سقوط تدریجی «کُریخوانی» در دنیای MMA
اقتصاد ایران: MMA دیگر بوی خطر نمیدهد، بوی دروغ میدهد. وقتی کانر و جونز هم وعده میدهند و عقب میکشند، شاید زمان بازنگری در فرهنگ کُریخوانی رسیده باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، هر طرفدار جدی هنرهای رزمی ترکیبی (MMA) حداقل یک بار در زندگی خود با اصطلاح «Trash Talk حرفهای بیمعنی» یا همان «کُریخوانی» روبرو شده است. ترجمهای که شاید در نگاه اول بیاهمیت یا حتی سادهلوحانه به نظر برسد اما در بافت فرهنگ مبارزات رزمی به ویژه MMA، این عبارت بار معنایی و پیشینهای عمیق دارد. از دهههای گذشته، کُریخوانی به عنوان ابزاری مهم برای تبلیغ و بازاریابی مبارزات مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ پدیدهای که ابتدا در ورزشهایی چون بسکتبال ظهور یافت و به تدریج به سایر رشتهها از جمله هنرهای رزمی نفوذ کرد.
در دنیای MMA این تاکتیک ارتباطی تنها جنبهای از رقابت ورزشی نیست؛ بلکه اغلب بیانگر بُعدی شخصی و هیجانی درگیریهاست. در بسیاری موارد، رقابتها فراتر از چارچوب ورزش پیش میروند و جنبهای فردی و گاه خصمانه به خود میگیرند.
محمد علی؛ پدر معنوی کُریخوانی
در میان تمام چهرههایی که در شکلگیری این سبک بیانی تأثیرگذار بودند، محمد علی جایگاهی ویژه دارد. قهرمانی که نه تنها با مشتهای مرگبارش در رینگ شناخته میشد، بلکه با زبان تند و طنازش خارج از رینگ نیز شهره بود. در دههی 1960، او به درستی تشخیص داد که مردم از لفاظیهای جسورانه و صریح لذت میبرند. او با دقت واکنش هواداران را رصد میکرد و در هر مبارزه صدای بلندتری پیدا میکرد. تا جایی که در سال 1963، آلبومی با عنوان «من بزرگترینم!» منتشر کرد که سرشار از اشعار طنز و کنایهآمیز بود.
محمد علی استانداردی بالا برای تمام مبارزانی که پس از او آمدند، تعیین کرد. گرچه بسیاری از او تقلید کردند، هیچ یک نتوانستند به جایگاه او در این عرصه برسند، چراکه آنچه او خلق کرده بود، تنها یک ابزار تبلیغاتی نبود، بلکه نوعی هنر اصیل بود.
حرفهای بیمعنی در UFC؛ آغاز دوران جدید
با رشد سازمان UFC، این سنت به شکلی نو احیا شد. مبارزان در تلاش برای جلب توجه رسانهها و افزایش سودآوری مبارزات، به استفاده از تاکتیکهای گفتاری جسورانه روی آوردند. در این میان، چائل سونن (Chael Sonnen) به عنوان نخستین نابغه واقعی در استفاده از کُریخوانی شناخته میشود. سونن با طنازی خاص، کنایههای هوشمندانه و حملاتی که مرز بین شوخی و تحقیر را از میان برمیداشت، توانست توجه رسانهها و هواداران را به خود جلب کند.
اظهارنظرهایی مانند «پیش از دیدن سیلوا، نمیدانستم که میتوان صورتی اینچنین کشیده را از کاغذ ساخت» نشاندهنده سبک منحصر به فرد او در هجمهگویی بود. با وجود تهدیدها و وعدههای انتقام، او هرگز از موضع خود عقب ننشست و همچنان بهعنوان یکی از نوابغ کلامی UFC شناخته میشود.
پس از کنار رفتن سونن از صحنه، جایگاه پادشاه کُریخوانی برای مدتی خالی ماند؛ تا اینکه مردی از ایرلند با نامی جنجالی پدیدار شد؛ کانر مکگرگور.
