برای ایران| جدال شجریان، لطفی، ابتهاج و حزب توده بر سرِ «ای ایران ای سرای امید»
اقتصاد ایران: آهنگ «سپیده» یا همان «ایران ای سرای امید» از جملهی آثار ماندگار در موسیقی ایران است؛ اثری که حزب توده تلاش بسیاری کرد تا آن را به نام خودش ثبت کند، اما شجریان چنین اجازهای نداد.
خبرگزاری تسنیم - یاسریگانه:
جنگها با خود ویرانیها و کشتارهای بسیاری به بار میآورند، اما درسهای بزرگی هم برای ملتها دارند. جنگ تحمیلیِ 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان، تجربهای سنگین برای همهی ملت ایران بود و درسهای بزرگی هم برای همهی ما داشت. یکی از مهمترین درسهایش در عرصهی هنر، نیازِ جامعه به آثارِ ملی میهنی به خصوص در عرصه موسیقی است.
موسیقی به دلیل ویژگیهایی که دارد، در شرایط سخت، میتواند به سرعت تاثیرگذار باشد. میتواند اتحاد و همدلی را در میانِ مردمِ یک کشور بالا ببرد. و این درست همان کاری بود که برخی از آهنگهای ملی در روزهای جنگ 12 روزه انجام دادند. آهنگهایی فراتر از هر جناح و فراتر از هر نام و نشانی. آهنگهایی متعلق به مردم که بابتشان هیچ ارگانی سفارشی به هیچ هنرمندی نداده است.
راستی چقدر دردناک است که در چند دههی گذشته، میلیاردها میلیارد بودجهی این مملکت برای تولید آثارِ موسیقی از سوی ارگانهای مختلف صرف شده و حتی یکی از آن آهنگها در شرایط جنگی به کار نیامد!
به هر روی ما میخواهیم مروری بر آثار ماندگار موسیقی ایران با محوریتِ «ایران» داشته باشیم. آثاری که ماندگار شدهاند و همهی ما با هر دیدگاه و تفکر و گرایشی، وقتی آنها را میشنویم، پر از حسِ امید و غرور و عشق به میهن میشویم.
نام این سلسله گزارشها را «برای ایران» نهادیم. نخستین گزارش را هم به آهنگِ «سپیده» یا همان «ایران ای سرای امید» اختصاص دادیم.
----------------------------------
در روزگار پرالتهاب سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، مردمی خسته از تنش و در جستوجوی فردایی روشن، سرودی شنیدند که برایشان مثل نسیم صبحگاهی بود: «ایران، ای سرای امید». این قطعه، بخشی از آلبوم «سپیده» بود؛ مجموعهای که با شعر هوشنگ ابتهاج (سایه) و موسیقیِ محمدرضا لطفی، بدل به نماد یک دوران شد.
«سپیده» یا همان «ایران ای سرای امید»
در روزهای نخستین انقلاب اسلامی، تصنیفی زاده شد که بعدها به یکی از ماندگارترین سرودهای ملی و اجتماعی ایران بدل شد: «سپیده» یا همان «ایران ای سرای امید.» این اثر در مجموعهی چاووش 6 منتشر شد و خیلی زود جای خود را در حافظهی جمعی مردم باز کرد.
محمدرضا لطفی در روایت ساخت این قطعه گفته است که ملودی تصنیف دیرتر از مقدمهی آن شکل گرفت. او با سهتار نزد هوشنگ ابتهاج (سایه) میرود و ملودی را برای این شاعر مینوازد. سایه مجذوب موسیقی میشود و قولِ سرودنِ شعر برای این ملودی را میدهد.
روزها میگذرد و خبری از شعر نیست. لطفی نگرانی زیادی دارد؛ چرا که کنسرت نزدیک است و بدون تصنیف، کار ناقص میماند. تنها یک هفته مانده به اجرا، شعر آماده میشود و لطفی آن را نزد محمدرضا شجریان میبرد.
