایی که در حال حاضر نشانههایی از بیوفایی ازخود نشان میدهند.
انتهای پیام/