ظهور بدنام (The Notorious)
کانر مکگرگور کار خود را در UFC با فروتنی آغاز کرد اما خیلی زود، با کسب نخستین پیروزیها، شخصیت جسور و زبانتیزش شکوفا شد. او با زیرکی و اعتماد به نفس بالا، نه تنها در رینگ بلکه در کنفرانسهای خبری و شبکههای اجتماعی نیز به قهرمانی میپرداخت. همه آن کنفرانس مطبوعاتی معروف را به یاد دارند که مکگرگور با تأخیر وارد شد اما توانست توجه کامل رسانهها را به خود جلب کند. سپس با یک حرکت غافلگیرکننده، عنوان قهرمانی را از خوزه آلدو ربود. واکنش دانا وایت، رئیس سازمان UFC، گویای عظمت آن لحظه بود؛ «خدای من، این مرد چقدر سریع بود! چگونه توانست اینقدر زود از من جلو بزند و کمربند را بدزدد؟»
مکگرگور استاد ایجاد هیجان بود. او با زبان تند خود، هم طرفداران را به وجد میآورد و هم حریفان را به مرز عصبانیت میرساند. نمونه بارز آن، مبارزهاش با خوزه آلدو بود که پس از هفتهها جنگ روانی، با یک ناکاوت در عرض 13 ثانیه به پایان رسید اما اوج تلخی داستان در تقابل با حبیب نورماگومدوف نمایان شد. جایی که مکگرگور پا را از مرز ادب فراتر گذاشت و اظهاراتی توهینآمیز درباره خانواده حبیب بر زبان آورد؛ اتفاقی که سرانجام درون قفس با شکستی سخت برای او به پایان رسید و افول دوران درخشانش را آغاز کرد.
آغاز سقوط؛ زمانی برای دروغ
با گذشت زمان، پدیده حرفهای بیارزش اصالت خود را از دست داد. اکنون به جای هنر لفاظی و کنایههای هوشمندانه، شاهد توهینهای سطحی، وعدههای دروغین و نمایشهای بیپشتوانه هستیم. مکگرگور و جان جونز، دو تن از چهرههایی که زمانی الگوی تبلیغاتی مبارزات بودند، اکنون خود به نماد فریب تبدیل شدهاند. هر دو بارها بازگشت خود را اعلام کردند اما هیچگاه به قفس بازنگشتند یا بازگشتشان دوام نداشت. آنقدر وعده دادند و عمل نکردند که یادآور افسانهی «پسر و گرگ» شدند. اکنون حتی اگر کانر واقعاً تصمیم به بازگشت داشته باشد، تا زمانی که در قفس دیده نشود، هیچکس به حرفش اعتماد نخواهد کرد.
همه نمیتوانند «بدنام» باشند
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، تلاش برخی مبارزان برای تقلید از سبک گفتاری کانر یا چائل است. اما حقیقت این است که لفاظی موفق نیاز به استعداد، هوش اجتماعی و مهارت دارد. نمیتوان صرفاً با تکرار عباراتی تند، جایگاه یک استاد تبلیغات را به دست آورد. بسیاری از مبارزان، همچون فدور املیاننکو بدون هرگونه جنجال کلامی محبوبیت و احترام فراوانی کسب کردند. فدور همواره بیادعا اما بیرحم در قفس بود و همین صداقت رفتاری، او را برای هواداران تبدیل به اسطورهای بیبدیل کرد.
در مقابل، مبارزانی چون ماگومد آنکالایف بدون هیچگونه پیشزمینه یا مهارت در لفاظی، ناگهان تصمیم به استفاده از «حرفهای رکیک» گرفتند. نتیجه، نه افزایش محبوبیت، بلکه واکنشی منفی از سوی هواداران بود. برخی حتی او را متهم کردند که مدیر برنامهاش یعنی علی عبدالعزیز پشت صحنه این پستهاست. اگرچه این موضوع از سوی تیم او تکذیب شد اما شک و تردیدها همچنان پابرجاست.
بازگشت به ریشهها
کُریخوانی، پدیدهای با ریشههای عمیق و فرهنگی غنی در دنیای هنرهای رزمی است. با این حال، در سالهای اخیر، بیش از آنکه معنایی داشته باشند، به دروغها و نمایشهای ساختگی تبدیل شدهاند. امید میرود که مبارزان آینده بار دیگر اصالت این سبک را درک کرده و آن را به شکل خلاقانه، محترمانه و صادقانه احیا کنند. تنها در این صورت است که دوباره میتوان از تماشای کنفرانسهای مطبوعاتی و نبردهای کلامی در شبکههای اجتماعی لذت برد؛ نه به چشم تحقیر، بلکه به عنوان بخشی از هنری پیچیده و هیجانانگیز به نام MMA.
انتهای پیام/