لطفی «سپیده» را در شب پیروزی انقلاب به رادیو برد
شاید کمتر کسی بداند که همین اثر در شب پیروزی انقلاب، توسط لطفی به رادیو برده شد و همانجا به عنوان سرود پیروزی انقلاب پخش شد. بعدها، در آذر 1358، اجرای شجریان در دانشگاه شهید بهشتی بهطور اتفاقی توسط کیوان ابتهاج ضبط شد و سپس بهوسیلهی مؤسسهی چاووش انتشار یافت. در همان سال، شهرام ناظری نیز در یکی از کنسرتهایِ گروه شیدا این قطعه را اجرا و ضبط کرد و ویدئویی از آن به جا مانده است.
سالها بعد، پس از بازگشت لطفی به ایران، این تصنیف بار دیگر جان میگیرد. در جشنواره موسیقی فجر در سال 1386، گروه جدید شیدا با آواز محمد معتمدی «سپیده» را دوباره اجرا کرد؛ یادآور همان روزهای پرشور نخستین. البته که این اجرا با اندک تغییراتی همراه بود؛ لطفی کوک را کمی تغییر داد و تمپو را هم کمی کندتر کرد.
بدرقه لطفی؛ هزاران نفر «ایران ای سرای امید» را زمزمه کردند
اما اهمیت «سپیده» تنها در تاریخ اجراهایش نیست. این اثر، سرآمد تصنیفهای اجتماعی و انقلابی پس از انقلاب است. مانند سرودی ملی، همهی مردم ایران را با روحی میهنی و خاطرهای مشترک از روزهای پرالتهاب انقلاب پیوند داده است. گواه این ادعا، روز بدرقهی پیکر محمدرضا لطفی است؛ جایی که هزاران نفر در خیابان، همصدا «ایران ای سرای امید» را خواندند.
در آلبوم «سپیده» یکی از قطعات ساختهشده توسط پرویز مشکاتیان به نام تصنیف ایرانی (با شعری از جواد آذر) نیز اجرا شدهاست. اشعار ساز و آوازها نیز از هوشنگ ابتهاج - ه. الف. سایه است.
موسیقی سپیده؛ طلوعی در ماهور
تم اصلی تصنیف از الگویی ملودیک در ردیف اقتباس شده است. آغاز آن با ملودی کوبنده و پرتحرکی در وزن چهارتایی، شور حرکت را زنده میکند. تار و گروه با پرسش و پاسخهای مکرر، رنگآمیزی خاصی به قطعه دادهاند. انتخاب دستگاه ماهور نیز اتفاقی نبود؛ چرا که ماهور، به گفتهی قدما، تداعیگر صبح و روشنی است و بهترین آغاز روز به شمار میآید. همین انتخاب هوشمندانه، با مضمون شعر که نوید صبح پیروزی میدهد، پیوندی زیبا میان موسیقی و کلام برقرار کرده است.
هجاهای کشیدهی «ای ایران» در آغاز تصنیف، بیشباهت به تصنیف «ای ایران ای مرز پرگهر» نیست؛ تداعیای تاریخی که امروز را به دیروز پیوند میزند.
«سپیده» مفهومی تازه از ایران را به نمایش گذاشت؛ وطنی که در آثار عارف قزوینی همواره با حسرت و حرمان همراه بود، اینبار با پیروزی و امید گره خورد. گویی پس از شبی صد ساله، طلوعی خونین اما نویدبخش از راه رسیده باشد.
میدیا فرجنژاد از آهنگسازان و نوازندگان موسیقی ایرانی است. فرجنژاد در سال جاری آهنگِ «سپیده» را با صدای حمیدرضا ترکاش بازخوانی کرد. او نگاه خود را درباره ابعاد مختلف آهنگ «سپیده» با ما در میان گذاشته است که برخی از آنها را در ادامه میخوانید:
.بازسازی تصنیف سپیده با صدای حمیدرضا ترکاش
بار عاطفی و شعر امیدبخش
فرج نژاد: این سرود نهتنها یک اثر موسیقایی، که یک پیام اجتماعی است؛ پیامی سرشار از آرمانخواهی و وطندوستی. شعر ساده و سرراست سایه در ذهن همه جا میگیرد و در زمان خودش به سرعت تبدیل به شعار امید میشود. جامعهای که در التهاب تغییر و پر از کشمکشهای سیاسی بود، به چنین کلامی نیاز داشت؛ کلامی که بهجای غم، آیندهای روشن را وعده میداد.
