قوانین مربوط به محرمیت کشتههای زلزله افغانستان را افزایش داد
اقتصاد ایران: بخشی از افغانستان دوباره در دل شب با زلزلهای مرگبار بیدار شد؛ زمین لرزید و هزاران خانواده را میان ترس و سوگواری تنها گذاشت.
برترینها: بخشی از افغانستان دوباره در دل شب با زلزلهای مرگبار بیدار شد؛ زمین لرزید و هزاران خانواده را میان ترس و سوگواری تنها گذاشت. این زلزله، بیش از آنکه ساختمانها را ویران کند، زندگی را از هم پاشید. نمایندهای که خودش در مناطق زلزلهزده حضور دارد، میگوید از دیروز آنقدر جسد دفن کرده و در مراسم خاکسپاری شرکت کرده که دیگر نای حرفزدن ندارد. جملههایش بریدهبریده است؛ گویی کلمات هم زیر آوار ماندهاند.
الهه محمدی، خبرنگار گروه اجتماعی هممیهن در گزارشی با عنوان "هزاران جسد زیر آوار چوب و گِل" در شماره امروز این روزنامه مینویسد: خانههای این ولایتها، از گل و چوب ساخته شدهاند؛ دیوارهایی شکننده و سقفهایی سست که با اولین لرزش زمین مثل برگ میریزند. هیچ مقاومتی در برابر چنین فاجعهای ندارند و همین کیفیت پایین ساختمانها بود که باعث شد بسیاری از خانوادهها در همان چند ثانیه اول دفن شوند. زنانی که شب در خانهها بودند، کودکان در کنارشان، و مردانی که در بیرون یا مزارع بودند. خانهها به دام مرگ بدل شدند.
بازماندگان، تصویرهایی از کابوس دارند. صدیقالله، مردی که نیمهاش زیر آوار گیر کرده بود، میگوید با صدای مهیب از خواب پریده و خانوادهاش را جمع کرده تا فرار کنند. اما فقط توانست سه فرزندش را نجات دهد. سقف خانه روی سر همسر و دو پسر دیگرش فرو ریخت. او و پدر زخمیاش سه چهار ساعت زیر آوار بودند تا مردم از روستاهای اطراف رسیدند و نجاتشان دادند.
در جایی دیگر، میرزمان، پدری که خودش اجساد دو کودکاش را با بیل و کلنگ از دل تاریکی بیرون کشیده، هنوز شوکه است. او پسر سهسالهاش را به بیمارستان آورده اما خواهر دوقلوی او و کودک کوچکترشان دیگر زنده نیستند. میگوید: «هوا تاریک بود. هیچ نوری نبود. کسی نبود کمک کند چون همه آسیب دیده بودند. خیلیها در روستای من مردهاند. بعضی هنوز زیر آوارند. خانوادههای زیادی کامل از بین رفتهاند.»
در بیمارستان فرسوده و شلوغ جلالآباد، کودکان زخمی یکی پس از دیگری آورده میشوند. یکی از آنها، میوند دوسالهونیمه است که سرش آسیب دیده و خونریزی دارد. عمویش میگوید: «از چندین درمانگاه دیگر ما را برگرداندند. میتوانید ببینید چه وضعی دارد. فقط میخواهم دکترها او را نجات بدهند.»
اما آنچه بیش از همه تکاندهنده است، وضع زنان در این میان است. در جامعهای که قوانین طالبان زندگی روزمره زنان را قفل کرده، زلزله فجایع بیشتری برای آنها میآورد. بیشتر زنان هنگام لرزش زمین در خانه بودند؛ خانههایی که ناایمن و سست بودند و اولین قربانی همینها شدند. محدودیتهای طالبان، اجازه خروج زنان بدون همراهی مرد را نمیدهد. حتی برای رفتن به بیمارستان، گرفتن یک چادر یا بسته غذایی، حضور «محرم» لازم است. زنی که شوهرش را از دست داده یا تنهاست، عملاً دسترسی به هیچ کمکی ندارد. فعالان زن افغان میگویند: «نبود محرم امروز برای یک زن میتواند به معنای محرومیت کامل از کمک یا حتی مرگ باشد.»
این فقط یک قانون خشک نیست؛ لحظه به لحظه بر زندگی زنان سایه میاندازد. در کمپهای اضطراری، زنان بدون مدارک مرد خانواده به کمکها دسترسی ندارند. نبود کارمندان زن در مراکز امداد هم باعث میشود بسیاری از زنان حتی نتوانند مشکلاتشان را بیان کنند. شرایط بهداشتی هم کابوسوار است؛ سرویسهای بهداشتی ناامن یا اصلاً وجود ندارند، و دسترسی به ابتداییترین وسایل مثل نوار بهداشتی ممکن نیست. تجربه زلزلههای قبلی نشان داده بود زنان در چنین شرایطی دچار بیماریهای عفونی، درد و شرمندگی میشوند. حالا همین مشکلات دوباره در ولایتهای شرقی افغانستان تکرار میشود.
یکی از فعالان زن میگوید: «طالبان زنان را وادار کردهاند که بدون همراهی مرد هیچ دسترسی به امکانات نداشته باشند. اگر زنی تنها باشد، محکوم به هلاکت است. این فقط به امروز مربوط نیست؛ به معنای حذف کامل زنان از حق زندگی و بقاست.»
بازماندگان روایتهای مشابهی دارند؛ همه جا حرف از فرو ریختن خانهها، نبود نور و کمک، و انتظارهای طولانی زیر آوار است. اما در پس همه این داستانها، یک درد مشترک هست: جامعهای که زنان را در صف آخر قرار داده، حتی در لحظه مرگ هم به آنها پشت کرده است.
امروز زنان و کودکان اصلیترین قربانیاناند؛ نه فقط به دلیل موقعیتشان در خانههای ناامن، بلکه به دلیل قوانینی که آنها را از ابتداییترین حق بقا محروم کرده است. طالبان با ساختن یک «رژیم تکجنسیتی»، هر دریچه نجاتی را برای زنان بستهاند. فعالان زن هشدار میدهند: «وقتی حکومتی فقط بر پایه مردان شکل بگیرد، هیچ وقت نباید انتظار داشت زنان در روند کمکرسانی یا بازسازی جایی داشته باشند.»