موسیقی در دستگاه ماهور
فرج نژاد: ساختار آهنگ نیز در خدمت همین پیام بود. لطفی این اثر را در دستگاه ماهور نوشت؛ دستگاهی که همانند ماژور غربی، روشنایی و شکوه را تداعی میکند. برخلاف دستگاههایی چون شور یا همایون که حسرت و اندوه در آنها نهفته است، ماهور از امید و شادی میگوید. تم اصلی موسیقی از نغمههای لری گرفته شده و همین ریشهی بومی، سبب شد سرود برای همهی اقوام ایرانی ـ از کرد و لر گرفته تا آذری و بلوچ ـ آشنا و پذیرفتنی باشد.
ریتمی پیشرونده، کلامی همخوان
فرج نژاد: این قطعه بهگونهای ساخته شد که مردم بتوانند با آن همصدا شوند. کشش واژهها جوری است که در هم قفل نمیشوند و مجال همخوانی جمعی را فراهم میکنند. ریتم نیز، منظم و پیشرونده، حالتی شبیه به مارش دارد؛ حرکتی مداوم که هرگز فرو نمیافتد و حسی از مبارزه و پیشروی جمعی را در دل شنونده زنده میکند.
ساز ایرانی، صدای ملی
فرج نژاد: درحالیکه میتوانست با سازبندی کلاسیک غربی اجرا شود، لطفی آگاهانه به سراغ سازهای ایرانی رفت. این انتخاب، پیوند اثر با ریشههای فرهنگی مردم را پررنگتر کرد و باعث شد سرود، رنگ و بوی ملی داشته باشد.
بازتاب رسانهای و جایگاه اجتماعی
فرج نژاد: جریان رسانهای پشت این اثر بسیار گسترده بود. بلافاصله پس از ساختهشدن، رادیو و تلویزیون ملی آن را پخش کردند. از بلندگوهای خیابانها نیز صدای «ایران ای سرای امید» شنیده میشد و همین کافی بود تا سرود در ذهن مردم بنشیند. بعدها هم در رسانههای داخلی و حتی رسانههای خارج از کشور بارها بازپخش شد و همواره حساسیتبرانگیز باقی ماند.
ماجرای کنسرت «سپیده» در دانشگاه ملی / حزب توده، شجریان، ابتهاج و لطفی
محمدرضا شجریان در یکی از آخرین گفتوگوهایش با رسانهها، ماجرای اجرای کنسرت «سپیده» در دانشگاه ملی و حاشیههای مربوط به آن را تشریح کرده است. در ادامه این ماجرا را از زبان این خوانندهی فقید میخوانید:
محمدرضا شجریان: «روز قبل از این کنسرت حوالی بعد از ظهر در سالن رودکی اجرای برنامه داشتم. من وقتی از سالن بیرون آمدم چند نفر در حیاط ایستاده بودند تا مرا ببینند. یکی از خانمهایی که از دوستان خانوادگی من بود پیش من آمد و گفت: «کنسرتی که فردا قرار است در دانشگاه ملی برگزار شود به گمانم حزب توده آن را گذاشته است.» من بسیار تعجب کردم و ایشان گفت: «مگر خبر نداشتید؟!» و من گفتم: «نه.» من ناگهان حواسم پرت شد که این آقایان لطفی و ابتهاج چه کاری دارند میکنند. این دوست من رفت و پشت آن یک جوانی آمد فکر میکنم از آن چریکها بود. او هم آمد جلو و با یک لحنی گفت: «استاد شما برای آدمهای خاص کنسرت میدهید؟» گفتم: «مگر شما الان به کنسرت من نیامدید؟ مگر تو آدم خاصی هستی؟ من برای کسی کنسرت میدهم که بلیت بخرد و علاقهمند کنسرتهای ما باشد.» آن جوان گفت: «منظورم فرداست. چون کنسرت فردا را تودهایها برای شما گذاشتهاند. من این را میدانم و می توانید بپرسید.» آن جوان آن حرفها را زد و خداحافظی کرد و رفت.
آن روز ، گروه به منزل آقای ابتهاج در نزدیکیهای خیابان کوشک رفته بود. من هم به آنجا رفتم. دیدم که بچهها نشستهاند و چای میخورند. رفتم داخل و به لطفی گفتم: «برنامه فردا را چه کسی گذاشته است؟» لطفی گفت: «بچههای دانشگاه ملی» پرسیدم: «این بچههای دانشگاه ملی چه کسانی هستند؟ کلاس اولیاند، دوماند؟ فارغ التحصیلاند؟ چه کسانی هستند و چه افکاری دارند؟» من بسیار ناراحت بودم و او هم متوجه ناراحتی من شد. آقای ابتهاج که دیدند من با لطفی بحث و گفت و گو میکنم از آشپزخانه وارد اتاق شد و دلیل بحث را پرسید، گفتم: «آقای ابتهاج! کنسرت فردا را چه کسی گذاشته است؟» ایشان هم گفت: «دانشجویان هستند.» گفتم: «چطور دانشجویی؟» ابتهاج پاسخ داد: «دانشجویان طرفدار صلح وابسته به حزب توده.» آنجا خداحافظی کردم و گفتم: من این کنسرت را برگزار نمیکنم. آمدم بیرون. بسیار ناراحت بودم که چرا اینها این مساله را پنهان کرده بودند. آنقدر سردرد گرفته بودم، منزل که رسیدم قرص خوردم و استراحت میکردم که دیدم حدود نه و نیم شب در میزنند، در را که باز کردم دیدم آقای محمود تفضلی با آقای ابتهاج آمدهاند. فهمیدم که ابتهاج او را برای وساطت آورده است. نشستیم کمی هم صحبت کردیم. آقای ابتهاج میگفت: «مردم بلیت گرفتهاند» من هم گفتم: «شما باید مرا مطلع میکردید که حزب توده این برنامه را طراحی کرده است و من از اول به شما میگفتم نمیآیم.» ابتهاج گفت که: «اینها طرفدار حزب تودهاند و تودهای نیستند» من هم گفتم که «دو نفر که یکی از دوستان نزدیکم بودند پشت صحنه آمدند و گفتند تودهایها کنسرت گذاشتهاند». آقای تفضلی هم میگفت که: «مردم بلیت خریدهاند از شهرستان آمدهاند» و خلاصه بیش از یک ساعت و نیم کلی حرف زدند. وقتی از راه عاطفی وارد شدند من به ابتهاج گفتم: «من به خاطر مردمی که بلیت خریدهاند میآیم اما شما موظفید به آنها بگویید اگر یک پلاکارد و شعار حزب توده آنجا باشد من به هیچ وجه کنسرت نمیدهم. بایستی عنوان دانشجویی داشته باشد.» ای کاش همان کنسرت را هم نمیرفتم. چون بعدا به من مهر تودهای خورد. بعدا متوجه شدم تودهایها از قبل برای این برنامه تبلیغ کرده بودند. خدا شاهد است من سه سال برای این برنامه خانه نشین شدم که بگویم من تودهای و عضو هیچ حزبی نیستم. از سال 58 تا 61 که اولین کنسرت را با پرویز مشکاتیان در سفارت ایتالیا برگزار کردم، خانه نشین بودم. نه جواب تلفن را میدادم نه کسی را میدیدم. فقط در خانه بودم و با پرندهها و گلکاری سرگرم بودم.
اینها را هیچ کس نمیداند چون من نمیخواستم وارد حزب و سیاست شوم. من میخواهم هنرمند باشم و برای مردم کار کنم و به مردم راست بگویم.»
سرودی فراتر از سیاست
با همهی فراز و فرودهایی که برای «ایران ای سرای امید» یا همان «سپیده» رخ داده، این آهنگ همچنان سرودی است که فراتر از هر حزب و هر سیاستی برای ایرانیان باقی مانده است. سرودی که همگرایی و عشق به میهن را در دلها زنده کرد و تا امروز، در حافظهی جمعی مردم ایران، همچون یادگاری از روزهای پرامید ایستاده است.
انتهای پیام/